ایمان
و از اصول اعتقادی سلف صالح، اهل سنت و الجماعت یکی این است که ایمان عبارت است از گفتار و کردار و افزوده و کاسته میشود، یعنی ایمان: «به معنی باور کردن با قلب و گفتن با زبان و عمل با جوارح است، و با اطاعت افزوده میشود و با گناه از آن کاسته میشود»[۱].
یا ایمان یعنی:
گفتن قلب، و گفتن زبان است و عمل قلب و عمل جوارح میباشد. گفتن قلب یعنی اینکه انسان در قلب به آن باور داشته باشد و آن را تصدیق کند و به آن اقرار نماید و یقین کند و گفتن زبان یعنی به زبان آوردن شهادتین و اقرار به لوازم آن و عمل قلب یعنی نیت قلبی و پذیرفتن قلبی و اخلاص و یقین و امید و فروتنی و تسلیم شدن قلبی و محبت و اراده قلبی و عمل جوارح یعنی انجام دادن دستورات الهی و ترک گفتن آنچه از آن نهی کرده است پس ایمان یعنی اعتقاد و قول و عمل؛ با طاعت افزوده میشود و با گناه کاهش مییابد، پس هر کسی همه این موارد را محقق کرد ایمان او کامل است و هر کسی دو مورد را انجام داد و سومی را انجام نداد ایمان او درست نیست چون از دیدگاه اهل سنت اعمال بخشی از ایمان و در مفهوم و مصداق آن داخل میباشند و ایمان بدون عمل درست نیست و کفایت نمیکند و تمام ائمه اهل سنت و سلف بر این اجماع کردهاند چنان که گفتهاند:
«ایمان بدون عمل درست نیست و قول و عمل بدون نیت اعتبار ندارد و قول و عمل و نیت اعتباری ندارد مگر آن که مطابق سنت باشد»[۲].
و خداوند متعال در قرآن مومنان راستین را کسانی نامیده که ایمان آورده و به مقتضای ایمان خود عمل نموده و به اصول و فروع دین و ظاهر و باطن آن عمل کردهاند و آثار این ایمان در عقاید و اقوال و اعمال ظاهری و باطنی آنها نمایان گردیده است چنان که میفرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِیَتۡ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ٢ ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰهَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ٣ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُمۡ دَرَجَٰتٌ عِندَ رَبِّهِمۡ وَمَغۡفِرَهٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ۴﴾ [الأنفال: ۲-۴]
«مؤمنان تنها کسانیاند که هرگاه خدا یاد شود دلهایشان هراسان میگردد، و وقتی که آیات خدا بر آنان خوانده شود ایمانشان افزوده میشود بر پروردگارشان توکل میکنند. کسانی که نماز را برپا میدارند، و از آنچه به ایشان روزی دادهایم، میبخشند. ایشان واقعاً مؤمن هستند، و نزد پروردگارشان دارای درجاتی عالی، و آمرزش، و روزی پاک و فراوان میباشند».
و خداوند متعال در بسیاری از آیات قرآن کریم ایمان را همراه عمل صالح ذکر کرده است چنان که میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ کَانَتۡ لَهُمۡ جَنَّٰتُ ٱلۡفِرۡدَوۡسِ نُزُلًا١٠٧﴾ [الکهف: ۱۰۷].
«بیگمان کسانیکه ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند باغهای فردوس جایگاه پذیرایی از ایشان است».
و میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَهُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ﴾ [فصلت: ۳۰].
«بیگمان کسانیکه گفتند: پروردگار ما الله است. سپس پا برجا و استوار ماندند فرشتگان به نزد ایشان میایند (و به آنان مژده میدهند) که نترسید و اندوهگین نباشید».
و میفرماید: ﴿وَتِلۡکَ ٱلۡجَنَّهُ ٱلَّتِیٓ أُورِثۡتُمُوهَا بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٧٢﴾ [الزخرف: ۷۲].
«و آن بهشتی است که به سبب کارهایی که میکردید به شما به ارث داده شده است».
و میفرماید: ﴿وَٱلۡعَصۡرِ١ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِی خُسۡرٍ٢ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ٣﴾ [العصر: ۱-۳].
«سوگند به زمان. که انسان در زیانکاری است. مگر آنان که ایمان آورده و کارهای شایتسه کرده و همدیگر را به حق سفارش و همدیگر را به شکیبایی توصیه نمودهاند».
و رسول اکرم ج میفرماید: «بگو به الله ایمان آوردهام، سپس استقامت کن»[۳].
و میفرماید: «ایمان هفتاد و اندی شعبه است، برترین آن لا اله الا الله و کمترین آن دور کردن چیز موذی از سر راه است و حیا بخشی از ایمان است»[۴].
پس ایمان و عمل لازم و ملزوم یکدیگرند و هیچ یک از دیگری جدا نمیشود و عمل صورت ایمان و جوهر آن است و از لوازم و مقتضیات آن و نیمی از مفهوم آن میباشد.
[۱]– ایمان در لغت یعنی تصدیق و ابراز فروتنی و اعتراف و در شریعت به همه طاعتهای باطنی و ظاهری ایمان گفته میشود، طاعتهای باطنی مانند اعمال قلب، و ظاهری مانند کارهای بدن از قبیل انجام واجبات و مستحبات و خلاصهاش یعنی آنچه در دل جای گیرد و عمل فرد آن را تصدیق کند و ثمرات آن در اعضاء و جوارح با پرهیز از گناه و انجام اوامر الله متعالی خود را نشان دهد پس هرگاه تصدیق بدون عمل باشد فایدهای ندارد و اگر تصدیق بدون عمل سودی برای کسی میداشت برای شیطان سودی میداشت او میدانست که خداوند یکی است و شریکی ندارد و میدانست که بازگشت او بهسوی الله متعالی است اما وقتی فرمان الهی آمد که: «برای آدم سجده ببرید همه سجده بردند جز ابلیس که نپذیرفت و تکبر ورزید و از کافران بود» با اینکه او یگانگی در ربوبیت الله را میدانست اما سودی برایش نداشت چون توحید عبادت را که خلق برای آن آفریده شده است محقق نکرد پس تصدیق بدون عمل نزد خداوند متعال ارزشی دارد و سلف صالح حقیقت ایمان را اینگونه فهمیدهاند و بدان که ایمان در قرآن و سنت بدون عمل نیامده است بلکه در بسیاری از آیات و احادیث عمل صالح به آن عطف شده است و این از نوع عطف خاص بر عام یا عطف بعضی بر کل و برای تاکید بر اعمال صالح میباشد.
[۲]– این قاعده معروفی است که از ائمه سلف صالح نقل شده، از امامانی همچون امام اوزاعی و سفیان ثوری و حُمیدی و غیره، چنان که امام لالکائی ابنبطه و غیره این قاعده را از آنها روایت کردهاند.
[۳]– مسلم.
[۴]– بخاری.