این روشها، روشهایى هستد عام است و نه خاص، که به پایه نهادن بنیان ها و استوار نمودن دستوراتی روشنگر مسیر و گشایشگر زمینه های کامیابی نزدیک تر بوده و در ارائه ی آن حکمتی از گذشتگان و فهمی را از استادانمان و کسانی که در زمینه ی دعوت پیشی جسته اند برمی گیریم. این ها یازده دستورالعمل هستند؛ سه تا در مورد فرد دعوت شودنده، چهار تا در فرد داعی و چهار دستور در مورد وسایل و اسباب دعوت. از خداوند طلب یاری می کنیم:
در مورد دعوت شونده:
دستور اول: لزوم رعایت سطح سِنی فرد:
این نکته ی مهمی است که بسیاری از آن غفلت می نمایند. به این ترتیب که یک شیوه ی یکسان در دعوتمان پیش گرفته و فرد مورد خطاب را در آن لحاظ نمی کنیم. حساس ترین دوره ی سنی در میان دیگر مراحل سنی، سن نوجوانی است. این مرحله از عمر خود نیاز به کسی دارد که با دقت و اشتیاق بسیار با آن برخورد نماید، به جهت آنکه یکی از آشکارترین ویژگی های آن تغییر و تحول و نبود ثبات و پایداری و اعتماد به نفس است. کسی که در برخورد با نوجوانان از این واقعیت غفلت ورزد، به نتیجه ای نمی رسد. بنابراین، چنانچه شما از دعواتگرانی باشید که با این دوره ی سِنی سروکار دارید، بسیار مراقب باشید که به فرد دعوت شونده اجازه بدهید که خود به درک و فهم موضوع دست یابد و فرصت ان را به او بدهید تا دلالیل خود را اظهار نموده و بشدت مواظب باشید که رای و نظرش را هرچند بی معنی و ساده لوحانه باشد کوچک نشمارید. در غیراینصورت، ارتباط قلبی با او را از دست داده و کلیدهای این ارتباط بدون کارآمد گشته و دیگر کاری از دستتان برنخواهد آمد.
اما پیامبر خدا صلى الله علیه وسلم در این رابطه الگوی ما می باشد، جاییکه مسلم، ابوداودو ترمذی از انس ابن مالک رضی الله عنه از یکى از اصحاب نقل می کنند که تعریف می کند: (پیامبر خدا صلى الله علیه وسلم بهترین اخلاق را در بین همگان داشت و من برادری داشتم که او را ابوعمیر می خواندند. { می گوید فکر می کنم که گفت او شیرخواره بود} وقتی پیامبر خدا صلى الله علیه وسلم آمده و او را می دید می فرمود: ” اى ابوعُمَیر، چه آمد بر سر نُغَیر؟(نُغَیر یعنی: جوجه گنجشک)” و او (آن بچه) با آن بازی می کرد.) ببینید که پیامبر خدا صلى الله علیه وسلم به چه روش با ابوعمیر این کودک خردسال برخورد می نماید و هربار با این سوال با او اظهار دوستی می کند. (نُغَیر در اینجا تصغیر نُغَر است که نوعی پرنده می باشد) چه خوب است از شیوه ی سوال آنحضرت صلی الله علیه وسلم درس بگیریم که چگونه ابوعمیر را وامی دارد تا سخنی از خود بیان داشته و فرصتی را به او می دهد تا از چیزهایی که دوست دارد حرف زده و خودش را ابراز دارد.
لازم است ما که کار دعوت را انجام می دهیم بادقت این دوره ی سنی را درنظرداشته و از شیوه ی دیکته کردن و قبولاندن سخنانمان پرهیز نماییم. بلکه به روش گفتگو و مجادله پیش رفته و به آراء و نظراتشان گوش فراداده و اجازه ی بیان افکار خویش را به آنان بدهیم و آن بزرگ شدنی را که درحال درکش هستند را به رسمیت بشناسیم. به این ترتیب ارتباط قلبی خدشه ناپذیری با آنان برقرار خواهیم ساخت.
دستور دوم: لزوم توجه به سطح تحصیلات و فرهنگ آن فرد:
در داستان “ابوعمیر و نُغیر” دلیلی دیگر نهفته است. پیامبر خدا صلى الله علیه وسلم در آغاز صحبت با وی چیزی در حیطه ی دستورات دینی و اهداف و ضروریات آن بیان نفرموده و درعوض با کلامی که متناسب سن و سال کودک بوده و درجهت نزدیک شدن به او و ایجاد وسائل ارتباط و دوستی بین دو طرف آغاز نمود. بهمین سبب شایسته است داعیان این مسأله را مد نظر قراردهند تا دعوت آنان به نحوی درست، کارآمد و سودمند عمل نماید.
شایسته است همچون آن داعی مورد بحث در واقعه ای که در مصر پیش آمد و در دعوت گروهی اشخاص معروف به قدرت و توانایی، سخنی از لزوم عمل به اسلام و جامعه و خلافت اسلامی و دیگر مسائل از این قبیل به میان نیاورد، بلکه از توانایی و شجاعت پیامبر خدا صلى الله علیه وسلم سخن گفته و همچنان داستان هایی در آن زمینه نقل نمود تا فردی میان از دعوت شوندگان به جوش آمده و گفت: ” اللهم صل علی أجدع نبی” یعنی: خدایا بر شجاع ترین پیامبران درود فرست! بدینگونه پیامی روشن و آشکار به این افراد رسانیده شده و آن داعی برمبنای این شروع نیکو به کار خویش ادامه داد.
– سومین دستور: لزوم جستجوی موانع:
همه افراد مسائل و مشکلاتی دارند که آنان را به خود مشغول کرده و توجه شان را به خود معطوف ساخته است، درصورتیکه داعیان این ها را نبینند به نتیجه نمی رسند. لازم است فرد داعی آن را یکی از اصول اساسی کار خویش قرار داده و از اوضاع مخاطبان دعوت خویش کسب اطلاع کرده و سعی در شناخت مشکلات و دلمشغولی هایشان نماید. درصورتی که کمکی از دستش برمی آید در یاری رساندن بکوشد. چنین شیوه ای احتمال ایجاد پیوند با دل های مخاطبان و درنتیجه تاثیر در آن را را بالا می برد.
– درمورد داعی:
دستور نخست: ضرورت شروع کار با خویشتن:
شیخ عبدالقادر گیلانی رحمه الله تعالى: می فرماید: ” هرگاه قلب بنده شایسته ی حق تعالی گشت و به جوار وی نایل آمد، ملک و پادشاهی تمام زمین به او داده می شود، و گسترش دعوت در میان مردم و شکیبایی بر آزار ایشان و توانایی تغییر باطل و اظهار حق را بدو می سپاردند. ”
استاد مصطفی صادق رافعی رحمه الله نیز می گوید: ” چنانچه موعظه به شیوه ی زنده ی خویش ادا نگردد به باطل می ماند. هیچ نفسی تغییر نمی پذیرد مگر آنکه خود دارای توان تغییر و تبدیل باشد، مانند نفوس پیامبران و پویندگان راه آنان. این هنر همانا نهادن حکمت در گفتار است و نهادن قیاس و ادله نیست.”
استاد عبدالوهاب عزام رحمه الله بر این نکته تاکید نموده و می گوید: ” بجز عقل فهیم و قلب سلیم سخن حق و ماندگار را بر زبان جاری نمی سازد… مگر کسی که خود را آماده ساخته و به نظرات خویش اعتماد داشته باشد، آنگاه است که کلامش چون ضرب المثل و روشنگری هایی تا ابد باقی می مانند و تنها برای مدت و افراد خاص و وقایع معینی صدق ننموده و تمام نسل ها و دوران ها، شهرها و کشورها را دربرمی گیرد.” آری سخنان شما به همان اندازه که در قلب خودتان رخنه کنند در قلب مخاطبانتان اثر می نمایند. در این باره شهر بن حوشب تابعی می گوید: ” وقتی کسی برای جمعی سخن می راند، کلام او در دل های آنان در همان جایگاهی قرارمی گیرد که از دل او برخاسته است.” {آنچه از دل برآید بر دل نشیند.}
خلاصه ی مطلب آنکه با خدای خویش رابطه ی نیکویی برقرار سازی. ابتدا خودت چیزی را که می گویی را قبول داشته باشی و در خود تو قابلیت تغییر و تحول موجود بوده و به میزانی که به خویش و به اندیشه هایت باور داری به آن باور داشته باشی. چنان کلامی از قلبی برمی آید که با آفریدگار خویش پیوند دارد و از درونی که قابلیت تغییر و تحول را دارد و اندیشه ای که بر اطمینان و باور درست استوار است. آنگاه است که کشور و حاکم در برابرش سرفرود اورده و کلامت در گوشه گوشه ی جهان گسترده می شود.
دستور دوم: الگو:
رافعی رحمه الله در باره اش می گوید: ” الگو خود به تنهایی دانش زندگانی است” و دعوت زندگانی است و دانش دعوت همه اش همان الگوی نیکوست. این همان چیزی است که از پیشینیان آموخته ایم، که امام شافعی رحمه الله می فرماید: ” هرکه دوستش را با عملی که خود انجام می دهد راهنمایی کند هدایتگر است.” عبدالله بن زیاد می گفت: ” حسن بصری به مرتبه ای که داشت نرسید مگر بواسطه ی آنکه مردم را به چیزی دعوت می نمود که خود پیشتر از دیگران بدان عمل نموده و آنگاه که از چیزی منع می نمود خود بیش از همه از آن دور می ماند.” و ” وقتی عالمی به دانش خویش عمل ننماید، موعظه و سخنانش از قلب ها همانند قطرات باران که بر صخره می خورند پراکنده گردند.” یعنی قطره ی باران بر صخره ای صاف و صیقلی، آنگونه که مالک بن دینار رحمه الله بیان داشته است.
بانابراین اى داعی، توجه نما و یادت باشد که الگو محور بسیار حساس و خطیری است، و به قول امام مدینه، یحیی بن سعید انصاری در گذشته: ” تو پیشوایی هستی که چشم ها را به آن دوخته اند” و اکنون ما می گوییم که: ” شما دعوتگری هستید که چشم ها به شما دوخته است.”
– دستور سوم: ارتباط فردی:
ضمن عمل دعوت بیشتری چیزی که مورد غفلت واقع می شود ایجاد ارتباط فردی با دعوت شونده است. هدف اینجا صرف وجود علاقه نیست، بلکه منظور علاقه و ارتباط شخصی حقیقی است که نخستین پایه ای که می گذاریم براساس معنی و فهم انسانی ناب باشد، میان من و آنکه دعوتش می نمایم پلی از دوستی و محبت ایجاد شود، رشته ی پیوندی که هیچ هدف و منظور دیگری پشت آن نباشد حتی هدف دعوت!
برای اینکه برداشت نادرستی از این گفتار نشود، مقصود این نیست که بگوییم ایجاد ارتباط با مخاطب دعوت به نیت دعوت کار ناپسندی است، چیزی که می خواهیم بیان کنیم تفکر بیش از حد در مورد ایجاد ارتباط با فرد بخاطر دعوت می باشد که در نتیجه آن ارتباط طبیعی فراموش گردد و بدون آنکه متوجه شویم به شیوه ای نامناسب و ناشایست عمل نماییم؛ مثلاً درصورت اجابت دعوت ما از سوی فرد و همراهی با ما در برنامه ی دعوت، بی آنکه متوجه شویم از توجه به او کاسته و این اعتنا و توجه را متوجه فرد دیگری می کنیم چون دیگر او به مقصد رسیده و درصورت یافتن کمی همراهی در فرد دوم تلاشو توجه مان را در مورد وی نیز کاهش داده و به دیگری می پردازیم. این کار در هردو طرف به یادشان می ماند، پس بهتر است یادمان باشد که ارتباط شخصی و انسانی اساس کار است!
– دستور چهارم: نوگرایی:
یکی از موانع سر راه دعوت های تقلیدی و یکسان، باعث می شود بهره ی خود را از دست بدهد، و فرد دعوت شونده در آن هیچ جذابیت و آراستگی نمی بیند. لازم است که دعوتگران در این زمینه آگاه بوده و پیوسته بدنبال چیزهای نوین در حیطه های فرهنگی، علمی، ابزار، شیوه ها، مکان و زمانبندی باشند. اینکه فرد مخاطب چیزی بیابد که بسوی آن کشیده شده و خواستار دیدارش باشد از اهمیت بسزائی برخوردار است. تصور کنید که روبروی دستگاه تلویزیونی هستیم و پی در پی برنامه و مسائل جدید و تازه ای را نمایش می دهد، در این حالت ما را نه به زور بلکه با میل و رغبت خودمان به سمت خویش می کشاند. انسان دعوتگر وسیله ی نمایش نیکی و جای عرضه ی سود و بهره و شوق و اشتیاق است.
– در مورد وسیله ی دعوت:
دستور نخست: کاربرد زبان دل ها:
شیخ گیلانی رحمه الله تعالی در توصیف داعی می فرماید: ” آنان عهده داران جایگاه دعوت اند، مردم را به شناخت حضرت حق تعالی فراخوانده و پیوسته به دعوت قلب ها مشغولند.” آری، آنان قلب و روح مردم را فرامی خوانند و نه جسم و کالبد آنان را. برادر دعوتگر! در این مورد کوشا باش! ابتدا خود اندیشه ات را باور نما، آن را در قلب خویش جای ده، و سپس بگذار قلبت با قلب های مردم سخن بگوید و به این طریق درهای نیکی وسیع و گشوده می گردند.
– دستور دوم: نرمش و ملایمت:
این دستور طلایی جذب افراد و تاثیر نهادن بر آنان است. { فَبِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ [۳ال عمران – ۱۵۹] }
یعنی: (پس به [برکت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پیرامون تو پراکنده مىشدند پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار[ها] با آنان مشورت کن)
این همان رفتاری است که پیامبر صلى الله علیه وسلم از پروردگار خویش فراگرفته بود و ما او را دارای رفتاری آنچنان نرم و آرام می یابیم. در احادیث بسیاری از جمله حدیث آن بادیه نشین که در مسجد ادرار کرد، (به روایت مسلم و بخاری) پیامبر صلى الله علیه وسلم فرمودند: ” او را وادار به قطع عملش نکنید. سپس سطلی آب خواست و بر آن ریخت.” یا حدیث ” ابوعُمَیر و نُغَیر” که در آن نرمخویی پیامبر صلی الله علیه وسلم در ارتباط با یارانش را درمی یابیم.
پس ای داعى، نرمخویی پیشه کن تا مردم از پیرامونت پراکنده نگردند. دقت کن و بشدت بپرهیز از آنکه فرد (مدعو) دعوت شونده ات در مورد تو احساس مزاحمت و گرانباری ننماید یا اینکه دشواری همکاری و تعامل با خود را بر او نیافکنی، و به هر دلیلی وقت و بی وقت دربرابرش ظاهر نشده و تا وقتیکه خودش از تو تقاضای راهنمایی ننموده باشد وارد روابط او با دوستانش نگرد. سعی کن انسانی ملایم و نرمخوی باشی. سخنانت از دریایی ژرف و مملو از ایمان و دوستی و دانش بیرون آمده و با زبانی ساده و مهربان با او صحبت کن. یحیی بن معاذ رحمه الله در بیان سبک های دعوت می فرماید: ” بهترین چیز- در دعوت- کلام نرم وشیرینی است که از دریایی ژرف برآمده و بر زبان فردی دوست و همراه بیاید.”
دستور سوم: با مردم از آنچه می خواهند سخن بگو:
اجازه بدهید با ذکر نمونه ای منظور را شفاف تر بیان کنیم: من از خوردن برنج لذت می برم ولی تمایلی به خوردن کرم ندارم. موقع صید ماهی، آیا برای ماهی برنج را در قلاب بگذارم یا کرم را؟ منظورم آشکار هست؟ هنگام صید ماهی برایش چیزی را طعمه قرار بده که او دوست دارد و نه خودت! چنانچه برنج، که مورد علاقه ی من می باشد، را طعمه ی ماهی بگذارم، حتی یک ماهی را هم صید نخواهم کرد ولی اگر در آن کرم را، که من نمی خورم، برایش طعمه قرار دهمف ماهی ها از هر سو به سمت آن می شتابند.
درنتیجه با مردم سخن از چیزی بگو که دوست دارند و نه آنچه مورد علاقه ی توست و از آنچه در ذهن آنان است و نه چیزی که خود در سر داری! معنی این حرف آن نیست که وظیفه ی والاتر خویش را رها کنی یا آن را دست کم بگیری، بلکه خردمند و باتدبیر باش. از طریق آنچه دوست دارند و خواهان آنند به چیزی که می خواهی دست پیدا کن. همانطور که پیامبر بزرگوار صلی الله علیه وسلم در حدیثی که از بارها به ان اشاره نمودیم، حدیث ” ابوعمیر و نغیر” با ابوعمیر در مورد چیزی گفتگو می نماید که او دوست دارد و بدان علاقمند است تا با قلب او نزدیکی حاصل نموده و نشان دهد که آنچه را که مورد توجه این کودک خردسال است مهم می پندارد هرچقدر هم که آن کوچک و ناچیز باشد. با عمل به این شیوه راهت را کوتاه تر نموده و به هدفت می رسی.
دستور چهارم: اولویت ها را در نظر داشته باشید:
فرد داعی باید اولویت ها را در دعوت خویش مدنظر داشته باشد. غیر طبیعی خواهد بود اگر قصد شروع بنای طبقه پنجم ساختمان را نماید پیش از آنکه طبقه ی نخست را بنا نهاده باشد. به همان میزان نامعقول خواهد بود اگر با غیرمسلمانی از واجب بودن نماز و روزه بر او سخن گفته شود – در جریان انجام کار دعوت- چه بسیار پیش می آید که این مسائل را علیرغم پیش پا افتاده و بدیهی بودن شان از یاد می بریم.
بهتر است داعی در دعوت خویش بطور جداگانه برای هر فردی اولویت بندی نماید. ابتدا مسائل اساسی که گریزی از آن نیست، سپس قدم به قدم به اولویت دهی مسائل بپردازد. مثلاً در مورد غیرمسلمان ها از ایمان به الله سبحانه و تعالى و توحید و یکانکى او و تحذیر از شرک، در مورد مسلمان گناهکار با بیان عبادت های فرض، در ارتباط با مسلمان پایبند با موضوع مستحبات و فضائل، و همین طور در مورد هرکس بر اساس سطح پایبندی و ایمانی که دارد شروع می کنیم.
در پایان… یادمان نرود که سلاح سری دعوتگران را یاداور شویم که همان دعاء است، و از انجاییکه اساس موفقیت در امور عبادت و دعوت دیکران، از فضل و توفیق خداوند است، لذا بایست از خداوند کمک و آسانگری بخواهیم و اینکه پرده ی قلب ها را به فضل و قدرت خویش برایمان بردارد، … الهی آمین!
ترجمه: مسعود