حضرت عمر ۳۰ سال پیش از بعثت به دنیا امد.
در کودکی برای پدر و دائی هایش چوپانی می کرد . در سن جوانی به تجارت روی اورد و در این راه بسیار نیز موفق بود. در سفر هایی که به شام و یمن داشت معارف متعددی کسب نمود.
حضرت عمر رض قبل اسلام در میان عرب در اختلافاتشان داوری میکرد
اسلام آوردن حضرت عمر
حضرت عمر رضی الله عنه روزی شمشیر خود را بر میدارد تا به سراغ حضرت محمد ص رود و او را به قتل برساند در راه به(نعیم بن عبدالله النحام) برخورد و نعیم پرسید با این شمشیر به کجا میروی حضزت عمر قصدش را به نعیم گفت و نعیم سعی داشت تا عمر را از این عمل بازدارد اما عمر دست بردار نبود تا اینکه نعیم گفت پس چرا اول از خانه خودتان شروع نمیکنی خواهرت و شوهرش . عمر به سوی خانه خواهرش به راه افتاد و در حالی به پشت در خانه خواهرش رسید که در حال خواندن قران بودند. بعد وارد خانه شد و با همسر خواهرش درگیر شد و بر روی سینه او نشست و او را کتک میزد و خواهرش گفت ای دشمن خدا من و شوهرم را چون مسلمان شده ایم میزنی اشد ان لا الله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله عمر پس از شنیدن حرف های خواهرش از روی سینه شوهر خواهرش بلند شد و گفت انی را که میخواندید را به من دهید تا بخوانمش خواهرش ابتدا از دادن قران به عمر خوداری کرد اما عمر گفت:وای بر تو سخنی که گفتی در دلم اثر کرده . و بعد قران را از خواهرش گرفت و شروع به خواندن ان کرد و سپس گفت سزاوار نیست چنین کلامی رد شود و سپس به سوی خانه ی ارقم که حضرت محمد ص در انجا بود به راه افتاد و نزد حضرت محمد ص اسلام اورد (بار خدایا هریک از این دومرد، ابوجهل وعمر بن الخطاب را بیشتر دوست داری اسلام را به وسیله او عزت بخش) رسول الله صلی الله علیه وسلم
شمشیر به کف عمــّـر، در قصد رسول آید
در دام خدا افتـد، وز بخـت، نظـر یابد