انسان باایمان به روزی که خدابرایش مقررکرده راضی است، امتیازات و برخورداریهای که خداوند به او داده او را راضی می گرداند؛ زیرا به عدالت خدا درتقسیم روزی ایمان دارد حکمت او را در توزیع برخوداریها قبول دارد و رحمت را در نعمات و محبتهای که به بندگانش ارزانی داشته است باور دارد. به این که خداوند متعال هیچ کاری را بیهوده انجام نمی دهد..
و در هیچ موردی ازقضا و قدرش دشواری و سختی برای بندگانش نمیخواهد و خدای سبحان نسبت به بنده گانش، ازمادر، نسبت به فرزندش مهربان تراست وخیردرمتن همان چیزهای که ما آنها را مصیبت وبدی می دانیم ومیشناسیم و به طبعیت بشری از آنها ما را خوش نمی آید درهم پیچیده است. خداوند میفرماید:
(فَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْرًا کَثِیرًا)النساء: ١٩ پس بسا چیزهای را که خوش ندارید وخداوند درآن خیر فراوان قرارداده است.
همین معنی قناعت است، قناعت بمعنی رضایت دادن به کاستی ها و پذیرفتن یک زندگی توأم با ذلت و خواری، سست همتی در بدست آوردن امتیازات برتر و میرانیدن تمایلات ترقی طلبانه مادی و معنوی وتجلیل وتمجید از گرسنگی و فقر ومحرومیت نیست، قناعت هرگز رابطه به این توهمات ندارد.
ازنظرشریعت اسلامی قناعت به دومعنی استعمال میشود:
الف: انسان حرص شدید به دنیا دارد، هرگز سیرشدنی ودست برداشتنی از آن نیست چنانچه پیامبراسلام (ص) درحدیثی فرموده است:
(لوکان لابن ادم وادیان من الذهب لابتغی ثالثاولا یملاعین ابن آدم الاالتراب.)(۳ص۴۵۰)
اگرآدمی زاد دوبیابان آگنده ازطلاداشته باشد، سومی رامی طلبد وچشم آدمیزاد را جزخاک(چیزی دیگر)پرنمی کند.
باچنین حرص شدید مبارزه کردن وازآن صرف نظرکردن را قناعت گویند.
ب:معنی دیگر قناعت اینست که انسان به چیزهای که خدا به او داده و نمیتواند آنها را تغییر دهد راضی باشد و در محدوده دادهای خدا و مقدرات زندگیش نشاط و فعالیت داشته باشد و در زندگی تمنای چیزهای را که برای او میسرنیست نکند و بسوی نعمات که دیگران دارند واو ندارد سرک نکشد، بطور مثال: پیرمرد نباید تمنای نیرو وحرارت جوانی کند و خانمی که از زیبائی بهره ندارد آزروی حسادت و بدخواهی به خانمهای زیبا نگاه نکند وآن جوان کوتاه قد نباید با حسرت و افسوس به آن آقای قدبلند بنگرد، بیابان نشینی که درقطعه زمین خشک و بایر زیست می کند نباید وسایل رفا وزندگی بی درد سرشهر نیشنان را طمع کند.
درزمانه پیامبر(ص)گروهی از زنان تمنا میکردند که ای کاش آن چرا که مردان دارند میداشتند، خداوند این آیه مبارکه را نازل کرد:
(وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا) النساء: ۳۲«و چیزی را که خداوند بدان بعضی ازشما را بر بعضی برتری بخشیده است، آرزو نکنید مردان از آنچه حاصل کردهاند بهرهای دارند و زنان نیز از آنچه حاصل کردهاند بهرهای و فضل خدا را از وی درخواست کنید بیگمان خدا به هر چیزی داناست» پس فضل و بخشش وی از روی علم است و چون مورد درخواست قرارگیرد، آن را میداند، لذا بر خدای سبحان درکار، یا حکمی از افعال و احکام وی اعتراض نکنید.
رستگارآن کس است که به اسلام راه یافته باشد و روزیش کفایت امور زندگیش را بکند و به آن قناعت کند.
بنابرین قناعت عبارت از این است که حریص وآزمند نباشی و به چیزی های که ازآن تو نیست چشم نداشته باشی و به آن چه درتوان تو نیست امید نبندی تابتوانی نسیمهای زندگی پاک وپاکیزه را بر سر و روی خویش حس کنی. قناعت به روزی کم و محدود، مایه ضعف و ناتوانی انسان نیست، چنانچه بعضی کوته نظران پنداشته اند، قناعت منبع نیروی است برای کسانی که تابع اصول اند و برای خود رسالتی قایل هستند و در راه رسیدن به هدفی تلاش میکنند و دراین راه با انواع محرومیت ها و مصادره ها مواجه می گردند
راهای حصول قناعت
قناعت عامل عمده در راه زدودن گدایی بشمار می رود، علامه ابن قدامه مقدسی رحمه الله درکتابش مختصر منهاج القاصدین راههای بدست آوردن قناعت را بگونه ذیل بیان فرموده است:
-میاینه روی درمصرف:اقتصاد و میان روی درهمه کارها مایه ادامه و بقای آن است. انسانی که درکارهایش از توسط و میانه روی کارمیگیرد، هرگز محتاج نمی شو. با امتداد راه تعادل قناعت بدست می آید. اسراف گناه است و الله جل جلاله اسراف کنندگان رابرادران شیطان خوانده است.
(إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا) الإسراء: ٢٧
حقیقتا اسرافکاران برادران شیطانهایند و شیطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است.
الله جل جلاله اسراف کاران را دوست ندارد:(وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَیْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُکُلُهُ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآَتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ) الأنعام: ١۴١…از میوه آن چون ثمر داد بخورید و حق [بینوایان از] آن را روز بهرهبردارى از آن بدهید و[لى] زیادهروى مکنید که او اسرافکاران را دوست ندارد .
(یَا بَنِی آَدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ)الأعراف: ٣١
اى فرزندان آدم جامه خود را در هر نمازى برگیرید و بخورید و بیاشامید و[لى] زیادهروى مکنید که او اسرافکاران را دوست نمىدارد.
پیامبر (ص)فرموده است:(الاقتصاد فی النفقه نصف المعیشه والتودد إلى الناس نصف العقل وحسن السؤال نصف العلم(المعجم الاوسط ص۲۷ج۷)
میانه روی درمصرف نصف زندگی است، محبت ودوستی بامردم نصف عقل است، بهتر پرسیدن نصف علم است.
-قصرامل: آن چه که اکنون بدست انسان قرار دارد از آن استفاده کند طمع و امید ازدیاد آن را و همچنان این فکر را ازخودش دور کند که برای فردا چطور خواهد شد و مطمئن باشد آن چه برای او مقدراست خواهد رسید واین دستور خداوند را بیاد آورد:
(الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَهً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ) البقره: ٢۶٨
شیطان شمارا به فقروتنگدستی می ترساند،وبه فحشاءدستورمیدهد .
ومعتقد به آن باشدکه انسان تا آنکه لقمه ای روزی دردنیا برایش مقدر باشد به او خواهد رسید و آنگاه که رزق مقدر خدا برایش خلاص شود نمیتواند روزی دیگران رابخورد. پسدرصدد تلاش بدست آوردن آن چه از آن اونیست زحمت نکشد.
- تفکر درزندگی پیامبران: بر انسان فقیر است که زندگی پیامبران را از نظرش بگذارند و درآن دقت نماید، پیامبران که بندگان محبوب الهی بودند، درکدام سطح معیشت زندگی می کردند و روزها را به گرسنگی سپری کرده اند و روزهایی درخانه های شان آتش بعنوان تیار کردن غذا افروخته نشده بود، درعین حال ازسخی ترین مردم بشمارمی رفتند و زمانی هم برایشان آمده است که ازگرسنگی سنگی برشکم بسته اند واحیاناً ازگرسنگی خوابشان نمی برد اما قناعت کردند. می توانستند از پیروان مخلصشان بخواهند و بهترین غذا و لباس را به ایشان فراهم بیاورند.
-تذکرآفات مال: اگرانسان دقیقاً به خوبی های که مال وثروت دارد توجه داشته باشد همیشه درصدد جمع آوری وحرص به آن می برآید، اما آن چه مهم است انسان آن را از نظرنیاندازد همانا اضرار دنیاداری است. بسا کسانی که دنیادار هستند آرامی روانی در دنیا ندارند، همیشه بفکر اندوختن سرمایه بیشتر و حفظ و نگهبانی آن هستند، شب و روز را به این تشویش میگذرانند و ازجانبی دیگر مال در دنیا سختی نیزدارد، که ادا کردن آن ضرورت است و درآخرت هم انسان از محاسبه خداوند خلاص شدنی نیست تا آنکه از مالش جواب بدهد که آنرا ازکجا بدست آورده است و درکجا مصرف کرده است.
لا تزول قدما عبد یوم القیامه حتى یسأل عن عمره فیما أفناه وعن علمه ما فعل به وعن ماله من أین اکتسبه وفیما أنفقه وعن جسمه فیما أبلاه.(سنن دارمی ص۱۴۴ج۱)
حرکت نمی کند قدم های انسان(درروزقیامت ،دروقت محاسبه پروردگار) تااین که پرسیده شود ازعمرش که درچه چیز آنرا سپری کرده است، وازعلمش که چه کرده است به آن وازمالش که ازکجا بدست آورده و درکجا مصرف کرده است و از جسمش که درچه چیز آنرا کهنه کرده است.
-دانستن فضلیت قناعت: قناعت آن گنجینه است که برای انسان عزت نفس نصیب می کند از ذلت و خواری و بی اعتباری نجاتش می دهد قناعت نتیجه صبراست و پاداش صبر جنت است و جنت آخرین مامن ومنزل شخص مومن است. پیامبر(ص) می فرماید:
(قدافلح من اسلم ورزق کفافاً وقنعه الله بماآتاه.) براستی کامیاب شد آن که اسلام آورد وروزی بقدر کفایت به او داده شدوخداوند اورا قناعت نصیب کرد به آن چه به اوداده است.
-عقیده به تقدیر: برمسلمان است به مقدرات الهی عقیده راسخ داشته باشد و بداند آنچه ازجانب خداوند مقدراست خواهد رسید. انسان نمی تواند به تلاش آن چه در نصیبش نیست مالک آن شود، و بداند و معتقد باشد بر اینکه آن چه به اوداده نشده، به خیرش بوده است زیرا خداوند مالک دلها و عالم به همه احوال انسان هاست، شاید درآنچه که انسان را از آن محروم ساخته خیری نهفته باشد و خداوند به آن آگاه و انسان از آن غافل است.
عبد الواحد