ابوهریره رضی الله عنه از نبی اکرم صلی الله علیه وسلم چنین روایت میکند:
«أَنَّ رَجُلًا زَارَ أَخًا لَهُ فِی قَرْیَهٍ أُخْرَى، فَأَرْصَدَ اللهُ لَهُ، عَلَى مَدْرَجَتِهِ، مَلَکًا فَلَمَّا أَتَى عَلَیْهِ، قَالَ: أَیْنَ تُرِیدُ؟ قَالَ: أُرِیدُ أَخًا لِی فِی هَذِهِ الْقَرْیَهِ، قَالَ: هَلْ لَکَ عَلَیْهِ مِنْ نِعْمَهٍ تَرُبُّهَا؟ قَالَ: لَا، غَیْرَ أَنِّی أَحْبَبْتُهُ فِی اللهِ عَزَّ وَجَلَّ، قَالَ: فَإِنِّی رَسُولُ اللهِ إِلَیْکَ، بِأَنَّ اللهَ قَدْ أَحَبَّکَ کَمَا أَحْبَبْتَهُ فِیهِ».[۱]
«مردی به دیدار برادرش به روستای دیگری رفت، خداوند بر سر راهش فرشتهای گماشت، وقتی به او رسید از مرد پرسید: کجا میروی؟
او جواب داد: به دیدن برادرم در این روستا میروم.
فرشته پرسید: آیا او بر گردن تو نعمتی دارد که تو داری این کار را به خاطر آن انجام میدهی؟
مرد گفت: نه، من فقط او را به خاطر خدا دوست دارم.
فرشته گفت: من فرستادهی خدایم که پیام خدا را به تو میرسانم که خداوند تو را دوست دارد، همانطور که تو او را به خاطر خدا دوست داشتی».
[۱]– مسلم، ۴۶۶٫