هر فردی تمام آنچه که الله متعال برای بندگانش بعنوان دین و منهج بدان راضی گشته انجام دهد بر راه صواب و درست بوده و ماجور و مقبول پروردگار متعال است. ما به دینی معتقد بوده و بدان عمل میکنیم و این دین دارای منهجی است. و ویژیگی های این منهج، از جانب پروردگارمان برای ما مشخص شده است.
و حدیث آحاد و پذیرش آن، جزئی جداییناپذیر از منهجی است که خداوند برای ما ترسیم نموده است. و خداوند متعال در کتابش اثبات نموده که خبر آحاد مقبول است و مردود نیست و به وسیله ی آن اقامه ی حجت انجام می گیرد.
چنانکه در سورهی غافر میفرماید: (وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ) آری! وی مردی «تنها» بوده اما اقامه ی حجت به وسیله ی او انجام شده است (فَوَقَاهُ اللَّهُ سَیِّئَاتِ مَا مَکَرُوا وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ).
و نیز خداوند در سوره ی یس می فرماید: (وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَهِ رَجُلٌ یَسْعَى قَالَ یَا قَوْمِ…) و با خبر انسانی «واحد»، اقامه ی حجت صورت گرفته است (إِنْ کَانَتْ إِلَّا صَیْحَهً وَاحِدَهً…) و همچنین در سوره ی نمل میفرماید: (وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَهِ یَسْعَى قَالَ یَا مُوسَى…) و موسیj خبر آحاد را تصدیق نمود (فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا یَتَرَقَّبُ…).
اما در سنت مشاهده می نماییم که پیامبر معاذ را به تنهایی با تمام اسلام بسوی اهل یمن فرستاد و فرمود: (تو بسوی قومی دارای کتاب میروی پس باید اولین چیزی که آنان را بدان دعوت میکنی…). و معلوم است که اگر کفر هم ورزند بر آنها اقامه ی حجت میشود و سرنوشت دینی و سیاسی آنها نسبت به حکومت اسلام مشخص میگردد، و این امر بواسطهی خبر آحاد میباشد.
و پیامبر مصعب بن عمیر را به تنهایی به مدینه فرستاد تا به نمایندگی از وی، قرآن و سنت را به آنان ابلاغ نماید در حالیکه مصعب حامل مسئلهای فرعی نبود بلکه حامل خبر تمام دین اسلام را به همراه داشت.
و پیامبر در غزوهی احزاب، حذیفه را برای جمعآوری معلومات از سپاهیان دشمن فرستاد و فرمود: ای حذیفه: برخیز و خبر آنها را برایم بیاور و سخنی بر زبان نران تا اینکه بسوی من برگردی. این نیز خبر آحاد است، و جنگ و نتایج آن و سرنوشت تمامی ارتش به مامور جمعآوری معلومات ( یعنی حذیفه) بستگی دارد، ماموری که اگر به خطا رود همهی افراد به فنا میروند.
و اما صحابه ی بزرگوار، در حالیکه در نماز بودند از پشت سر خود صدای (یک) ندا دهنده که ناشناس هم بود را شنیدند که میگفت: گواهی میدهم که قبله، بسوی بیت الله الحرام (مکه) تغییر یافته است بنابراین آنان نیز در حال نماز قبلهیخود را تغییر دادند و حتی منتظر نماندند که نمازشان پایان یابد و درمورد گویندهی خبر تحقیق نکردند که آیا تواتری در میان بوده است یا نه!
فساد فکر عدم پذیرش احادیث آحاد از کجا نشأت گرفته است؟!
پیدایش این فکر مولود دو سبب است: سوء تصور .. و عدم فقه و آگاهی از دین.
دربارهی فساد تصور بایستی گفت که درواقع خبر آحاد در روایاتی که بر اساس منهج و تحقیق و قواعد و ضوابطی نزد اهل تخصص -بصورت منهجی و تحقیقی و قابل اعتماد و موثّق- نقل شده با خبر آحاد عادی و بدون تحقیق همانند شایعات و سخنان کوچهبازاری مقایسه شده است.
اما سبب دوم، درواقع عدم فقه و آگاهی از دین میباشد. درحقیقت دو اصل شرط قبول عمل: (اخلاص برای خداوند و موافقت با منهج اسلام است) و خداوند و پیامبرش بر خبر آحاد بعنوان منهج، مُهر تایید زدهاند.
و پس از این موارد، دیگر جای اعتراضی باقی نخواهد ماند حتی اگر احتمال این برود که خطایی در آحاد وجود داشته باشد چرا که ذرهای بر عمل شخصی که به این روایات عمل میکند تاثیر نمیگذارد و صرفا انجامدهندهی آن، احتمال خطا دارد و احتمال خطا صرفا بر دوش راوی روایت است بدون اینکه از اجر و پاداش عملکننده به آن ذرهای کاسته شود.
بنابراین ما با عمل به خبر آحاد درحقیقت به این دین عمل میکنیم، البته اگر به هنگام بررسی و تحقیق اهل علم در موردآثار و روایات، در سند آن خللی وارد نگشته باشد. و خداوند متعال درمورد آنچه انجام میدهد بازخواست نمیشود چونکه خدا و پیامبرش این منهج را برگزیدهاند.
و هر فردی تمام آنچه که الله متعال برای بندگانش بعنوان دین و منهج بدان راضی گشته انجام دهد بر راه صواب و درست بوده و ماجور و مقبول پروردگار متعال است.