حکم المنیه فی البریه جاری ….. ما هذه الدنیا بدار قرار
حکم مرگ، در میان مردم جاری است؛ این دنیا، سرای ماندن نیست
بینا تری الإنسان فیها مخبرا ….. ألفیته خبراً من الأخبار
انسانی را می بینی که گزارش مرگ دیگران را می دهد و ناگهان می بینی که خودش، به یک خبر تبدیل شده است.
طبعت علی کدر وأنت تریدها ….. صفواً من الأقذار و الأکدار
دنیا، بر ناگواری و تیرگی سرشته شده است و تو می خواهی که ازآلودگی ها و رنجها، پاک و صاف باشد؟
و مکلف الأیام ضد طباعها ….. متطلب فی الماء جذوه نار
کسی که می خواهد چیزی را به روزگار تحمیل کند که بر خلاف طبیعت آنست، مانند کسی است که در میان آب به دنبال شعله آتش می گردد.
وإذا رجوت المستحیل فإنما … تبنی الرجاء علی شفیر هار
و هرگاه به امر محال و ناممکن امیدوار باشی، بدان که ساختمان امید را بر لبه پرتگاه می سازی.
و العیش نوم والمنیه یقظه ….. و المرء بینهما خیال ساری
زندگی، خواب است و مرگ، بیداری؛ انسان در میان این دو، خیالی است.
فاقضوا مآربکم عجالاً إنما …….. أعمار سفر من الأسفار
نیازهایتان را شتابان برآورده سازید؛ چون عمرهایتان، برقی است که همچون دیگر برقها لحظه ای می درخشد و از نگاهها پنهان می شود.
وترکضوا خیل الشباب وبادروا …… أن تسترد فإنهن عوار
و اسبهای جوانی را بتازید و بکوشید تا نفس تازه کنند؛ چون آن اسبها، معیوبند.
لیس الزمان وإن حرصت مسالما … طبع الزمان عداوه الأحرار
تو هرچند آزمند باشی، باز هم زمان، از در آشتی در نخواهد آمد؛ سرشت زمان و طبیعت آن، چنین است که با آزادگان دشمنی می نماید.
غمگین مباش:
و لرب نازله یضیق بها الفتی …. ذرعاً و عندالله منها المخرج
چه بسا مصیبتهایی هستند که انسان، از آنها به تنگ می آید و حال آنکه نزد خداوند برون رفتی از این مشکلات وجود دارد.
ضاقت فلما استحکمت حلقاتها …… فرجت و کان یظنها لا تفرج
مشکل، سخت و دشوار می نماید و هنگامی که حلقه های آن، محکم می گردد، باز می شود؛ در حالی که انسان، گمان می برد حلقه های محکم، باز نخواهد شد.