واژهی (سلف) در لغت به چیزی اطلاق میشود که پیشتر بوده و گذشته است. چنانکه خدای متعال، می فرماید: ﴿وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْۚ فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَهٞ مِّن رَّبِّهِۦ فَٱنتَهَىٰ فَلَهُۥ مَا سَلَفَ وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۖ وَمَنۡ عَادَ فَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ﴾ [البقره: ۲۷۵]. یعنی: «و خداوند، خرید و فروش را حلال کرده و ربا را حرام نموده است؛ پس هر کس که اندرز پروردگارش به او رسید و از رباخواری دست کشید، آنچه پیشتر بوده، از آن اوست و سرو کارش با خدا میباشد و کسی که برگردد (و دوباره مرتکب رباخواری شود) چنین کسانی، اهل آتشند و جاودانه در آن میمانند».
سلف، همچنین به پیشینیان و کسانی اطلاق میشود که پیشتر آمده و از دنیا رفتهاند. چنانکه خدای متعال میفرماید: ﴿فَجَعَلۡنَٰهُمۡ سَلَفٗا وَمَثَلٗا لِّلۡأٓخِرِینَ۵۶﴾ [الزخرف: ۵۶]. یعنی: «ما، آنان را پیشینیان و نمونه و مثالی برای دیگران ساختهایم».
واژهی سلف یا همخانوادههای آن، در هشت جای قرآن آمده و همگی بر همان مفهومی دلالت دارند که پیشتر بیان شد. این واژه، بیآنکه بر گروه یا جماعت مشخصی از پیشینیان اطلاق شود، به مفهوم همه گذشتگانی است که دارای تقدم زمانی هستند؛ یعنی در گذشته به دنیا آمده و رفتهاند؛ حال چه خوب و نیکوکار بودهاند و چه بد و بدکار. اما وقتی از سلف صالح بحث میشود، منظور صحابه رضی الله عنهم ، تابعین و نسل نیکی هستند که پس از آنها آمده و از آنان بهخوبی پیروی کردهاند. سلفی، بدین معنا نیست که هر آن کس که خود را به سلف منسوب میکند، حتما پیرو منهج و روش آنان است؛ از اینرو سلفیت، گروه و یا جماعت خاصی نیستند؛ چنانکه سلفیت بر خلاف پندار برخی مرحلهی زمانی ویژهای نیست که آمده و گذشته باشد. بلکه سلفیت، به معنای پیروی از سلف صالح در تعامل با کتاب خدا و سنت رسولخدا صلی الله علیه و سلم میباشد؛ به عبارتی پیروی از سلف صالح در فهم دین و عمل به آن و همچنین دعوت بهسوی آن، معنای سلفیت است و در حقیقت همان منهج و روش اهل سنت و جماعت میباشد و سلفیت، چیزی غیر از روش اهل سنت و جماعت نیست. از اینرو سلفیت، منهج علمی کامل و همهجانبهای در برابر نصوص شرعی (کتاب و سنت) است و یک موضع و چارچوب علمی خاص نمیباشد. خدای متعال، به پیروی از سلف صالح دستور داده و فرموده است:﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِیَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ﴾ [التوبه: ۱۰۰]. یعنی: «پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکی روش آنان را در پیش گرفتند و راه ایشان را بهخوبی پیمودند، خداوند، از آنان راضی است و ایشان هم از خدا خشنودند و خداوند، برای آنان بهشت را آماده ساخته است که در زیر (درختان و کاخهای) آن نهرها و رودبارها جاری است و جاودانه در آن میمانند؛ این است پیروزی بزرگ و رستگاری سترگ».
رسولخدا صلی الله علیه و سلم نیز دربارهشان فرموده است: «خیر أمتی، قرنی ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم»([۱]) یعنی: «بهترین افراد امتم، کسانی هستند که در دوران من هستند (یعنی صحابه) و سپس کسانی که پس از آنان میآیند (یعنی تابعین) و سپس کسانی که بعد از آنان میآیند (یعنی تبع تابعین)». از اینرو سلفیت، منهجی است که در هر زمان و مکانی، قابل تکرار میباشد.
پایبندی مسلمانان به منهج سلف صالح در تعامل با نصوص شرعی از لحاظ فهم و عمل، مایهی ثبات و ماندگاری دین و عدم تحریف دین در اذهانشان بوده است تا بدین سان فرمودهی الهی مصداق پیدا کند که: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ﴾ [الحجر: ۹]. یعنی: «ما، قرآن را فرو فرستادهایم و خود ما، حافظ و پاسدار آن هستیم».
پایبندی مسلمانان به منهج سلف صالح، این امکان را نیز فراهم میآورد که آنان در تعامل با پدیدهها و مسایل جدید، همچنان به شیوهی سلف صالح عمل نمایند؛ به عبارتی، پایبندی به منهج سلف صالح، باعث میشود تا مسلمانان با وجود بروز مسایل جدید، همچنان به شیوه سلف عمل کنند و اتحاد و یکپارچگی خود را حفظ نمایند. این، بدین معنا نیستکه هواداران منهج سلفی، هیچگونه اختلاف نظری با هم ندارند؛ چراکه چنین چیزی غیرممکن و نامطلوب است. لذا اختلاف نظر در چنین حالتی که همه به منهج سلف صالح پایبند باشند، ضابطهمند و بر اساس اصول و ضوابط مشخصی میباشد، نه افسارگسیخته و بر پایهی هوا و هوس. بنابراین چنین اختلافی، اختلاف در فهم و برداشت میباشد و برخاسته از سرسختی در برابر نصوص شرعی نیست؛ هرچند رویکرد دینی افراد بر اساس منهج سلف، در فهم نصوص شرعی و عمل به آن، معصوم نیست؛ لذا شاهد آن هستیم که در پارهای از موارد در فهم نصوص و عمل به آن، اشتباهاتی رخ میدهد. در ادبیات و باورهای منهج سلفی، عصمت، مخصوص پیامبران است و بس؛ به همین خاطر در ادبیات این منهج، گفتهی ابنعباس رضی الله عنه را میبینیم که گفته است: «سخن هر کسی را هم میتوان قبول و هم میتوان رد کرد؛ جز سخن رسولخدا صلی الله علیه و سلم که باید بیچون و چرا پذیرفته شود»([۲]). گفتاری به همین مفهوم از مجاهد و نیز از ائمهی اربعه: (ابوحنیفه، مالک، شافعی و احمد رحمهمالله) و جمع زیادی از بزرگان و سرآمدان دین، روایت شده است.
طبیعت منهج سلفی، بر این اساس استوار است که نباید در برابر فرمودهی صریح خدا و رسول، سرسختی کرد؛ بلکه باید به این فرمان خدا پایبند بود که میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُقَدِّمُواْ بَیۡنَ یَدَیِ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ﴾ [الحجرات: ۱]. یعنی: «ای مؤمنان! بر خدا و پیامبرش پیشی مگیرید (و هیچ حکمی را بر حکم خدا و رسول، ترجیح ندهید) و از خدا بترسید و پروا دشته باشید (از اینکه گفتهی کسی را بر فرمودهی خدا یا رسولخدا مقدم بدارید). چراکه خدا، شنوا(ی گفتارتان) و دانا(ی کردارتان) میباشد».
همچنین میفرماید: : ﴿وَمَا کَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَهٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ ٱلۡخِیَرَهُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ وَمَن یَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِینٗا﴾ [الأحزاب: ۳۶]. یعنی: «هیچ مرد و زن مؤمنی، در حکمی که خدا و رسول کردهاند، اختیاری از خود ندارد و هر کس، از دستور خدا و رسولش سرپیچی کند (و حکم دیگران را مقدم بدارد یا خودسری نماید) بهتحقیق که به گمراهی آشکاری گرفتار شده است».
پایبندی منهج سلفی، به این دستورات صریح قرآن، باعث شده تا کسانی که بر اساس این روش، هیچ حکمی را بر حکم خدا و رسول مقدم نداشتهاند، در طول تاریخ با دشمنان و مخالفان زیادی مواجه شوند که خود را عقلگرا یا مصلحتطلب میدانند و نگاهشان، به کتاب و سنت، همانند نگاهی است که به سایر منابع و مراجع علمی و کاربردی دارند.
[۱]– روایت بخاری.
[۲]– نگا: جامع بیان العلم از ابن عبدالبر (۲/۹۱)، اصول الاحکام از ابنحزم (۶/۱۴۵،۱۷۹) از گفتار حکم بن عتیبه و مجاهد. همچنین تقی الدین سبکی در الفتاوی (۱/۱۴۸) این گفته را از ابنعباس رضی الله عنه به حساب آورده و گفته: مجاهد، این گفته را از ابنعباس گرفته و مالک نیز آن را از مجاهد، گرفته و بعد، به عنوان سخن مالک، شهرت یافته است.