دکتر میسره طاهر / ترجمه: ابوعامر
شخص اول هر روز صبح برای خرید روزنامه کنار دکه میایستاد، سلامی به روزنامهفروش میکرد و روزنامهی همیشگی خود را برمیداشت و میرفت اما هیچگاه جواب سلام خود را از روزنامهفروش نمیشنید!
تقریبا هر روز شخص دیگری نیز همان ساعت برای خرید روزنامهی دلخواهش به آن دکه میآمد…
این سلام کردنها و جواب ندادن روزنامهفروش هر روز اتفاق میافتاد و شخص دوم هم هر روز این موضوع را میدید تا اینکه یک روز طاقت نیاورد و به شخص اول گفت:
– چرا به دکه دار سلام میکنی؟ من این چند هفته مراقب تو هستم، تو همیشه این کار را میکنی.
شخص اولی در جوابش گفت:
– چه اشکالی دارد با او سلام کنم؟
– آخر تو یک بار شنیدی که او جواب تو را بدهد؟
– نه.
– پس چرا به کسی که جواب سلامت را نمیدهد سلام میکنی؟!
– تو فکر میکنی سبب اینکه او جواب سلام من را نمیدهد چیست؟
– شک ندارم که او آدم بی ادبی است. یعنی اصلا مستحق این سلام تو نیست.
– پس به نظر تو او آدم بی ادبی است؟
– بله.
– تو از من میخواهی من از او بی ادبی یاد بگیرم یا اینکه او از من ادب یاد بگیرد؟
شخص دوم بر اثر حرف حساب شخص اول نتوانست چیزی بگوید. سپس پس از مدتی سکوت گفت:
– ولی او بی ادب است! او باید جواب سلام را بدهد.
شخص اول گفت:
در صورتی که ما در پاسخ به بدی دیگران خوبی را رها کنیم خوبیها از بین خواهند رفت
– دوست من، جواب سلام ندادن او هر دلیلی که داشته باشد نباید باعث شود من افسار رفتار و کردار خود را به دست دیگران بدهم. اگر من هم مثل او شوم و دست از سلام گفتن به دیگر بردارم او بر من پیروز خواهد شد و در نتیجه این اوست که رفتار خود را به من آموخته است و شخصی که دارای اخلاق و رفتار اشتباه است در جامعه قدرت یافته و رفتار او در میان مردم منتشر خواهد شد.
اما اگر من به اصول و مبادی خود پایبند بمانم و با کسانی که روبرو میشوم سلام و علیک کنم از آنچه به آن معتقدم محافظت کردهام و دیر یا زود دیگران نیز این رفتار درست را خواهند آموخت.
سپس ادامه داد:
– آیا قبول نداری که رفتار اشتباه به سم یا آتش میماند؟ اگر بر سم، سم بیفزاییم کشندهتر خواهد شد و اگر به آتش، آتش افزوده یا هیزم برسانیم شعلهورتر خواهد شد.
دوست من باور کن که نیروی ما، در محافظت از استقلال شخصیتی ما نهفته است. اگر ما تحت تاثیر رفتار امثال او قرار بگیریم اجازه دادهایم که سمی که در رفتار آنهاست و یا کم ادبی آنها در ما تاثیر گذاشته و آنان آنچه را خود دوست نداریم به ما منتقل کنند، و در پایان این آنها هستند که در نبرد همیشگی میان صحیح و اشتباه پیروز شدهاند.
برای دانستن کار صحیح کمی در پاسخ رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به فرشتهی کوهها پس از رفتار بدی که اهل طائف با وی داشتند دقت کن. آن فرشته از رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ پرسید: «ای محمد – صلی الله علیه وآله وسلم – آیا دو کوه را بر آنها به هم بیاورم؟»
او فرمود: «خیر… من امید دارم که از نسل اینها کسانی به دنیا بیایند که الله را عبادت کنند… خدایا قوم من را هدایت کن که آنان نمیدانند».
خوب دقت کن! همهی تلاشهای قوم پیامبر نتوانست پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ را از روش درستی که در پیش گرفته بود بازدارد و یا رفتار او را تغییر دهد. با وجود اینکه او بشر بود و مثل دیگر انسانها ار رفتار بد آنان دچار اندوه و درد میشد، اما چیزی که او را از دیگران متمایز ساخته بود همین تسامح گستردهای بود که در درون خود داشت و باعث میشد خود را کنترل کند.
و همینطور این اصرار و پافشاری او بود که توانست بر روش درست خود محافظت کند حتی اگر رفتار مردم در برابر خوبیهای او بد یا جاهلانه و زشت بود.
و همچنان این سوال باقی میماند که:
آیا دیگران از ما ادب بیاموزند یا ما از آنها بی ادبی را؟