بسم الله الرحمن الرحیم
اى مؤمنان از خدا بترسید وتقوا پیشه کنید ، که تقوا تنها وسیله نجات است.
خداوند متعال مى فرماید: ( من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه ) ” برخى از آن مؤمنان، بزرگ مردانى هستند که به عهد وپیمانى که با خدا بستند کاملا وفا کردند “.
همچنین مى فرماید: ( رجال لا تلهیهم تجاره ولا بیع عن ذکرالله وإقام الصلاه وإیتاء الزکاه یخافون یوماً تتقلب فیه القلوب والأبصار ) ” پاک مردانى که هیچ کسب وتجارتى آنان را از یاد خدا واقامت نماز ودادن زکات غافل نگرداند واز روزى که دلها ودیده ها در آن حیران ومضطرب است ترسان وهرا سانند” (نور:۳۷)
کلمه مرد در اصل لغت جز آنکه درمقابل جنس مخالفش استعمال مى شود ومعانى بسیار دیگرى را نیز شامل مى شود ، عربها هرگاه خواسته باشند یکى را که داراى امتیاز بیشترى است بر دیگرى برترى دهند مى گویند ( أرجل الرجلین ) یعنى ” مرد ترین آن دو مرد “، وبراى کسى که در مقابل مشکلات مقاومت داشته باشد مى گویند ( رجل الساعه ) یعنى ” مرد همه وقت ” وهرگاه بخواهند خیلى به کسى افتخار کنند مى گویند : ( هو من رجالات قومه ) یعنى ” او از مردان قومش است “.
هنگامى که این کلمه در قرآن کریم استعمال شد علاوه از مفهوم معروف آن در مقابل جنس مخالف ،معانى بسیار ارزشمند دیگرى نیز به آن افزودگردیده که واقعاً شرافت وارزش مرد را بالا مىبرد ، مثلاً مى بینیم که قرآن در جایى کلمه مرد را صفتى براى بندگان برگزیده اش یعنى پیامبران -علیهم السلام- استعمال مى کند: ( وما أرسلنا من قبلک إلا رجالاً نوحی إلیهم ) ” وما پیش از تو نفرستادیم مگر مردانى که بسوى آنان وحى فرود مى آوریم “. درجایى دیگر مى بینید که وصف مردانگى تعبیرى است که براى مردان شجاع ویارى دهنده حق استعمال مى شود ، خداوند متعال مىفرماید: ( وجاء رجل من أقصى المدینه یسعى قال یا موسى إن الملأ یأتمرون بک لیقتلوک فاخرج إنی لک من الناصحین ) ” واز آخر شهر مردى دوان دوان آمد وگفت اى موسى! سرداران درباره تو توطئه کرده اند که ترا بکشند پس بیرون شو از شهر بدرستیکه من براى تو از خیر خواهان هستم “.
همچنین خداوند متعال مى فرماید : ( وقال رجل من آل فرعون یکتم إیمانه أتقتلون رجلاً أن یقول ربی الله وقد جاءکم بالبینات من ربکم ) ” وگفت مردى از آل فرعون که ایمانش را پنهان مى کرد آیا مردى را مىکشید که مى گوید پروردگارم الله است درحالى که براى شما نشانه هاى آشکارى از جانب پروردگارتان آورده است”.
پیامبر گرامى همواره در تلاش مردان واقعى بودند که او را یارى کنند ودعوتش را رونق بخشند لذا از پروردگارش چنین نعمتى را مى خواست ، ودعا مى فرمود: (اللهم أعز الإسلام بأحب هذین الرجلین إلیک بأبی جهل أو بعمر بن الخطاب) ” پروردگارا! اسلام را با هریک از این دو مرد که در نزد تو محبوبتر است عزت بخش ، أبو جهل ویا عمر بن خطاب “، راوى مى گوید: عمر در نزد وى محبوبتر بود .
روایت از ترمذى است.
آرى پیامبر در تلاش مردانى بودند که مردانگى حقیقى داشته وبتوانند درنشر دعوت وعزت اسلام نقش موثر داشته باشند .
اسلام عمر فاروق اتفاق بزرگى بود که مردانگى او را در همان لحظات اول مسلمانى اش آشکار نمود، تا پیش از این مسلمانان جرءت نمى کردند اسلامشان را ظاهر کنند اما با آمدن عمر فاروق اعلان کردند، ابن مسعود مى فرماید: ” از روزى که عمر مسلمان شد ما عزت یافتیم” . روایت از بخارى است.
مردانگى عمر در قوت بدن وجنگاورى او نبود ، در قریش کسانى قوى تر از او هم بودند مردانگى او در ایمان محکم واعتماد به نفسش بود که مردم خود به خود وادار مى شدند بادید محبت واحترام به او بنگرند.
بقیه صحابه مخفیانه هجرت کردند اما عمر شمشیرش را حمایل کرد و روى به کعبه آورد وپس از طواف وگذاردن دور رکعت نماز در مقام ابراهیم هجرتش را در انظار عموم اعلان کرد، وخطاب به آنان فرمود: “هر کسى مى خواهد مادرش بر او گریه کند ، وفرزندش یتیم وهمسرش بیوه بماند دنبال من تا پشت این تپه بیاید…”اما کسى جرءت نکرد دنبالش کند .
عمر فاروق براى آموزش مردانگى برنامه مى ریزد ومى فرماید: ” به فرزندانتان تیراندازى وشنا واسب سوارى بیاموزید واشعار پر معنى وزیبارا به آنان تلقین کنید”.
مردانگى یک صفت اساسى است که صاحبان همت والا ومردان جدى وپرتلاش براى حصول آن مى کوشند ، کسانى که اخلاق مردان را از دست بدهند دیگر مرد نیستند فقد هم شکل مردانند وهمچون کف روى آب بى وزن وبى خاصیتند ، مردانگى با عقیده محکم راسخ مى گردد وبا تربیت درست پا لایش مى یابد وبا الگوى خوب رشد مى کند، معیار مردانگى از دید عموم مردم صرفاً یک معیار مادى است ، کسى که ظاهرى زیبا داشته باشد، توانایى اش کامل باشد ، سرمایه اش زیاد باشد ، مرد خوبى است، اما معیارمردانگى در شریعت اسلام این است که انسان اعمال واخلاقش خوب باشد ، مردى از جلو پیامبر گذشت فرمودند: درباره این چه میگوئید؟ اصحاب گفتند: این شایسته است که اگر خواستگارى کند پذیرفته شود ، اگر شفاعت کند قبول گردد ، اگر سخن بگوید حرفش شنیده شود ، آنگاه ساکت شدند ، تا اینکه مسلمان فقیرى گذشت ، پیامبر فرمودند درباره این چه میگوئید ؟ گفتند: اگر خواستگارى کند شایسته نیست پذیرفته شود ، اگر شفاعت کند شایسته نیست که شفاعتش قبول گردد واگر سخن بگوید شایستگى ندارد که سخنش شنیده شود ، پیامبر فرمودند: ( هذا خیر من ملء الأرض مثل هذا ) “اگر زمین از امثال او پرشود این از همه آنها بهتر است”. روایت از بخارى است.
مردان از ضخامت جسم وشادابى چهره شان تشخیص داده نمى شوند، از على روایت است که فرمود:پیامبر به ابن مسعود دستور دادند که بالاى درختى برود وچیزى بیاورد ، هنگامى که بالا مى رفت بعضى صحابه از ساقهاى باریکش خندیدند ، رسول خدا فرمودند: براى چه مى خندید؟ بخدا قسم ، پاى عبد الله بن مسعود در میزان سنگین تر از کوه احد است . روایت از احمد است
مردانگى حقیقى ، راى استوار ، سخن نیکو ، مروت وشهامت ، تعاون وهمکارى واحساس مسئولیت است.
مردانگى ، تحمل مسئولیت در دفاع از توحید ونصیحت وخیر خواهى براى همگان بخاطر رضاى خدا است. خداوند متعال مىفرماید: ( وجاء رجل من أقصى المدینه یسعى قال یا موسى إن الملأ یأتمرون بک لیقتلوک فاخرج منها إنی لک من الناصحین ) ” ودر این حال مردى از دور ترین نقطه شهر آمد وگفت اى موسى! سران دربار فرعون در باره تو مشورت مى کنند که ترا به قتل رسانند بزودى از شهر بیرون گریز -وبدانکه- من در باره تو بسیار خیر خواه ومهربانم”.
مردانگى قوت در سخن ، اظهار حق ، جلو گیرى از کار خلاف با حرص وزیرکى است خدواند حکیم مى فرماید: ( وقال رجل مؤمن من آل فرعون یکتم إیمانه أتقتلون رجلاً أن یقول ربی الله وقد جاءکم بالبینات من ربکم وإن یک کاذبا فعلیه کذبه وإن یک صادقاً یصبکم بعض الذی یعدکم إن الله لا یهدی من هو مسرف کذاب ) ” ومرد مؤمنى از آل فرعون که ایمانش را پنهان مى داشت به فرعونیان گفت آیا مردى را به جرم اینکه مى گوید پروردگار من الله است مى کشید ، درحالیکه با معجزه وادله روشن از جانب خدا براى (هدایت) شما آمده است ، اگر او دروغگواست گناه دروغش بر خود اوست (لیکن) اگر راستگو باشد واز وعده هاى او بعضى به شما برسد (همه تان هلاک خواهیدشد) وخدا البته مردم ستمگار ودروغگو را هرگز هدایت نخواهد کرد”.
مردانگى مقاومت در برابر مظاهر فریـبنده وتسلط بر خواهشات ، بخاطر ترس از روزى دشوار است، خداوند متعال مى فرماید: ( رجال لاتلهیهم تجاره ولا یبع عن ذکر الله وإقام الصلاه وإیتاء الزکاه ویخافون یوماً تتقلب فیه القلوب والأبصار ) ” پا ک مردانى که هیچ کسب وتجارتى آنانرا از یاد خداوند واقامت نماز ودادن زکات غافل نگرداند ، واز روزى که دلها ودیده ها در آن حیران ومضطرب است ترسان وهراسانند”.
کسانى که در پى شهوات وغرق در ملذاتند ومقصد زندگى واهداف متعالى را به فراموشى سپرده اند واز آفریدگار جهان روى گردانند از مردانى نیستند که ما از آنان سخن مى گوئیم ونه کسانى که قیافه هاى فریبنده دارند ، اما زبانها یشان از حکمت ومغزهاى شان از فکر سازنده خالى است، اینها مردان قلابى هستند ، که ما با آنان کارى نداریم ، سخن ما از مردانى است که قرآن از آنان ستایش مى کند ، ( الذین یمشون على الأرض هونا وإذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً والذین یبیتون لربهم سجداً وقیماً والذین یقولون ربنا اصرف عنا عذاب جهنم إن عذابها کان غراما * إنها ساءت مستقراً ومقاما والذین إذا أنفقوا لم یسرفوا ولم یقتروا وکان بین ذلک قواما ) ” کسانى که برروى زمین به تواضع وفروتنى روند ، وهرگاه مردم جاهل به آنها خطاب “وعتابى ” کنند با سلامت نفس (وزبان خوش) جواب دهند ، وآنان هستند که شب را به سجده وقیام براى رضاى خدا روز کنند(وروز را به نیکى با خلق به شب آرند) وآنان هستند که دائم به دعاء وتضرع گویند پروردگارا عذاب جهنم را از ما برگردان که سخت عذاب مهلک دائمى است، که آنجا بسیار بد قرار گاه وبد منـزلگاهى است وآنان هستند که هنگام انفاق به مسکینان اسراف نکرده وبخل هم نورزند بلکه در احسان میانه رو ومعتدل باشند”.
این مردانگى نیست که جوان از خودش استقلال نداشته ودنباله رو دیگران باشد اگر دیگران کار خوب کردند او هم کار کند اگر بدکردند او کار بد کند هر کار خلافى که دوستانش انجام دادند او نیز انجام دهد تا اینکه به گمان آنها مرد باشد، آیا از علامات مردانگى حقیقى این است که حد اکثر آرزوى یک جوان شب گذرانى بى معنى باشد وبدور از چشم خانواده وسرپرست به عیاشى وشهوترانى حرام مشغول باشد ؟ مرد این است یا جوانى که قلبش به مسجد وابسته باشد وجوانى که زن زیبایى اورا بطرف خودش بخواند اما او بگوید من از خدا مى ترسم ، وجوانى که مخفیانه بخاطر خدا صدقه کند، وجوانى که بخاطر خدا باکسى دوست شود وبخاطر خدا هم از او جدا شود . گروه اول مورد خشم وغضب خداوند قرار مى گیرند ، اما گروه دوم را خداوند دوستشان مى دارد ودر روزى که هیچ سایه اى جز سایه او نباشد آنها را در سایه عرش خودش جاى مى دهد.
تاریخ مسلمانان سرشار از مردانگى وسیرت مردان کامل وهدفمند است شعر وادبیات شان پر مغز وبا معنى است، که در آن نشانى از میل به خنثى صفتى دیده نمى شود متأسفانه در این اواخر امت اسلامى در بعضى زمینه ها با ادبیاتى سروکار پیداکرده است که بویى از مردانگى از آن به مشام نمى رسد ، الفاظ رکیک ، نغمه هاى پوچ ، ومیل آشکار ومسخره به خنثى صفتى .
بد ترین مرضى که در تاریخ هر ملت پدیدار مى شود شورش علیه فطرت سلیم بشرى است که خداوند انسانها را برا آن فطرت وطنیت پاک آفریده است، مظهر این بیمارى این است که مرد خودش را به زن وزن خودش را به مرد تشبیه کند.
کجاست مردانگى کسى که در حرکات ورفتار وکردارش گویا یک زن است، موهاى بلند ، وزنجیر گردن ، راه رفتن با ناز وغمزه وچه بسا رقصیدن مانند زنان ، این صفات کجا صفات مردانست ، اینگونه رفتارها تخم فساد وزنگ خطرى براى جامعه است، چونکه وجود چنین اعمالى در جامعه اسلامى علامت انحراف وشورش علیه فطرت بشرى وشکست وانحطاط اخلاق امت اسلام است، لذا پیامبر چنین افرادى را لعنت کرده اند ( لعن رسول الله المتشبهین من الرجال بالنساء والمتشبهات من النساء بالرجال ) حدیث از بخارى باروایت ابن عباس -رضی الله عنهما – است.
یعنى: ” رسول خدا لعنت کرده اند مردانى را که خودشان را به زنان وزنانى را که خودشان را به مردان تشبیه مى دهند”شبیه همین معنا در حدیث دیگرى چنین آمده است “پیامبر لعنت کرده اند مردانى را که خودشان را به زنان وزنانى که خودشان را به مردان تشبیه مى دهند” ودر پایان فرمودند: (أخرجوهم من البیوت) ” آنها را از خانه بیرون کنید”بعضى وسائل تربیتى وارداتى وناکاره بچه هاى مسلمانان را طورى بار آورده اندکه صفات مردانگى ومسئولیت هاى مردان را نمى شناسند واگر بشناسند از عهده آن بر نمى آیند، وچنانکه سزاوار است انجامش نمى دهند ، این دستاورد برنامه از پیش تعیین شده اى است که در تلاش است مردان را با زنان یکى کند تا اینکه مسئولیت هاى شرعى هریک از آنان معطل بماند ، ومى خواهد لباس زن ومرد را یکى کند، که اگر ظاهر یکى شد کم کم باطن هم یکى مى شود.
هرگاه صفات وخصائص مردانگى بر اثر بى توجهى خود مردان ضعیف وکمرنگ وچه بسا کمیاب شود جامعه به هلاکت ، خانه به ویرانى وامت به ناتوانى ، وذلت روبروشده ودائره فساد کم کم به همه جا کشیده خواهد شد .
بارک الله لی ولکم فی القرآن العظیم ونفعنی وإیاکم بما فیه من
الآیات والذکر الحکیم.
خــطبـه دوم :
برادران وخواهران مسلمان!
امروز هنگامى که صحبت از مردانگى مى کنیم کودکان قهرمان فلسطین بیاد مى آیند ، آنها اگرچه از نظر سنى کوچک اما از روى اراده وکردار براستى که مردان حقیقى وقهرمانان دلاورى هستند که مى توان آنها را مرد نامید ، آنها در کنار سفره قرآن تربیت شدند وعملا در راه خدا دارند جهاد مى کنند ، نه باکلمات مسجع وتو خالى وسخنان سرد وبى خاصیتى که بعضى به آن عادت کرده اند، بسیارى از این مردان تاریخ ساز هنوز به سن بلوغ نرسیده اند لذا به آنان کودکان سنگ مى گویند که نه با تفنگ وخمپاره که با سنگ دارند دشمن را زبون مى کنند ، این است مردانگى ، واینهایند مردان با شهامت که به هیچ قیمت حاضر نیستند در برابر زور گایان ومتجاوزان تسلیم شوند، از تیر وتفنگ نمى ترسند ، بلکه در برابر آن سینه سپر مى کنند وجان مى سپارند تا اینکه قدس شریف وقبله اول مسلمین آزاد گردد، براستى که این همت مردانه است، همتى که از ذلت وبردگى ننگ وإبا مى ورزد ، این اطفال قهرمان وکودکان سنگ دیدند که چگونه پدران وبرادرانشان در جلو چشمانشان زندانى شدند، وخانه وکاشانه شان ویران گردید، این کودک با اینکه جز سنگ دیگر سلاحى در اختیار ندارد، اما خودش را همچون کوه استوار مى بیند وبدون هیچگونه خوف وهراسى وبایک سنگ حاضر است در برابر تانگ صهیونسیت اشغالگر مقاومت کند، وخوشا به حال مادران قهرمان پرورى که گامهاى مظلومانه ، ولى شجاعانه فرزاندان وجگرگوشه هایشان را بسوى مرگ وشهادت به خویش تبریک مى گویند .
این ملت خیلى صبر کرد ، و قربانى هاى عظیمى تقدیم نمود سالهاست که سر زمین فلسطین را با خونش دارد رنگین مى کند ، وناگزیر با سنگ وچوب در برابر دشمن غاصب مقاومت مى کند ، دشمنى که علاوه از اشغال فلسطین مال را غصب مى کند ، بى گناه هان را مى کشد ، وعهد وپـیمانش را مى شکند.
فرزندان فلسطین در دفاع از این حرم مقدس رشادت ها وقهرمانى هاى زیادى در تاریخ ثبت کرده اند، اما یهود غاصب که دشمنى قلدر وبى رحم است همچنان باوحشى ترین وفجیع ترین وضع به ظلم وستمش ادامه مى دهد .
سؤال اینجا است که جهان به اصطلاح متمدن وپیشرفته ومدعى دفاع از حقوق بشر چرا حاضر نیست جلو این دشمن متجاوز بایستد وروى دستش بزند؟ ! کجاست پیمان ها وقطعنامه هایى که صلح وامنیت را تضمین مى کند واز جنایت درحق بشریت جلو گیرى مى کند ، ودست متجاوز را گرفته وبه کمک مظلوم مى شتابد ؟! کجا هستند کسانى که دم از صلح مى زنند ، ومدعى اند که فرهنگ صلح را حاکم خواهند کرد ؟! مگر این کشتارها از چشمشان پنهان است واین تفنگ ها وموشک ها را نمى بینند که چگونه دارد آبادى ها را به ویرانه تبدیل مى کند ، دلها وجسمها را مى سوزاند ، پیر مردان نا توان وکودکان شیر خوار را قربانى مى گیرد.
ما مطمئنیم که انشاء الله ثمره این خونها وقربانیها مردان مبارزى خواهند بود که به هیچ قیمت از دین شان نخواهند گذشت همچنین یقین داریم که بزودى این ادعا هاى تو خالى وشعارهاى فریبنده ارزش خودش را از دست خواهد داد ، وقلمهاى مغرض وکرایه اى که هنوز صلح دروغین وغیر عادلانه را دارند ماتیک مى زنند آرایش مى کنند خواهد شکست.
امت اسلامى با خدایش عهد کرده است که قدس شریف همچنان بعنوان محور وجوهر اعتقاداتش باقى بماند ، قدس نه تنها در اندیشه ها واحساسات مان که در اعماق دلهایمان نیز جاى دارد ، بلکه باید گفت که قدس از همه آرزوها ومصالح دنیوى ما بالا تر است، که در ذره اى از خاک آن سازش نخواهیم کرد، هر گونه صلح وسازشى بدون قدس بى معنى خواهد بود، وهمهء تجاوزاتى که دشمن دارد اعمال مى کند بشمول اسکان دادن یهودیان در اراضى اشغالى بقصد یهودى کردن این سر زمینها ، از نظر امت اسلامى غیر قانونى ومردود است کما اینکه قبل از این اشغال خود فلسطین مردود بوده است.
سرزمین فلسطین ، اسلامى بوده واسلامى خواهد ماند ، هر چند که سازشها وقلدریها فشار بیاورد، ( ولا ییأس من روح الله إلا القوم الکافرون ) ” ونا امید نمى شود از رحمت خدا مگر قوم کافر” تا زمانى که فلسطین به صاحبان اصلى اش بازنگشته مبارزه وقربانى همچنان ادامه خواهد داشت.
مسئولیت مسلمین در برابر قدس ریشه در قرآن وسنت نبوى دارد ، سفر إسراء ومعراج ، احساسات وسر نوشت مسلمانان را با این سرزمین مبارک گره زده است، بنا بر این مسئله فلسطین مسئله اى نیست که صرفاً به زمین مربوط باشد بلکه این قضیه بعنوان بخشى از تاریخ گذشته وسرنوشت آیندهء امت اسلامى باید باقى بماند ، ومسئولیت مسلمانان در این زمینه تمام نخواهد شد، مگر زمانى که بکو شند سرزمین مبارک قدس را که افتخار پذیرایى از سفر اسراء ومعراج پیامبر را دارد از لوث یهود پاک کنند وبه کنترول امت اسلامى در آورند .
( والله متم نوره ولو کره الکافرون ) .
“خداوند دینش را غالب خواهد کرد گرچه کافران ناپسند پندارند ”
إن الله وملائکته یصلون على النبی یا ایها الذین آمنو صلوا علیه وسلموا تسلیماً.
خطیب: شیخ عبدالبارى الثبیتى