اصطلاحات ویژهی فقهی در مذهب شوافع[۱]
امام شافعی، واژهی «فرض» را در معنای «الواجب المحتم عمله»، یعنی آنچه عمل کردن بدان فرض و واجب، و حتمی و قطعی باشد، به کار میبرد. در نزد ایشان بین واژهی «فرض» و «واجب»، هیچ تفاوتی نیست و هر دو از یک معنا برخوردارند.[۲]
ایشان نیز واژهی «محرم» یا «حرام» را در معنای «فیما یحتم ترکه»، یعنی آنچه ترکش حتمی و قطعی باشد؛ به کار میبرد. در نزد ایشان این واژه، نقیضِ فرض است.[۳]
و امام شافعی واژهی «الکراهه» را در معنای «فیما یستحب عدم فعله»، یعنی آنچه انجام ندادنش مستحب است، به کار میبرد. مانند اینکه امام شافعی از پیامبر اکرم روایت میکند که حضرت ج فرمود: «الارض مسجد الا المقبره والحمام» به جز قبرستان و حمام، کل زمین مسجد است. وی در تحلیل این روایت میگوید: در قبرستان و حمام به خاطر غیر طاهر بودنشان، نماز خواندن جایز نیست.
سپس میگوید: «مقبره» جایی است که عموم مردم در آن به خاک سپرده میشوند، و پر واضح است که قبرستانِ کنده شده، خاکش آلوده به گوشت و چرک مردههاست و به خاطر نجاست، نماز در آن جایز نیست.[۴] پس اگر در جایی پاک نماز خواند، به طوریکه در آن قبرِ کنده شده نباشد، نمازش کفایت کرده، ولی من این کار را مکروه میدانم. چرا که قبرستانِ کنده نشده، خاکش به احتمال زیاد به گوشت و چرک مردهها، ملوث و آلوده نشده است. (البته علماء در حکم نماز خواندن در قبرستان، اختلاف نظر دارند. برخی از علماء میگویند: نماز در قبرستان حرام است، خواه قبرستان کنده شده باشد یا نشده باشد، اگر چه چیزی بر آن فرش شود، قبرستان مسلمین باشد یا کفار فرقی نمیکند.
این رأی امام احمد و چند نفر از صحابه از جمله: عمر بن خطاب، علی بن ابی طالب، ابوهریره، انس بن مالک، ابن عباس، و از تابعین ابراهیم نخعی، و نافع بن جبیر بن مطعم، و طاووس و عمرو بن دینار و خیثمه و جمعی دیگر و منصور بالله و هادویه بر این قولند.
و برخی از علماء میگویند: نماز در قبرستان حرام است اگر کنده شده باشد، این رأی امام شافعی و بخاری و ابوالعباس و امام یحیی و ابوطالب است، اگر بدون حائل بر آن نماز خوانده شود، و در صورت حائل مکروه است، علت آن را این گفتهاند که قبرستانِ کنده شده، خاکش آلوده به گوشت و چرک مردههاست و به خاطر نجاست، نماز در آن جایز نیست، پس اگر در جایی پاک نماز خواند به طوریکه در آن، قبر کنده شده نباشد، نمازش کفایت کرده ولی مکروه است.
و برخی از علماء، نماز خواندن در قبرستان را مکروه میدانند، خواه قبرستان کنده شده باشد یا نشده باشد و این رأی امام ابوحنیفه و ثوری و اوزاعی و در روایتی از امام احمد و رافعی از شافعیه میباشد. «مترجم»)
امام شافعی واژهی «أُحبُّ» (دوست دارم که…) را در معنای «فیما یستحب فعله او ترکه ولیس بفرض حتمی»، به کار میبرد. یعنی آنچه انجام یا ترکش، بدون هیچ فرضیت و قطعیتی، متسحب باشد. مانند اینکه امام شافعی میگوید: «وقتی فرد مسلمان، سگ یا پرندهی شکاری یا تعلیم یافتهی خویش را به دنبال شکار میفرستد، «أَحببتُ له أن یُسمّی» دوست دارم که «بسم الله الرحمن الرحیم» را بگوید. و اگر احیاناً «تسمیه» را فراموش کرد، و حیوان شکاری، شکار را کشت، برای وی این گنجایش است تا از آن شکار بخورد، چرا که شکار با حیوان شکاری، به مثابهی ذبح حیوان است. همچنانکه اگر فردی «تسمیه» را در «ذبیحه» فراموش کرد، برای وی این گنجایش است تا از آن بخورد، همچنین اگر در شکار نیز «تسمیه» را فراموش کرد؛ خوردن حیوان شکار شده برای وی درست است. چرا که مسلمان، حیوان را بر اساس نام خدا ذبح میکند، گر چه «تسمیه» را نیز فراموش کند.[۵]
و نیز امام شافعی میگوید: «وأحبّ فی الذبیحه أن توجه الی القبله أذا مکن ذلک وأن لم یفعل فقد ترک ما أستحبه له ولا یحر مها ذلک»[۶] یعنی در صورت امکان، دوست دارم (یعنی مستحب است) که ذبیحه را، رو به قبله کند، و اگر شخص ذبح کننده این کار را نکرد، مرتکب ترک امر مستحبی شده است، و ذبیحهاش حرام نمیشود.
و ربیع بن سلیمان میگوید: از امام شافعی پرسیدم: آیا «ام القرآن» (فاتحه)، در رکعت آخر و پشت سر امام به صورت سری خوانده شود یا خیر؟ وی در پاسخ گفت: «أحبّ ذلک ولیس بواجب علیه»[۷] مستحب است و واجب و حتمی نیست.
و گاهی نیز امام شافعی اصطلاح «لم اُحبّ» (دوست ندارم که…) را در معنای «کراهت» به کار میبرد.[۸]
و نیز واژهی «لأباس» را در معنای «الجایز بغیر کراهه ولا استحباب» به کار میبرد، یعنی آنچه انجام یا ترکش، بدون هیچ کراهت و استحبابی جایز باشد.
به عنوان مثال: امام شافعی در بحث صدقهی فطر میگوید: «ولا بأس ان یودی زکاه الفطر، ویأخذها اذا کان محتاجاً وغیرها من الصدقات المفروضات وغیرها»[۹]
یعنی جایز است که زکات فطرش را ادا کند، و در صورت نیاز، نیز میتواند صدقهی فطر، زکات فرض و دیگر صدقات را برای استفادهی خویش از دیگران بگیرد.
و نیز میگوید: «اگر کسی کالایی را به صورت نسیه، به کسی فروخت، و مشتری نیز آن را قبض کرد، «فلا بأس ان یبیعها…» پس جایز است که مشتری این کالا را به صورت نقد و نسیه، و یا به قیمت کمتر یا بیشتر از قیمتی که خریده است، بفروشد چرا که این معامله، جدای از معاملهی نخست میباشد.[۱۰]
و نیز امام شافعی واژهی «جایز» را در معنای خودش یعنی آنچه در آن کراهت و یا استحبابی نباشد به کار میبرد.[۱۱]
چنانکه ایشان، اصطلاح «لا خیر فیه» را در معنای حرام (حرام غیر جایز) استعمال میکند.[۱۲]
[۱]– «مناهج التشریع الاسلامی فی القرن الثانی الهجری»، دکتر محمد بلتاجی ص ۵۶۵
[۲]– «الام» (۵/۱۲۷)
[۳]– همان
[۴]– یعنی نماز خواندن در چنین مکانی حرام است.
[۵]– الام (۲/۱۹۲)
[۶]– همان
[۷]– همان (۷/۱۹۲)
[۸]– همان (۴/۹۲)
[۹]– همان (۲/۶۰)
[۱۰]– الام (۳/۳۳)
[۱۱]– همان (۳/۳۴، ۳۵)
[۱۲]– همان (۳/۳۴)