حضرت ابو هریره رضی الله عنه قصد رفتن به جائی را دارند، در مسیر راه با جمعی از اصحابش در حالیکه پیششان گوسفند کباب شدهای گذاشته شده بود، برخورد میکنند. از حضرت ابو هریره رضی الله عنه تقاضا میکنند تا به همراه آنان غذا بخورند، اما حضرت ابو هریره رضی الله عنه در آن حالیکه غذاها را مینگرند، سرشان را پایین انداخته شروع به گریستن میکنند. (آری، بهخاطر یاد آمدن خاطرهای از زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم این حالت برای حضرت ابوهریره رضی الله عنه پیش آمد) عهد طلائی و درخشندۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم تازه میگردد، فوراً کیفیت غذائی رسول الله صلی الله علیه وسلم را به یاد میآورند، وجودشان را نوعی اضطراب و غم در بر میگیرد، چنانچه با آوازی گرفته میفرمایند: نه، برادران نمیتوانم بخورم. رسول الله صلی الله علیه وسلم در آن حالی از این دنیا رحلت فرمودند که حتی نان جوین هم بهطور کامل برایشان میسر نمیگردید. راوی میگوید: حاضرین در آن مجلس با شنیدن این سخنان، بسیار اندوهگین شدند و از چشمهایشان اشک جاری گشت.