طفیل بن عمرو دوسی اسلام آورده و از پیامبر صلى الله علیه و سلم اجازه خواست تا برود و قبیله ی خویش (دوس) را به اسلام فراخواند. پیامبر صلى الله علیه و سلم به او این اجازه را داد. اما قبیله ی طفیل دعوت او را اجابت نکردند و طفیل به سوی رسول خدا صلى الله علیه و سلم بازگشته و گفت: قبیله ی دوس نافرمانی کرده و (قبول حق) امتناع کردند. از خداوند بر آنان دعا(ی هلاکت) نما! پیامبر صلى الله علیه و سلم رو به قبله نموده و دست به دعا برداشت. همه گفتند: دیگر نابود شدند! چرا که آن حضرت صلى الله علیه و سلم بر آنان دعا می نمود و دعای وی مستجاب بود. پیامبر خدا صلى الله علیه و سلم دعا نموده و فرمود: (اللهم اهدِ دوسًا وائتِ بهم) [متفق علیه] یعنی: ” آنگاه طفیل بسوی قبیله اش بازگشت و برای بار دوم آنان را به اسلام فراخواند و همگی اسلام آوردند.
بدینگونه پیامبر خدا صلى الله علیه و سلم بردباری نموده و برای مردم دعا می نمودند و نه علیه آنان.
***
یک شب خلیفه عمر بن عبد العزیز برای کسب اطلاع از مردم بیرون رفت. او بهمراه یک مامور نظامی بود و وارد مسجدی شدند. داخل مسجد تاریک بود و عمر بن عبدالعزیز پایش به مردی خفته خورد. مرد سرش را برداشت و گفت: مگر دیوانه ای؟ عمر پاسخ داد: نه نیستم. مامور نظامی خواست مرد را کتک بزند که عمر به او گفت این کار را نکن، او از من پرسید که آیا دیوانه هستم و من پاسخ دادم که نیستم.
بردباری خلیفه از خشم او پیشتر بوده و بسادگی از این که شخصی عادی او را دیوانه بخواند درمی گذرد و با قدرت و زور خویش با او برخورد نکرده و بر او سخت نگرفت.
***
صحابی عالیقدر، احنف بن قیس، بسیار بربار و حلیم بود، تا جاییکه به ضرب المثلی در این خصلت تبدیل گشت. چنانکه می گویند: بردبارتر از احنف. حکایت می کنند که یکبار مردی او را دشنام داد و او پاسخش نداده و به راهش ادامه داد. مرد همچنان درپس او می رفت و بیش تر دشنامش می داد. تا آنکه احنف به محله ای که در آن زندگی می کرد رسید و همانجا ایستاد و به رو به آن مرد کرد و گفت: اگر در ذهنت چیزی مانده که بگویی آن را اینجا بگو، پیش از آنکه کسی از محله بشنود و درپی آزارت برآید.
باز حکایت می کنند که عده ای، مردی را بسوی او فرستادند تا دشنامش بگوید. احنف خاموش مانده و چیزی نمی گفت و آن مرد همانطور دشنامش می داد تا آن که وقت صبحانه رسید. احنف به او گفت: آهای تو! غذای ما آماده است، بلند شو با من برویم اگر می خواهی. مرد شرمنده شد و از آنجا دور شد.
***
بردباری چیست؟
بردباری همان خویشتن داری است و فرو بردن خشم و دوری از عصبانیت و پاسخ بدی را با نیکی دادن است. به این معنی نیست که انسان به ذلت و حقارت تن دردهد، بلکه خودداری از دشنام دادن دیگران و پاک داشتن خود از ناسزا گویی و عیب جویی آنان است.
حلم و بردباری خدا:
حلم از یکی از صفات خداوند متعال است. خداوند حلیم و بردبار است؛ او نافرمانی و مخالفت گناهکاران را می بیند و آنان را مهلت داده و در انتقام شتاب نمی نماید. خداوند متعال در قرآن کریم بیان می دارد: {…و اعلموا أن الله غفور حلیم} [بقره: ۲۳۵] یعنی: “…و بدانید که خداوند آمرزنده و بردبار است.”
حلم و بردباری پیامبران:
حلم و بردباری جزو اخلاق پیامبران می باشد. خداوند متعال در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام می فرماید: {إن إبراهیم لأواه حلیم} [توبه: ۱۱۴] یعنی: ” … راستى ابراهیم دلسوزى بردبار بود.”، و درباره ی اسماعیل علیه السلام: {فبشرناه بغلام حلیم} [صافات: ۱۰۱] یعنی: ” پس او را به پسرى بردبار مژده دادیم.”
رسول خدا صلی الله علیه و سلم بردبارترین انسان ها بوده و از مشاهده ی برخی اشتباهات مسلمانان نمی رنجید و خویشتن داری و فروبردن خشم را به یاران خویش می آموخت.
مزایای بردباری:
* بردباری، صفتی است که خداوند عزوجل آن را دوست می دارد، پیامبر صلى الله علیه و سلم به یکی از یارانش می فرمود: (إن فیک خصلتین یحبهما الله: الحلم و الأناه) [مسلم] یعنی:”: در تو دو صفت وجود دارد که خدا آن را دوست می دارد، بردباری و تأنی کردن.”
* بردباری وسیله ایست برای نیل به خوشنودی پروردگار و بهشت برین. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده است: : (من کظم غیظًا و هو قادر على أن یُنْفِذَهْ، دعاه الله -عز وجل- على رءوس الخلائق یوم القیامه، یخیره من الحور العین ما شاء) [ابوداود و ترمذی] یعنی: ” آنکه لباس خشم خویش را فرو برد، در حالیکه توانمندی آن را دارد که آن را برآورد، خداوند در روز قیامت به حضور مردمان او را می خواهد و مخیر می سازد تا از هر حور عینی که می خواهد برگزیند.”
* بردباری نشانه ی نیروی اراده ی فرد و واکنش های دارای ثبات و استواری او می باشد. پیامبر خدا صلى الله علیه و سلم در این زمینه فرموده اند: (لیس الشدید بالصُّرْعَه (مغالبه الناس و ضربهم)، إنما الشدید الذی یملک نفسه عند الغضب) [مسلم] یعنی: ” نیرومند کسی نیست که زیاد کشتی بگیرد(و بر آنان پیروز شود). نیرومند کسی است که در هنگام خشم بر خویش تسلط داشته باشد.”
* بردباری شیوه ای برای دست یافتن بر دشمنان و غلبه بر شیاطین آنان و تبدیل کردن دشمنان به دوست می باشد، خدوند متعال می فرماید: {ادفع بالتی هی أحسن فإذا الذی بینک و بینه عداوه کأنه ولی حمیم} [فصلت: ۳۴] یعنی: “…[بدى را] با آنچه خود بهتر است دفع کن آنگاه کسى که میان تو و میان او دشمنى است گویى دوستى یکدل مىگردد.”
گویند: وقتی در پاسخ نادان خاموش بمانی، جوابی کافی و مجازاتی دردناک به او داده ای.
[جواب ابلهان خموشی است!]
* بردباری وسیله ی نیل به دوستی و احترام مردم بوده و گفته شده که: نخستین چیزی که فرد بردبار در مقابل بردباری خویش دریافت می دارد این است که مردم یاوران ایشانند.
* بردباری فرد را از در افتادن در اشتباهات دورساخته و به شیطان فرصت تسلط بر فرد را نمی دهد.
مترجم: مسعود