اشاره:عمر جیم جانسون یک مسلمان آمریکایی است که در ایالت تگزاس به دنیا آمده است.او همانطور که خودش می گوید هنگام جنگ آمریکا با ویتنام برای یافتم حقیقت؛در مورد زندگی ،جهان آفرینش وانسان،به کشورهای کانادا ،انگلستان وفرانسه سفر کرده است.اولین بار که دین اسلام توجهش را به خود جلب کرد موقعی بود که برای آموختن زبان عربی به اسکندریه مصر سفر کرده بود.در آنجا به فطری بودن دین اسلام پی می برد… او دو بار ازدواج کرده است،بار اول با دخترین انگلیسی که مقید به دین ومذهب نبود ازدواج می کند،او تمام سعی وتلاش خود را به کار می گیرد تا او را پایبند مسائل دین وزندگی مشترکشان کند.اما چون در این کار موفق نمی شود او را طلاق می دهد.بار دوم با دختری مصری که مبلغ دینی بود ازدماج می کندکه حاصل این ازدواج پسری به نام مروان است.عمر هم اکنون در زمینه ی ترجمه ی کتب اسلامی به انگلیسی فعالیت می کندواز این طریق می خواهد به اسلام خدمت کند…بهتر است قصه اسلام آوردنش را از زبان خودش بشنویم:
هنگام تحصیل در رشته زبان عربی بود که با دین اسلام آشنا شدم.هدف من از آموختن زبان عربی این بود که می خواستم از این طریق بیشتر با اعراب آشنا شوم همه ما می دانیم بین زبان عربی ودین اسلام ارتباط تنگاتنگی وحود دارد.وقتی ممی خواستم مسلمان شوم به این نکته پی بردم که انسانها بالفطره مسلمان هستند؛من هم از این قاعده مسبثنی نبودم یعنی وقتی فهمیدم تابع عقیده مسیحیت یا یهودیت ویا حتی کمونیست هم نیستم اولین کاری که کردم این بود که این عقیده که ذاتا ٌ در نهاد انسان نهفته است را تقویت کنم؛پس اولین کاری که کردم این بود که به چند کتابفروشی در اسکندریه مراجعه کردم وکتابهایی را در مورد اسلام خریدم،بعد ازمدتی خواندن نماز راهم شروع کردم سپس به دانشگاه الأزهر رفتم تا اسلام خود را به طور رسمی اعلان کنم هر چند که ماهها قبل ار آن اسلام را به عنوان دین پذیرفته بودم. بعد از مسلمان شدنم از طرف خانواده ام در آمریکا با هیچ مشکلی مواجه نشدم.پدرم استاد دانشگاه است واز نظر او دین یک ابزار فرهنگی است.اخیرا ٌ دیداری با خانواده ام در آمریکا داشتم وسه هفته پیش آنها ماندم ودر این مدت همواره سعی ام بر این بوده است که با آنها با اخلاق خوب برخورد کنم؛زیرا به نظر من از طریق اخلاق حمیده وحسن سلوک می توانیم دیگران را هم به دین اسلام دعوت کنیم.
***ازداج با دختری عرب ومسلمان
من در اسکندریه دوستان متدینی داشتم که با آنها رفتو آمد می کردم ؛از طریق آنها بود که به خواستگاری دختری متدین از شهر دمنهور رفتم،خانواده اش به خوبی مرا تحویل گرفتندومن توانستم با رضایت کامل آنها با آن دختر ازدواج کنم.خوشبختانه او دختری متدین است که هیچ موقع بدون نقاب از هانه خارج نمی شودودر زمینه دعوت اسلامی فعالیت می کند.از نظر زبان هم ماهیچ مشکلی نداریم چون من عربی را به خوبی صحبت می کنم؛البته وضوع تفاهم بین زوجین خیلی بالاتر از همه این حرفهاست.
***تصویر اسلام در اجتماع
من تفاوتی را بین اسلامی که من به آن ایمان آورده ام با چیزی که در بین اقشار مردم وجود دارد احساس نمی کنم خیلی از کسانی که با آنها آشنا هستم انسانهای خوش قلب ومهربانی هستند که نماز وسایر عبادات را به جای می آورند هر چند که منکر جهل ونادانی در بین بسیاری از مسلمانان نیستم.بعضی از تازه مسلمانان علی الخصوص کسانی که در غرب مسلمان شده اند،سرزمینهای اسلامی را همانند بهشت گمشده شان می پندارند،یعنی انتظار دارند تمام مردم ملتزم به تعالیم دین اسلام باشند،ولی هنگامی که واقعیت را مشاهده می کنند واز اینکه می بینند بعضی از مسلمانانبه شرب خمر روی آورده اند یا بعضی از زنها برهنه تر از زنهای غربی ظاهر می شوند بی نهایت متآثر می شوند ولی به نظر آنها نباید از این مسئله خشم گین شوند چون هر چه باشد جوامع اسلامی از بسیاری از شهرهای غربی بهترند وبه سبب انحراف عده ای از مسلمانان نباید زندگی نزد یهود ونصاری را بر زندگی در جامعه اسلامی ترجیح دهیم .باید در این مسآله صبر وتحمل خود را از دست ندهیم .
***مردم درجوامع غربی
مردم در غرب بیشتر به مادیات می اندیشند وچون یک اجتماع غربی از طبقات مختلفی تشکیل شده به همان اندازه مشکلات هم مختلف است.مثلا ٌ در جامعه ای مانند آمریکا با اینکه اکثرشان در وضعیت متعادلی به سر می برند ولی دائما ٌ احساس فقر می کنند وبیشتر از آنچه که در اختیار دارند را طلب می کنند،البته در بین فقرا این وضعیت به مراتب بدتر است وباعث یه وجود آمدن جرایم مختلف در اجتماع می گردد.نا امنی در جوامع غربی هم جای خود را دارد ومردم از دست افراد شرور ودزد در امان نیستند.
***تفاوت خانواده مسلمان با خانواده غربی
در سرزمنهای اسلامی مسؤلیت خانه بر عهده زن است اما در غرب مسؤلیت کارهای خانه را بین زن ومرد مشترک می دانند،تازه این جدای مسئولیت بعضی کارهای خارج از خانه که مسؤلیت آن بر عهده زنان است،ولی در واقع زن مسؤل خانه است هر چند که شغلهای دیگری هم خارج از خانه داشته باشد.من یک ازدواج ناموفق داشتم که البته تقصیرها را متوجه زن سابقم می دانم چون هنچگونه احساس مسئولیتی در قبال رندگی زناشویی نداشت،او دلش می خواست که آزادانه زندگی کند همانطور که در دوران مجردیش زندگی می کرد البته خیلی تلاش کردم که او را پایبند به زندگی کنم اما موفق نشدم به خاطر همین بعد از دو سال او را طلاق دادم.
***ترجمه در خدمت اسلام
کتابخانه های غرب از فقر شدید کتابهای اسلامی که به زبانهای خارجی ترجمه شده باشد رنج می برند وبعضی از کتابهایی که توسط بعضی از مستشرقین ترجمه شده است تحریف شده اند یا عمدی بوده ویا تعمدی در کار نبوده است.من شخصا ٌ سعی کرده ام از طریق ترجمه کتابهای اسلامی به دین مبین اسلام کمک کنم.تاکنون یک کتاب از شیخ قحطانی به نام (الولاء والبراء)راترجمه کرده ام وهم اینک نیز به ترجمه یکی از کتب شیخ یوسف القرضاوی مشغول هستم.
***زن در اسلام
اسلام برای زنان حقوق معینی را تعیین کرده است مردان هم از حقوق خود بر خودارند اما در غرب بر اساس این نظریه که هیچ فرقی بین زن ومرد وجود ندارد زنان را به صحنه سیاست وتجارت و… کشانده اند .یک زن غربی هیچگاه احساس سعادت نمی کند اکثر مردان هم به زن احترام لازم را به جای نمی آورند،حتی هنگامی که کار می کنند حقوقی که به زن تعلق می گیرد خیلی کمتر از حقوق مردان است.در زمینه خانوادگی نیز زنان مورد آزارواذیت مردهایشان قرارمی گیرندواز آنجاییکه زنان ودختران در غرب از حجاب کامل برخوردار نیستنددر نتیجه در کوچه وخیابان مورد آزار واذیت افراد شرور قرار می گیرند.مسلمانان درهمه چیز از غرب تقلید می کنند ، در لباس پوشیدن ،در راه رفتن،وحتی در صحبت کردن هم مقلد غرب هستند.اما اگر ما به جامعه ای مانند تگزاس نگاه کنیم با وجود اینکه عده زیادی از شهروندان اسپانیایی زبان در آنجا زندگی می کنند ودارای فرهنگ مشخصی هستند هبچ کس را نمی بینی که از نحوه لباس پوشیدن آنها تقلید کندویا برنامه های تلویزیونی آنها را تماشا کند.به نظر من دلیل اینکه مسلمانان از غرب تقلید کورکورانه می کننداین است که آنها غرب را به عنوان یک ابر قدرت نگاه می کنند،اگر ما به قرون وسطی برگردیم این مسآله را به صورت عکس مشاهده می کنیم. یعنی در آن زمان این مردم اروپا بودند که از مسلمانان تقلید می کردندچون مسلمانان در آن زمان از هر حیث پیشرو دیگر اقوام بودند.در زمینه های علمی ،ادبی،هنری،وحتی دانشگاهی از اروپا برتر بودند.من مطمئن هستم اگر مسلمانان به عزت وقدرت گذشته خود برگردند باز مردم دنباله رو آنها خواهند بود.
***دیدگاه غرب نسبت به اسلام
غربیها واقعا ٌ از اسلام در هراسند حتی به یاد می آورم در دوران تحصیل از فلسطینیها می ترسیدیم چون فکر می کردیم آنها تروریست هستند.هر سال یک کشور اسلامی را غول جلوه می دهندتا مردم را از این طریق بترسانندوخودشان به اهداف نا مشروعشان برسند.
***رهبانیت در کلیسا
ازدواج یک امر فطریست وهر کس بخواهد با این فطرت که در ذات انسان نهاده شده مبارزه کند با شکست مواجه می شود؛به خاطر همین ما در بین راهبه ها وکشیشان کلیسا انحرافات اخلاقی را مشاهده می کنیم که اکثر مردم در غرب از آن آگاه هستندوبا وجود این انحرافات وفساد هنوز کلیسا بر مبارزه با این فطری اصرار می ورزد.ما در کلیسا ضد ونقیضهای زیادی را مشاهده می کنیم مثلا ٌ اگر دونفر بخواهند از هم طلاق بگیرند اجازه طلاق صادر می شودوزوجین از هم جدا می شوندولی اگر بخواهند دوباره با هم ازدواج کنند کلیسا آن را به رسمیت نمی شناسدچون هنوز به ازدواج اول معترف است هر چند که زوجین از هم جدا شده باشند. والسلام.
تنظیم و ترجمه: شفیق شمس