بسم الله الرحمن الرحیم
اى مسلمانان ! از خدا بترسید وبه ریسمان محکم او چنگ بزنید وبه راه راست وى بروید که رستگارى آشکار همین است.
اى بندگان خدا! بدانید که بدترین وزشت ترین کارها نافرمانى خداوند است، وبدترین گناه گناهى است که ضررش بزرگترین وخطرش متحقق باشد ، گناهان کبیره از برزگترین گناهانى است که بوسیله آنها معصیت ونافرمانى الله انجام مى گیرد ،بلکه ارتکاب این گناهان به منزله اعلان جنگ باخدا ورسول است ، وطبیعى است که بعضى گناهان از نظر مفاسد وضرر، وعقوبت وسزاى دنیوى واخروى از بعضى دیگر خطرناکتر باشد ، گناه ، هرچه که باهدف خلقت کائنات ،بیشتر تصادم داشته باشد وهرچه که بیشتر درتضاد باحق واصلاح جامعه واقع گردد بهمان اندازه خطرناکتر است.
از آنجایى که خداوند کائنات را آفریده است تا اینکه به یکتایى پرستیده شود وبرایش شریک وهمتا تراشیده نشود واز آنجایى که آسمان وزمین را براى اظهار حق آفریده وتا اینکه هر انسانى را بدون اینکه مورد ظلم قرار بگیرد مطابق عملش سزا یا پاداش دهد براى تحقق این هدف بزرگ ذات قادر با حکمت پیامبران را باکتب آسمانى فرستاد تا اینکه زمین را از لوث گناهان پاک کنند بنا براین هرآنچه با این اهداف ارزشمند ناسارگارى داشته باشد در نزد خدا ناپسند است، وخداوند قادر ومتعال براى کسانیکه از این قانون الهى سرپیچى کنند بدترین وعبرتناک ترین انواع تنبیهات را در نظر گرفته است هم در دنیا همدر آخرت .
لذا از آنجایى که شرک به خدا از همهء گناهان کبیره بزرگتر بود عقوبتش نیز ازهمه شدید تر است لذا خداوند بهشت را برمشرک حرام کرده است ، ودستور صادر کرده که براى همیشه در دوزخ بماند ( إن الله لا یغفر أن یشرک به ویغفر مادون ذلک لمن یشاء ومن یشرک بالله فقد حرم الله علیه الجنه ومأواه النار وما للظالمین من أنصار ) یعنى: (( یقین داشته باشید که خداوند شرک را نمى بخشد وهر آنچه جز شرک باشد براى هرکس که بخواهد مى بخشد وکسى که به خداوند شریک بیاورد بتحقیق که خداوند بهشت را براو حرام کرده است و جایگاهش دوزخ است وستمگران را هیچ یاور ومددگارى نخواهد بود )) خداوند شفاعت هیچ شفاعت کننده اى را در باره مشرک قبول نمى کند واین نوع ، برخورد شدید باشرک بخاطر مفاسد بزرگى است که بر اثر این پدیده زشت بر جامعه بشری وروح وروان انسان مرتب مى گردد ، بعد از شرک نوبت گناهان کبیره است هر گناه بر حسب مفاسد ومضراتى که بر نفس وصلاح جامعه وکائنات مرتب مى شود بزرگ وخطر ناک است .
وسحر از گناهان کبیره است بلکه سحر مصادف با کفر ورزیدن وشرک آوردن به خداوند است ، که خداوند در همهء ادیان آنرا حرام کرده وپیامبر خدا فرمودند: (( اجتبنوا السبع الموبقات ، از هفت گناه کبیره پرهیز کنید ، گفتند: اى رسول خدا آنها کدامند ؟ فرمودند: ۱- شرک ورزیدن به خدا ۲- سحر ۳- کشتن نفس که خداوند جز به حق کشتن آنرا حرام کرده است ۴- خوردن ربا ۵- خوردن مال یتیم . ۶- فرار از جهاد ۷- وتهمت زدنبه زنان مؤمنه اى که بى گناه باشند ))
سحر همه اعمال ساحر را باطل مى کند چونکه سحر ، شرک را نیز همراه دارد ، وساحر هرگر نمى تواند سحر کند تازمانى که باعبادت جنیات وشیاطین یانذر کردن یا سجده براى آنان، یا کمک خواستن از آنان ، یاپناه جستن به آنان ، یا خواندن آنان یا بول کردن بر قرآن کریم ، یا خوردن نجاست ، یا مرتکب شدن گناه کبیره وغیره خودش را به آنان نزدیک نکند ، هرگاه به خدا شریک ورزید جنات وشیاطین از او اطاعت مى کنند وبه خدمتش در مى آیند ، ودر مقابل شرک به خدا خواسته ها ومشکلاتش را برطرف مىکنند ، ساحر همیشه چند گناه را به یکبار مرتکب مى شود دروغ گفتن ، خباثت قلب، وجسارت برگناه چنانکه خداوند مى فرماید ( هل انبئکم على من تنزل الشیاطین ) (( آیا خبر دهم شمار ا که شیاطین بر چه کسانى فرود مى آیند)) ( تنزل على کل أفاک أثیم ) (( برهر دروغگوى آلوده به گناه فرود مى آیند )) .
سحر بین دوستان جدایى مى اندازد ، زن را از شوهر، وفرزند را از پدر وبرادرا ودوستانش جدا مى کند ، وبا محبت وکنیه بر دلها ونیز بر اراده انسان تأثیر مى گذارد وآنرا تضعیف مى کند لذا شخص سحر شده در آنچه نفع مى رساند ضرر مى بیند ودر آنچه که ضرر مى رساند فایده مى بیند ، چه بسا بر روى خانواده اش بد گمان مىشود وهمسرش را متهم مىکند، وچونکه اراده اش را از وگرفته اند نمى تواند این دیدگاه منفى را که صرفاً وهم وخیال است از خودش دور کند ، وچه بسا سحر بر روى مرد تأثیر مى گذرد که نمى تواند باهمسرش نزدیک شود وچه بسا سحر انسانرا مى کشد یا مریض مىکند یا عقل را مختل مى گرداند وانسان را دچار وسوسه هاى پلید وخیالات باطل وکمر شکن مى کند وچه بسا معیبها ونابسانیهاى فراونى را پدید مى آورد که البته همه اینها با اجازه واراده خداوند است ، چون هیچ کارى صورت نمى گیرد جز با اراده ومشیت خداوند متعال ، چنانکه مى فرماید: ( ویتعلمون منها ما یفرقون به بین المرء وزوجه وما هم بضارین به من أحد إلا بإذن الله ) (( واز آنان چیز هایى را مى آموزند که بین شخص وهمسرش جدایى مى افکند وآنان قادر نیستند که به هیچ کسى هیچگونه ضررى برسانند مگربا اجازه خداوند )) .
معمولا سحر در میان زنهاى مفسد وجاهل منتشر مى شود که از ساحران فریب مى خورند وچیزى به آنها مى دهند تا اینکه شوهر یا شخص دیگرى را سحر کنند یا به منظور اینکه اورا دوست داشته باشد یا بخاطر انتقام جویى وضرر رساندن به دیگرى چونکه مثلا از او خوشش نمى آید ، گاهى سحر توسط بعضى مردان اوباش وفاسق صورت مى گیرد که براى ارضاى خبث باطنى یا ضرر رساندن به دیگران دست به دامن ساحر مى اندازند وباعث پدید آمدن مصیبت ها ومشکلاتى براى دیگران مى گردند ، ثمره این مصیبت این است که سحر کننده ودستور دهنده هر دو بد بخت مى شوند ، چونکه هر دویشان مرتکب گناه بزرگى شده وبلکه به شرک مبتلا گردیده اند ، اما سحر شونده چونکه مظلوم واقع شده ومورد دستم قرار گرفته خداوند ناصر وپشتیبانش خواهد بود ، امام طبرانى -رحمه الله علیه – از ابن عباس -رضی الله عنهما- روایت مى کند که پیامبر خدا فرمودند : ( لیس منا من تطیر أو تطیر له أو تکهن له أو سحر أو سحر له ) (( از ما نیست کسى که بد شکونى کند یا کس دیگرى برایش شگون بدببیند یا فال ببیند یا برایش فال دیده شود ، یا سحر کند یا برایش سحر شود )) وامام نسائى -رحمه الله علیه- باروایت أبوهریره نقل مى کند که پیامبر فرمودند (( کسى که نخى را گره بزند آنگاه در آن بدمد به تحقیق که سحر کرده است ، وکسى که سحر کند مشرک مى شود وکسى که چیزى (از قبیل مهره وسنگ وتعویذات وغیره) آویزان کند امرش به خودش وا گذار مى شود)).
سحـر درلغت:هـر آن چیزى است که علت وسببش مخفى باشد ، ودر اصطلاح شریعت: خواندن ودم کردن شرک آمیز یا گره هایى است که برجسم ودل تأثیر مى گذارد وطرف را مریض مىکند ، وگاه موجب مرگش مى شود ، وزن وشوهر را از یک دیگر جدا مىکند ، یادگرفتن ویاد دادن سحرکفر است وبنا بر قول راجح از اقوال علماء صاحب آن از دائره اسلام خارج مى شود ، چنانکه خداوند مى فرماید: ( ولقد علموا لمن اشتراه ماله فی الآخره من خلاق ) (( وبراستیکه مى دانستند هر کسى خریدار اینگونه متاع باشد ، در آخرت بهره اى نخواهد داشت )) .
( ولا یفلح الساحر حیث أتى ) (( وساحر هرجا رود رستگار نخواهد شد ))
این واقعیت مسلمى است که سحر یک حقیقت است وبنا بر اعتقاد اهل سنت سحر با اجازه خدا به شخص سحر شده ضرر مى رساند لذا خداوند أمر فرموده که سحر به او پناه برده شود ، بعضى انواع سحر صرفاً خیالات است ، بنا بر رأى اکثر علماء اهل سنت از جمله مذهب امام مالک و امام احمد وامام أبو حنیفه -رحمه الله علیهم – است که مرد ساحر وزن ساحره باید کشته شود ، امام أحمد -رحمه الله عیله – مىفرماید از سه نفر از صحابه پیامبر ثابت شده که ساحر را کشته اند ، اول: از حضرت عمر هنگامى که به استانداران خویش نوشت که مردان وزنان ساحره را بکشید مجاله بن عبده مىگوید سه نفر از آنان را کشتیم ، دوم: از حضرت أم المؤمنین حفصه -رضى الله عنها – ثابت شده که دستور دادند کنیزىکه ایشان را سحر کرده بود کشته شود ، سوم:از جندب بن کعب ازدى ثابت شده که ساحرى را که در نزد ولید بود وبا سحرش هنرمایى میکرد باشمشیر گردنش را زد وگفت اگر راست مى گوید خودش را نجات دهد ، ساحار به این دلیل کشته مى شود تا اینکه مردم از شرش محفوظ بمانند وجلو فسادش گرفته شود وریشه هاى شرک از جامعه اسلامى قطع گردد واعتقادات وعقول وأموال مسلمین پاک ومحفوظ بماند وجلو مفاسدى که از این راه ممکن است به مسلمین برسد گرفته شود ، آرى این اسلام است که هر خیرى راجلب کرده وبا هر شرى مبارزه مى کند پس بنا بر قول راجح از اقوال علماء زن ومرد ساحر حتى اگر توبه کنند کشتند مى شوند زیرا که صحابه اى که ساحران را کشته از آنان طلب توبه نکردند چونکه ساحر اکثراً دروغ مى گوید لذا نمى توان هیچ گفته اش را باور کرده حتى توبه اى که اظها مى کند ، اگر راست بگوید وواقعاً توبه کرده باشد توبه اش در نزد خدا مى تواند نجاتش دهد ، اما نمى تواند حکم قتل را از او ساقط کند زیرا که وى مفسدى است که خبث ظاهرى وباطنى اش برهمگان آشکار است.
آرى برادر وخواهر مسلمان! تأسف اینجاست که نیرنگهاى ساحران وشعبده بازان دروغگو بعضى مردم را سردرگم کرده وحرکات فریبنده آنان مانند پرواز به هواء ، رفتن بر روى آب ، شفاى مریض ،وطى کردن مسافت طولانى در وقت اندک وخبر دادن از بعضى مسائل پنهان وغیبى آنان را دچار حیرت وتعجب کرده است، لذا این جاهلان وبى سوادانى که از دین آگاهى ندارند گمان مى کنند که این شیاطین از اولیاء خدا هستند وچه بسا کار بدانجا مىکشد که بعضى از این شیاطین از سوى عده اى ساده لوح نعوذ بالله مورد پرستش قرار مى گیرند واز آنان امید نفع وضرر مى برند ، این بیچاره ها گمان مىکنند که این چشم بندى ها وحرکات جادویى کراماتى است که از جانب خدا به این ولى! داده شده لذا اولیاء شیطان را ، اولیاء رحمن خیال کرده اند در حالى که شریعت بین این دو گروه فرق گذاشته است، اولیاء رحمن کسانى هستند ظاهراً وباطناً پایبند حدود شریعت بوده ودر هر حال از اوامر خداوند اطاعت کرده واز محرمات او پرهیز کنند ، وپایبند نماز جماعت باشند خداوند مى فرماید ( ألا إن أولیاء الله لا خوف علیهم ولا هم یحزنون الذین آمنوا وکانوا یتقون) یعنى (( بدانید که اولیاء خدا هیچ ترسى بر آنان نیست ونه آنان غمگین مى شوند آنها کسانى هستند که ایمان آوردند وتقوا پیشه کردند)) هرگر از شروط ولى بودن این نیست که از او کراماتى ظاهر شود که خلاف عادت باشد ومردم را به حیرت وادارد ، زیرا بزرگترین کرامت استقامت بر دین است، این اولیاء شیطان هستند که از آنان کارهاى خارق العاده ظهور مى کند اما زندگى شان سراسر مخالف اسلام است این کارها شعبده ظهور مى کند وجاهلان آنهارا کرامت مى پندارند در واقع کارها شیطانى است که شیطانها در پدید آوردن آنها به این شیاطین انسى کمک مى کنند ، تا اینکه مردم را به گمراهى بکشانند.
پس اى برادر وخواهرمسلمان ! داخل شدن در آتش ، رفتن بر روى آب ، پرواز در فضاء، گرفتن مار ودیگر چشم بندى ها وشبعده بازى ها ترا نفریبد ، اگر به زندگى عملى آنان نگاه کنى مى بینى که هیچگونه تمسک وپایبندى اى به شریعت ندارند ، نه جمعه مى خوانند نه در نماز جماعت حاضر مى شوند ، ونه حتى قرآن گوش مى کنند چه بسا می بینى که ترانه هاى مبتذل گوش مى کنند وسعى در نشر فحشاء دارند ، اینها گروه شیطانند وبراستى که گروه شیطان در خسارت آشکار است وضعیت اینها شباهت زیادى با دجال بزرگ دارد که خطاب به آسمان مىگوید: ببار ، پس مى بارد ، وبه زمین مىگوید برویان ، پس مى رویاند ، وبا اجازه خدا مرده ها را زنده مى کند ، در حالى که او کافرترین مخلوقات است.
از دیگر کسانى که از نظر مذمت وعقوبت حکم ساحر را دارند فالبین ها، نجومى ها ودیگر غیبگوها هستند که همه اینها کافر واز دائره اسلام خارجند چونکه ادعاى علم غیب کرده اند وخداوند مىفرماید: ( قل لایعلم من فی السموات والأرض الغیب إلا الله ) یعنى (( بگو اى پیامبر جز الله همه کسانى که در آسمان وزمین هستند غیب نمى دانند )) وکسى که آنها را در ادعایشان تصدیق کند نیز کافر است حضرت أبوهریره از رسول خدا روایت مى کند که فرمودند: ( من أتى کاهناً فصدقه بما یقول فقد کفر بما أنزل على محمد ) روایت از ابو داود است
یعنى ((کسى که نزد فالبینى برود آنگاه او را در آنچه که ادعا مى کند تصدیق کند به تحقیق که به آنچه بر محمد نازل شده کافر گردیده است)).
از جمله اسبابى که سحر را باطل مىکند مى توان توکل بر خداوند ، دعا کردن ، تلاوت قرآن کریم، خواندن دعاهاى ثابت ومأثور ، کمال توحید، واحساس خطر از گرفتار آمدن به دام شرک ودورى جستن از مفسدان وظالمان نام برد.
خداوند متعال مى فرماید: (
خطبه دوم :
برادران وخواهران مسلمان ! از خدا بترسید وتقوى پیشه کنید وبدانید که خداوند همهء اسرار آشکار وپنهان را مى داند، واز خدا ورسول اطاعت کنید زیرا خداوند مى فرماید: (( واز خدا ورسول اطاعت کنید واز مخالفت بپرهیزید پس اگر روى گردانیدید بدانید که رسول ما فقط وظیفه دارد دین را بطور آشکار برساندشمارا ما محاسبه خواهیم کرد)) .
بندگان خدا! همچنانکه گفتم براى نجات از سحر، توحید کامل وتوکل بر خداوند بهترین سلاح است خداوند مىفرماید : ( ومن یتوکل على الله فهو حسبه ) وکسى که بر خدا توکل کند پس خدا براى او کافى است وهمچنین دعا وپناه جستن به خداوند چنانکه رسول الله فرمودند: ( لا ینجی حذر من قدر والدعاء ینفع مما نزل ومما لم ینزل ) یعنى (( ترسیدن وحذر کردن از قضاء وقدر الهى نجات نمى دهد البته دعانفع مى رساند چه براى آن بخش از تقدیر ، که نازل شده وچه براى آن بخش که هنوز نازل نشده است)) از دیگر اسباب حفاظت ونجات از سحر پناه بردن به تلاوت قرآن کریم وپایبندى به اذکار مسنونه اى است که هرصبح وشام خوانده مىشود پیامبر فرمودند: (( حفظ وتلاوت سوره بقره را محکم بگیرید ، که گرفتن آن سبب برکت وترک آن سبب حسرت ومحرومیت است واهل باطل (یعنى ساحران) نمى توانند به کسى که آنرا حفظ داشته باشد وتلاوت کند ضرر برسانند )) از دیگر اسباب نجات از سحر سوزاندن کتب سحر وکشتن ساحران است که البته این کار را باید حکومت بکند هر کس اطلاع داشت باشد باید در باره چنین افرادى گذارش دهد تا اینکه مردم از شر وفسادشان محفوظ بمانند ، اگر کسىرا سحرکنند وسحر بر او اثر کند علاجش این است که چیزى که سحر بوسیله آن انجام گرفته ، اگر پیداشد سوزانده شود ، چنانکه پیامبر هنگامى که ” لبید بن اعصم ” ایشان را باشانه وچند موىسر سحر کرده بود آنها را سوزاندند ، همچنین از اسباب علاج ونجات از سحر این است که انسان همیشه دعا کند که خداوند اورا از این بیمارى شفاببخشد حضرت عایشه -رضی الله عنها- مى فرماید هنگامى که پیامبر سحر شدند یکروز خیلى طولانى دعا کردند آنگاه فرمودند : عایشه ! آیا فهمیدى که خداوند مرا شفا بخشید وخبر دادکه چه کسى سحر کرده است؟.
البته باید دانست که سحرى که بر پیامبر اجرا شده و اثر کرده بود هیچ تعارضى با عصمت ایشان نداشت وهیچ مانعى در امر تبلیغ ایجاد نکرد چونکه این سحر نه بر عقل وفکر که فقط بر جسم آن حضرت بشکل یک بیمارى اثر کرده بود که خداوند شفایشان بخشید .
ازدیگر وسایلى که در علاج سحر بکار مى رود خواندن سوره هاى فاتحه ، معوذتین ، اخلاص ، وآیه الکرسى است که این سوره ها اثر آنرا بحدى ضعیف مى کنند که بمرور ازبین مى رود ، فرقى نمى کند که خودش بخواند یا کسى دیگرى از صالحین بر او بخواند ، البته به هیجوجه جایز نیست که سحر را بسحر باز کنند زیرا خداوند شفاى این امت را در آنچه که بر او حرام کرده قرار نداده است.
البته سحر را با داروهاى مباح دیگر اعم از گیاهى وغیرآن علاج کردن جایز است.
إن الله وملائکته ………………….تلسیماً
خطیب: شیخ علی بن عبد الرحمن الحذیفی