امام احمد از دیدگاه علماء و صاحب نظران اسلامی[۱]
امام احمد، به وسیلهی علم و دانش خویش – به ویژه علم حدیث – مشهور و معروف شد و زبان زد و انگشت نمای مردم قرار گرفت. وی پیوسته در بحبوحهی جوانیاش به تحصیل و فراگیری علم و دانش میپرداخت و از محضر طلایهداران و پیشقراولان عرصهی علم و دانش و حکمت و فرزانگی، کسب فیض مینمود، تا جایی که هم عصران خویش را برآن واداشت تا به علوّ منزلت و جایگاهش دردین و علم، اعتراف نمایند و بدان شهادت دهند.
احمد بن سعید رازی، دربارهی امام احمد جوان، میگوید: «ما رأیتُ أسود الرأس احفظ لحدیث رسول الله، ولا أعلم بفقهه من احمد بن حنبل»، هیچ جوانی را حافظتر برای احادیث رسول خدا، و داناتر به فقه ایشان، از احمد بن حنبل ندیدم.
و امام شافعی میگوید: «سه نفر از زمرهی عجائب زماناند: یکی «ابوثور» عرب، که در طول زندگی خویش، کلمه عجمیای را «تعریب» نکرده است (و پیوسته با الفاظ و واژههای نابِ عربی، تکلم کرده است)، و دیگری فردی عجمی است که هیچ وقت در کلمهای به خطا و اشتباه نرفته است، و او «حسن زعفرانی» است.
وسومی، فردی است که از لحاظ سن و سال کوچک میباشد، ولی هرگاه چیزی را گفته، بزرگان اورا تصدیق و تأیید کردهاند، و او«احمد بن حنبل» است.
و امام شافعی، وقتی بغداد را به مقصد مصر ترک کرد، دربارهی امام احمد گفت: «خرجتُ من بغداد وما خلفتُ بها احداً اورع ولا اتقی، ولا افقه من أحمد بن حنبل».
از بغداد رفتم، و درآن هیچ کس را با تقواتر، خداترس تر، و فقیهتر از احمد بن حنبل به جای نگذاشتهام.
و ابراهیم حربی میگوید: «سه نفر را چنان دیدم که به سان آنها نه دیده شده، و نه زنان، مانند آنها را زادهاند: «ابوالقاسم بن سلام»، را به سان کوهی دیدم که درآن روح دمیده شده باشد و «بشربن الحارث» را دیدم، و اورا جز به مردی که در تاروپود وجودش، عقل و خرد تعبیه شده باشد تشبیه نمینمایم.
و «احمد بن حنبل» را دیدم، گویا که خداوندﻷ، هرگونه علم و دانش پیشینیان و پسینیان را در وجود او گردآورده است که هرچه را بخواهدمی گوید، و هرچه را بخواهد، نگاه میدارد.»
[۱]– البدایه و النهایه (۱۰/۳۵۲) الأعلام ( ۱/۲۰۳) ابن حنبل، ابوزهره ص ۸۴، الشهاوی فی تاریخ التشریع ص۱۹۵