بطورکلی میتوان دلایل وفور اقوال و روایات در مذهب احناف را در اسباب ذیل خلاصه کرد:[۱]
سبب اول: اختلاف روایات
امام ابوحنیفه نظریات خود را درکتاب خاصی تدوین نکرد بلکه این شاگردان وی بودند که کمر همّت رابستند و نظریههای استاد خویش را مرتّب و مدوّن نمودند و بسا اوقات این تدوین و نگارش نظریات امام نیز با مراجعه به مدوّنات و تصنیفات ابویوسف و دیگران شکل میگرفت.
امام محمد بن حسن نیز بیشتر گفتارها و نظریههای امام را درکتابهایش نقل کرده است ولی کتابهای او نیز از لحاظ صحت در یک رتبه و درجه نیستند، و هرچند که نقل صحیح امام محمد و راویان کتب وی از جایگاه و مقام بس شامخ و والا برخوردار است ولی تا زمانی که اساس کار نقل، روایت و تعدد راویان باشد، اختلاف روایات وجود دارد و برخورد این روایات با یکدیگر نیز حتمی است و همین گونه نیز شد.
بدون شک روایات به جای مانده از امام ابوحنیفه و یارانش مختلفاند و گاهی با هم تضاد دارند از این رو ترجیح برخی از این روایات بر برخی دیگر اساس اجتهاد علماء و صاحبنظران ترجیح قرارگرفته است.
از امام «ابوبکر بلیغی» نقل است که وی گفت: اختلاف روایاتی که از امام ابوحنیفه منقول است، به چند دلیل میباشد:[۲]
الف) اشتباه شنیدن راوی؛ مثل اینکه از امام در مورد مسئلهای سوال شود و ایشان در پاسخ با حرف نفی بگوید: «لا یجوز» (درست نیست)، اما راوی اشتباه درک کند و آنچه را شنیده نقل کند و این گونه بگوید (لا، یجوز) «نه خیر، درست است.»
ب) روایتی باشد که امام از آن رجوع کرده است و برخی از آگاهان، رجوع امام را دانسته و قول دوم را نقل میکنند و دیگری از آن آگاه نشده و قول اول را نقل میکند.
ج) یکی از دو روایت براساس قیاس و دیگری براساس استحسان باشد و هر یک از روایان، یک روایت راشنیده و آن را نقل میکند.
د) اینکه جواب مسئله از دو بُعد شایان توجه باشد: یکی از جهت حکم و دیگری از جهت احتیاط. پس هر راوی آنچه را شنیده است، روایت کند.
[۱]– ر.ک «ابوحنیفه – حیاته و عصره» ص۴۵۰
[۲]– ر.ک « رسم المفتی » ص ۲۲