دلیل زنجیر شدن شیاطین و باز شدن در های بهشت همین است…
اینکه الله سبحانه و تعالی هنگام افطار بنده اش را از اتش ازاد میکند به همین سبب است…
این ماه ، ماه اعمال نیک و صالح است…
زیرا کارهای نیکی که در این ماه انجام می شود بسیار با ارزشتر از اعمال در ماه های دیگر است…
بزرگترین فریب و حیله ی شیطان هم از این راه است…
معلوم است که گرسنگی و روزه خستگی را به بار میاورد اکثر مردم این ماه را با استراحت و خواب میگذرانند…الا ان کسی که الله سبحانه و تعالی به ان رحم کند…
آری… این فریب شیطان است…
برادران و خواهران روزهدار… از بهترین اعمال در این ماه بزرگوار، قیام اللیل است…
در صحیحین آمده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «هر کس رمضان را از روی ایمان و احتسابِ پاداش به نماز ایستد، گناهان گذشتهاش آمرزیده میشود»…
خداوند متعال در ستایش مومنان میفرماید:
﴿وَعِبَادُ ٱلرَّحۡنِٰ.. ٱلَّذِینَ یَمۡشُونَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنٗا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗا ۶٣ وَٱلَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمۡ سُجَّدٗا وَقِیَٰمٗا ۶۴﴾ [الفرقان: ۶۳-۶۴].
«و بندگان رحمان کسانیاند که روی زمین به نرمی گام برمیدارند و چون نادانان ایشان را طرفِ خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ میدهند (۶۳) و آنانند که در حال سجده یا ایستاده شب را به روز میآورند».
نماز شب، عادت پیامبر و اصحاب او بود…
در صحیح از حذیفه رضی الله عنه روایت است که گفت: شبی همراه پیامبر صلی الله علیه و سلم نماز خواندم… سوره بقره را شروع کرد… با خود گفتم نزد صد آیه به رکوع میرود… سپس ادامه داد… با خود گفتم در یک رکعت آن را خواهد خواند… اما ادامه داد… گفتم با پایان آن به رکوع میرود… اما سورهی نساء را شروع کرد… آن را خواند، سپس سورهی آل عمران را شروع کرد و آن را خواند… آرام و با ترتیل میخواند و هرگاه به آیهای میرسید که در آن تسبیح بود، تسبیح میگفت و اگر به دعا میرسید، دعا میکرد و هرگاه به پناه خواستن میرسید، پناه میخواست…
سپس به رکوع رفت و در رکوع «سبحان ربی العظیم» میگفت… رکوعش تقریبا اندازهی قیامش بود… سپس «سمع الله لمن حمده» گفت و پس از رکوع مدتی طولانی ـ تقریبا اندازهی رکوع ـ ایستاد… سپس به سجده رفت و «سبحان ربی الأعلی» گفت و سجودش تقریبا اندازهی قیام [بعد از رکوع] بود…
الگوی نمونه مردان
ابوبکر رضی الله عنه؛ نیز آن مقدار از شب را که خواست خدا بود به نماز میایستاد و میگریست…
عمر رضی الله عنه ؛ شب را به نماز میایستاد و هنگامی که شب به نیمه میرسید خانوادهی خود را برای نماز بیدار میکرد و میگفت: نماز! نماز! و این آیه را میخواند:
﴿وَأۡمُرۡ أَهۡلَکَ بِٱلصَّلَوٰهِ وَٱصۡطَبِرۡ عَلَیۡهَاۖ لَا نَسَۡٔلُکَ رِزۡقٗاۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُکَۗ وَٱلۡعَٰقِبَهُ لِلتَّقۡوَىٰ ١٣٢﴾ [طه: ۱۳۲].
«و خانودهی خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شکیبا باش؛ ما از تو جویای روزی نیستیم؛ ما به تو روزی میدهیم و فرجام [نیک] برای پرهیزگاری است».
آری، آنان برای پروردگار خود همانند یک مشتاق که به فضل او اعتراف داشت و در برابرش متواضع بود، نماز میگزاردند و در نتیجه بر محبت و شوقشان به او، و بهشتِ او افزوده میشد…
کسانی که پس از آنان آمدند نیز چنین بودند…
محمد بن خفیف رحمه الله ؛ دچار درد لگن بود… درد او آنقدر شدید بود که گاه از حرکت میافتاد… اما وقتی اذان میدادند بر کول یک مرد به نماز میرفت…
به او گفتند خداوند تو را معذور داشته، کاش بر خودت فشار وارد نمیکردی…
گفت: هرگز… اگر شنیدید که موذن میگوید: «حی علی الصلاه» و مرا در صف مسجد نیافتید مرا در قبرستان بجویید!.
چه بیمارانی بودند آنان! یا بهتر است بگوییم: چه بیمارانی هستیم ما!.
منصور بن معتمر رحمه الله ؛هنگامی که تاریکی شب فرا میرسید، بهترین لباس خود را میپوشید و به پشت بام خانهی خود میرفت و نماز میخواند…
هنگامی که درگذشت، کودک همسایه به مادرش گفت: مادر، آن تنهی درخت که شب بالای خانهی همسایهمان بود را نمیبینم… مادرش گفت: پسرم آن تنهی درخت نبود، منصور بود که نماز میخواند و اکنون درگذشته است…
ابن حجر الکوردی