الإیمان والیقین والثبات على الدین
مؤمن به الله عزوجل ایمان دارد، به امید او زنده است و با قدرت او می جنگد و با دید او می نگرد، تحت تأثیر هیچ حادثه ای از حوادث روزگار قرار نمی گیرد. (هیچ حادثه ای نمی تواند او را از اطاعت پروردگار باز دارد.)
«قَالَ جَابرٌ: کُنَّا مَعَ رَسُولِ الله صلى الله علیه وآله وسلم – بذَاتِ الرِّقَاعِ، فَإِذَا أَتَیْنَا عَلَى شَجَرَهٍ ظَلِیلَهٍ تَرَکْنَاهَا لرسول الله – صلى الله علیه وآله وسلم
فجاء رَجُلٌ مِنَ المُشْرکینَ وَسَیفُ رَسُول الله – صلى الله علیه وآله وسلم – معَلَّقٌ بالشَّجَرَهِ فَاخْتَرطَهُ، فَقَالَ: تَخَافُنِی؟ قَالَ: لاَ فَقَالَ: فَمَنْ یَمْنَعُکَ مِنِّی؟ قَالَ: الله.
وفی روایه أبی بکر الإسماعیلی، قَالَ: مَنْ یَمْنَعُکَ مِنِّی؟ قَالَ: اللهُ. قَالَ: فَسَقَطَ السیفُ مِنْ یَدهِ، فَأخَذَ رسولُ الله – صلى الله علیه وآله وسلم – السَّیْفَ، فَقَالَ: مَنْ یَمْنَعُکَ منی؟. فَقَالَ: کُنْ خَیرَ آخِذٍ.
فَقَالَ: تَشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ الله وَأَنِّی رَسُول الله؟ قَالَ: لاَ، وَلَکنِّی أُعَاهِدُکَ أنْ لا أُقَاتِلَکَ، وَلاَ أَکُونَ مَعَ قَومٍ یُقَاتِلُونَکَ، فَخَلَّى سَبیلَهُ، فَأَتَى أصْحَابَهُ، فَقَالَ: جئتُکُمْ مِنْ عنْد خَیْرِ النّاس
مسند أبی یعلى الموصلی الرقم الحدیث ۱۷۶۳_المصدر : تخریج مشکاه المصابیح الصفحه أو الرقم: ۵۲۳۵ المصدر عمده التفسیر الصفحه أو الرقم: ۱/۵۶۷
جابررضی الله عنه می گوید: در غزو ذات الرقاع با پیامبر – صلى الله علیه وآله وسلم همسفر بودم رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم قدری دورتر از قافله، زیر درختی به استراحت پرداخت.
در این اثنا مردی از مشرکان آمد و شمشیر پیامبر – صلى الله علیه وآله وسلم – را که بر درخت، آویزان بود، ربود.
پیامبرصلی الله علیه وسلم بیدار شد مرد در حالی که شمشیر را بلند کرده بود، گفت: از من نمی ترسی؟ پیامبر فرمود: خیر
مرد گفت: اکنون چه کسی تو را از دست من نجات می دهد؟ پیامبر فرمود: الله. بلافاصله شمشیر از دست او به زمین افتاد.
آنگاه پیامبر – صلى الله علیه وآله وسلم – آن را برداشت و به مرد گفت: اکنون چه کسی تو را از دست من نجات می دهد؟ مرد گفت: بهترین گیرنده ی آن باش ( از خطا واشتباهم درگذر )
رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود : به یگانگی الله و این که من پیامبر او هستم، گواهی می دهی؟ گفت: نه، اما با تو عهد می کنم که نه با تو بجنگم و نه با کسانی که با تو می جنگند، همکاری کنم.
پیامبر او را آزاد کرد، او نزد قومش برگشت و گفت: من هم اکنون از نزد بهترین انسان دنیا می آیم