سیماى پیامبر اسلام در آئینه تورات:
در این شب و روزی که از یکسو پیامبر بزرگ اسلام آماج حمله رسانه های گروهی غرب قرار گرفته و از سوی دیگر ادیانی که جامه غربی بدان پوشانده اند تلاش دارد تا پرچم خود را با پشتوانه نیرومند مالی و سیاسی بر قله ادیان و اعتقادات شرق کوبیده و سرزمین باورهای آنها را تسخیر نماید، در شرایطی این چنین لازم است تا رابطه میان ادیان سه گانه را بر جسته ساخته، پل گفت و شنود و دیالوگی میان ادیان ایجاد نموده و انسانها را بهم نزدیکتر ساخت.
سخن از پیامبر اسلام در آئینه تورات و انجیل می تواند یکی از محور های مهم این گفتمان باشد که ما به بهانه میلاد فرخنده نبوی، این بحث را آغاز می نمائیم
ما در این سه مقاله ای که خواهیم نوشت، نخست کوشش می کنیم تا سیمای پیامبر را در آئینه تورات مشاهده نموده، سپس می آئیم تا ببینیم که انجیل ها در این باب چه می گویند و مقاله اخیر خویش را به انجیل برنابا تخصیص خواهیم داد که از محمد رسول الله به بسیار صراحت یاد نموده است.
اسلام یگانه آئینی است که خود را وارث شرعی و برحق همه رسالت هـای آسمـــانی می داند. ایمان به بیشتر از یکصد و بیست و چهار هزار پیامبری که از آدم پیامبران گرفته تا خاتم آنها در زمانه های مختلف و از بستر نژاد های گوناگون و جوامع متفاوت سر برآورده اند، رکن اصلی ایمان اسلامی بحساب می آید.از دیدگاه قرآن، دعوت همه پیامبران الهی اسلام خوانده می شود که ریشه ها و ساقه های آن ژرفای تاریخ و پهنای جغرافیا را فرا گرفته است.
تداوم و تکامل، دو اصلی اند که تمامی این رسالتها را بهم پیوند می دهند.پیامبران پیشین راه را برای پیامبران بعدی هموار نموده و پسینیان بر دعوت گذشتگان مهر تأیید می گذاشتند.آخرین حلقه این سلسله و واپسین خشت این عمارت، وخشوری است که از فراز کوه فاران بر بشریت فریاد زد و در سایه کعبه ایستاد و جهانیان را بسوی ایمان به همه انبیا دعوت نمود.
از دیر زمانی رسم بر این شده که پیروان ادیان قبلی ادیان بعدی را برسمیت نشناسند، طوری که یهودی ها معتقد به انجیل نیستند در حالی که مسیحی ها تورات را می پذیرند و باز یهود و نصاری هردو در حالی که قرآن را نمی پذیرند ولی مسلمانها به پیامبران و کتابهای نخستین و دست نخورده آنها اعتقاد دارند.اسلام صورت تکامل یافته و حلقه اخیر ادیان آسمانی بوده که همه را بهم پیوند می دهد.
آنچه را گفته آمدیم، از مسلمات دینی مسلمانان بحساب می آید که همه بر آنند. قرآن کریم خود در آیه ششم سوره (الصف) می فرماید: “عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسراییل! من فرستاده خدا در میان شما هستم، و توراتی را که پیش از من آمده است، تصدیق می نمایم، و به پیغمبری که بعد از من می آید و نام او محمد است مژده می دهم”.حال این پرسش مطرح می شود که آیا تورات و انجیل کنونی همین باور را تأیید می نمایند و یا اینکه تفاوتی در میان است؟
بازتاب سیمای پیامبر اسلام را در آئینه این کتابها چگونه می یابیم؟
در تورات از زبان موسی علیه السلام نقل شده که قبل از رحلت خویش گفته است:
که: پرورگار از سینا آمد و در ساعر بر آنها طلوع نمود و از فراز کوه فاران درخشیدن گرفت.او با ده هزار انسان دینمدار از استقامت جنوب و از سراشیبی کوه خودش وارد شد (کتاب تثنیه ۲:۳۳).
هنگام بررسی این متن لازم است تا بر سر چند نکته توقف نمائیم.
در اینجا تورات از سه موقعیت جغرافیایی سینا، ساعر و فاران حرف می زند.سینا در شمال کشور مصر موقعیت دارد که تا هنوز به همان نام شناخته می شود و این همان موقعیت تاریخی ای است که موسی علیه السلام در آنجا مبعوث به رسالت شد.ساعر نام سسله کوه هایی است که از جنوب و غرب بحر میت شروع و تا بیت اللحم (مکان ولادت عیسی علیه السلام) امتداد می یابد (Dictionary of the Bible, John L.McKenzie, S.J., p.783) (2).اما فاران سلسله کوه هایی است که در مکه مکرمه قرار گرفته و در ادبیات ما خیلی از آن نام برده شده است.
“سینااست که فاران است یارب چه مقام است این
هر ذره خـاک من چشمی است تماشا بین”
در تورات (سفر تکوین ۲۱: ۱۹-۲۱) آمده است: فاران همان مکانی است که ابراهیم علیه السلام همسر خویش هاجر و فرزندش اسماعیل را در آنجا گذاشته بود.
قرآن کریم هم در آیت ۳۷ سوره ابراهیم این مسئله را تصدیق می نماید.جایی که ابراهیم علیه السلام همسرش هاجر و فرزندش اسماعیل را گذاشته بود، مکه بود.پاراگراف (Genesis 21:19-22)و(Genesis 17:20) و (Deuteronomy 33:
۲) و (Genesis 21:17-21) در کتاب مقدس، اشارات صریحی به این مسئله دارد.
قرآن کریم باز در مورد همین سه موقعیت تاریخی ومهم ادیان سه گانه در سوره (التین) می فرماید:”
سوگند به انجیر و به زیتون و سوگند به کوه سینا و سوگند به این شهر دارای امنیت (مکه)”.نکته جالب دیگر در این متن همان عدد ده هزار زاهد (SAINT) است که پس از ذکر فاران از آمدن آنها یاد شده است.این شخصی که ده هزار قدیس که بمعنی چیزی بالاتر از انسان پرهیزگار است، او را همراهی مینمایند چه کسی بوده است؟ حضرت مسیح است و یا حضرت موسی؟ تعداد همراهان مخلص موسی علیه السلام بر اساس آیت ۱۵۵ سوره اعراف قرآنکریم و برمبنای آیت ۲۴ سفر خروج تورات هفتاد نفر بوده وتعداد همراهان مخلص عیسی علیه السلام بر مبنای آیت ۱۰ انجیل متی دوازده نفربوده اند؛ اما تعداد کسانی که در فتح مکه شرکت جسته و پا به پای پیامبر اسلام وارد مکه شدند، مراجع معتبر سیرت و تاریخ و حدیث تعداد شان را ده هزار نفر می خواند.
امام بخاری در کتاب مغازی و امام مسلم در کتاب صیام خویش تعداد صحابه ای را که هنگام ورود به مکه پیامبر را همراهی می نمودند، ده هزار نفر خوانده اند.
نکته دیگری که در این متن تورات برای ما مهم است همان تعاقب زمانی ظهور رسالتهای سماوی در بستر اماکن سه گانه ای است که تورات از آنها یاد نموده است.خداوند از سینا آمد و در ساعر طلوع نمود و در فاران درخشیدن گرفت.در اینجا نخست از (سینا) یاد می شود، باز از (ساعر) و در اخیر از (فاران).مسئله جالب دیگری که در این پیشگویی دیده می شود همانا استقامت ورود به این شهر است.کتابهای سیرت روایت میکنند که در آنروز خالد بن ولید اولین فرماندهی بود که از استقامت جنوب مکه و دقیقتر بگوئیم از راه (اللیط) که در سمت جنوب آن شهر است مقاومت مشرکان قریش را شکستانده و وارد مکه شد.اما نکته اخیر اینکه در این متن، کوه به انسانی که وارد شهر می شود نسبت داده می شود (کوه خودش) که اشاره به زادگاه دارد.اگر تورات حوادث بعدی را با زبان رمز و سمبول القا می کند همانطوری که دانشمندان عهد قدیم معتقد اند؛ پس چه کسی می تواند زبان سمبولیکی فصیحتر و رمزی گویا تر از این در سراتاسر تورات برای ما نشان دهد؟
نکته جالب دیگری که در تورات دیده می شود ذکر صریح و واضح اسم محمد علیه السلام است.در پاراگراف شانزدهم فصل پنجم ترانه ترانه ها، عبارتی ذکر گردیده که نطق عبری آن به حروف فارسی این طور است: “حکو ممتکیم فکلو محمدیم زیه دودی فزیه ریعی”.یعنی: (سخنش از شیرین ترین سخنها است، او محمد بزرگ است، او دوست محبوب و صادق من است ای دختران اورشلیم).لفظ (یم) که در تورات پسوند لفظ (محمد) قرار گرفته در زبان عبری برای تعظیم بکار برده می شود.در توراتهایی که همین اکنون در اسرائیل چاپ و تدریس می شود همین عبارت بهمین شکل خوانده می شود.
اما ببینیم که این عبارت را در نسخه انگلیسی تورات چطور ترجمه نموده اند:
در فرهنگ واژه های تورات هم محمد ذکر گردیده ولی مشکل در این است که گاهی می شود که آفتاب حقیقت را با انگشت تعصب پنهان نمود.دانشمندان یهود استدلال می نمایند که محمد در اینجا صفت است نه اسم.به این مفهوم که محمد بمعنی (انسان ستوده شده) آمده است.غافل از اینکه بخش بزرگی از نامها در همه فرهنگها و در تمامی جوامع بشری دارای معانی نیز می باشند.اسم (محمد) در پهلوی آنکه در زبان عربی بمعنی (ستوده شده) آمده است، ولی نام شخص هم می باشد.آیا همین مسیح (JESUS) در زبان عبری بمعنی (ناجی) نیست؟
در پاراگراف هژدهم فصل هژدهم کتاب تثنیه مطلبی آمده که متن دقیق انگلیسی آن اینطور است:
یعنی: (من برای آنها پیامبری را که به تو شباهت دارد از میان برادران شان بر خواهم انگیخت.من سخن خود را در دهانش می گذارم و او هر چه را من امر می دهم برای شان خبر خواهد داد.)
با مطالعه این وعده الهی به موسی علیه السلام این پرسش در ذهن خواننده، سر بلند می کند که این کدام پیامبر است که به موسی علیه السلام شباهت می رساند.مسیحی ها اصرار دارند که این خبر از آمدن عیسای مسیح بشارت می دهد.حال سوال دیگر پیدا می شود که کدام خصوصیات عیسی و موسی را بهم شبیه ساخته است؟ موسی پیامبر قدرت بود و عیسی پیام آور مدارا.عیسی مجرد زیست و موسی ازدواج نمود.عیسی را پیروانش فرزند خدا می خوانند ولی موسی از چنین امتیازی برخوردار نیست.موسی بصورت نتیجه طبیعی رابطه زنا-زناشویی دو انسان بود ولی عیسی بدون پدر بدنیا آمده است.موسی ازدواج نمود و فرزند بدنیا آورد ولی عیسی چنین نکرد.موسی شریعت جدیدی برای بنی اسرائیل آورد ولی عیسی خود می گفت که من آمده ام تا بر شریعت قبلی بیفزایم نه آنکه از آن بکاهم.موسی پیامبری مسلح و پیروز بود ولی عیسی در منتهای مظلومیت با این خاکدان وداع نمود.با مطالعه زندگی آن دو پیمبر اولوالعزم در می یابیم که یگانه چیزی که آنها را بهم پیوند می دهد بنی اسرائیل بودن آنها است و بس، امری که از پیامبر وعده داده شده بر مبنای متنی که از آن یاد کردیم منتفی شده است.شواهد و دلایل فراوانی وجود دارد که موسی و محمد علیهما السلام را همسان جلوه می دهد.همه نکاتی که موسی و عیسی را متفاوت می سازد همین نکات موسی و محمد را کاملا شبیه می سازد.
حال بیائید ببینیم که مصادر مربوط به انجیل خود چه میگویند.در فرهنگ لغات انجیل که بنام
(Collins Gem Dictionary of the Bible) شهرت یافته که نویسنده آن (James L. Dow) می باشد، در مورد موسی علیه السلام می گوید:
یعنی: یگانه مردی را که در تاریخ می توان شبیه به او (موسی) یافت محمد است.
در دایره المعارف ادیان(The Encyclopedia of Religion) در زیر
عنوان (Moses in Islam) آمده است:
یعنی: در زندگانی محمد چیز های زیادی را می یابیم که یاد عقیده و سنت موسی را زنده می سازد.
اما یگانه تفاوت مهمی که میان موسی و محمد علیهما السلام ملاحظه می شود اینست که عیسی از بستر بنی اسرائیل سر بر افرشته بود و محمد از میان عربها.
تورات می گوید که خداوند از میان (برادران آنها) پیامبری خواهد فرستاد.اگر هدف تورات عیسی علیه السلام می بود پس باید اینطور می گفت: “از میان خود شان” زیرا عیسی علیه السلام از قوم بنی اسرائیل بوده و در اینجا روی سخن تورات متوجه بنی اسرائیل است.آنچه ادیان آسمانی سه گانه دنیا بدان اعتقاد دارند این است که ابراهیم علیه السلام دارای دو فرزند بود: اسماعیل و اسحاق.
طوری که نسب عربها به اسماعیل می رسد و نسب یهود به اسحاق منتهی می شود.اسحاق و اسماعیل برادران هم بوده و فرزندان آنها نیز به تعبیر مجازی برادر خطاب می شوند.سفر تکوین در فصل بیست و پنجم پاراگراف هفدهم این تعبیر مجازی را تأیید نموده است.
باز متن تورات می گوید که من سخن خود را در دهان او می گذارم.برمبنای روایات فراوانی که در اسلام وجود دارد، هنگامی که فرشته وحی برای نخستین بار نزد پیامبر آمد، گفت: بخوان.پیامبر گفت: من خواننده نیستم.فرشته گفت: “بخوان بنام پروردگارت…” و به این شکل سخن خدا در دهان پیامبر گذاشته شد.
این بحث را رشته ای است طولانی و ما در اینجا بهمین قدر اکتفا نموده و تلاش خواهیم نمود تا در شماره آینده ذکر پیامبر اسلام را در انجیل ها مطالعه نمائیم.
سیمای پیامبر اسلام درآئینه انجیل: امروز ده ها انجیل در میان مسیحی های جهان رایج است.معروف ترین انجیل هایی که در سه قرن نخست میلادی ظهور نمودند قرار ذیل اند: انجیل مرقس، انجیل متی، انجیل لوقا، انجیل یوحنا، انجیل توما، انجیل بولس، انجیل بطرس، انجیل فیلیبس، انجیل مصری ها، انجیل عبرانی ها، انجیل مریم، انجیل برناباس، انجیل کودکی یعقوب، انجیل مخلص، انجیل یعقوب، انجیل زادگاه مریم، انجیل نیقودیمس، انجیل بارثلمو، انجیل پروردگار، انجیل کمال، انجیل سری مرقس، انجیل یهودا، انجیل حقیقت، انجیل لوسیانوس، انجیل حواء، انجیل یوسف نجار وغیره.
دایره المعارف استندرد جهانی کتاب مقدس (International
Standard Bible Encyclopedia) می گوید که در پایان قرن اول میلادی هر کلیسا انجیل خاص خودش را داشته و اناجیل دیگر را برسمیت نمی شناخت.این مسئله تا پایان قرن چهارم میلادی دوام یافت تا آنکه کلیسای قسطنطنیه به استثنای چهار انجیل دیگر همه انجیل ها را تحریم نمود.
شگفت اینکه در حالی که این انجیل ها به عیسی علیه السلام نسبت داده می شوند؛ ولی نویسندگان آن کســان دیگری انــد کـه در مورد خود آنهــا و تاریخ نگارش انجیل های شان اختلافات فراوانی در میان مسیحی ها وجود دارد.
برخی از انجیل های چهار گانه پس از یک قرن از رحلت عیسی علیه السلام نگاشته شده اند و جالب اینکه در این انجیل ها از سلسه راویان، حرفی در میان نیست.
معروفترین این انجیل ها همان چهار انجیلی اند که در ابتدا از آنها نام بردیم.مسیحی ها معتقد اند که انجیل متی را شخصی بنام متی MATTHEW)) که از فرستادگان عیسی علیه السلام بوده بزبان عبری نوشته است که نسخه اصلی آن مفقود گردیده و معتبرترین نسخه ای که از آن بجا مانده ترجمه یونانی آن است.انجیل مرقس را شخصی بنام مرقس (MARK)که از شاگردان پال (PAUL) و خواهر زاده برناباس (BARNABAS) بود، تحریر نموده است.انجیل لوقا را طبیبی بنام لوقا (LUKE) نگاشته، و انجیل یوحنا را یکی از نمایندگان حضرت مسیح بنام یوحنا (JOHN) فرزند زبدی نگاشته است.
حال بیائید ببینیم که این انجیل ها در مورد پیامبر اسلام چه می گویند:
در آیت بیست و ششم، بخش چهاردهم انجیل یوحنا آمده است:
یعنی: (ولی وقتی خدای پدر، “تسلی بخش” را به جای من فرستاد، منظورم همان روح مقدس است، او همه چیز را به شما تعلیم خواهد داد؛ و در ضمن هرچه من به شما گفته ام، به یاد تان خواهد آورد).در اینجا شاید خواننده مسیحی استدلال نماید که هدف از Holy Spiritویا روح القدس همان فرشته معروف می باشد ولی اگر به آیت چهارم بخش اول انجیل یوحنا مراجعه نمائیم در می یابیم که Spiritو یا روح در انجیل به معنی پیغمبر هم استعمال شده است.و مسئله دیگر اینکه روح القدس قبل از ولادت عیسای مسیح آمده است.آیتهای یازدهم، پانزدهم و شصت و هفتم بخش اول انجیل لوقا بیانگر ادعای ما است.
در آیت هفتم بخش شانزدهم انجیل یوحنا آمده است:
یعنی: ولی در حقیقت رفتن من به نفع شماست، چون اگر نروم، آن تسلی بخش که روح پاک خدا است، نزد شما نخواهد آمد.ولی اگر بروم من او را نزد شما خواهم فرستاد.
نکته ای را که در اینجا قابل تذکر می دانم اینست که انجیل های انگلیسی لفظ یونانی (باراکلیتوس)
را (COUNSELOR) و (COMFORTER) ترجمه نموده اند.حال بیایید
ببینیم که (باراکلیتوس) چه معنایی را افاده می کند.کلمه یونانی (باراکلیتوس) در اصل خود (بیرکلیتوس) بود که بمرور زمان و در اثر اشتباهاتی که هنگام نسخ نمودن آثار خطی صورت می گیرد آنرا به (بارکلیتوس) تبدیل نمودند.لفظ نخستین، اصلی و درست این متن (بیرکلیتوس) می باشد و (بیرکلیتوس) در زبان یونانی بمعنی (محمد) آمده است.
در آیتهای ۱۲و۱۳و۱۴بخش شانزدهم انجیل یوحنا آمده است:
یعنی: (بسیار چیز های دیگر دارم که بگویم، ولی افسوس که حال نمی توانید بفهمید.ولی وقتی روح پاک خدا که سرچشمه همه راستی ها است بیاید، تمام حقیقت را به شما آشکار خواهد ساخت.زیرا نه از جانب خود، بلکه هرچه شنیده است همان را خواهد گفت.او از آینده نیز شما را با خبر خواهد ساخت.
او جلال و بزرگی مرا به شما نشان خواهد داد و با این کار باعث عزت و احترام من خواهد شد). این متن به چند نکته کلیدی اشاره دارد:
۱- او پس از رفتن مسیح می آید
۲- سر چشمه همه راستی ها است و جهان را به حقیقت رهبری می کند
۳- کتاب او عاری از سخن بشر است
۴- مسایل آنیده را پیش بینی می نماید
۵- حضرت مسیح را به بزرگی یاد نموده و او را از همه تهمتها برئ می داند.
حال بیایید ببینیم که این پنج پیشگویی در مورد چه کسی صدق می نماید.
او پس از رفتن مسیح می آید: تاریخ، شهادت می دهد که پیامبر اسلام یگانه پیامبر الهی است که پس از عیسای مسیح و درست در سال ۵۷۱ میلادی به دنیا آمده است.
سرچشمه همه راستی ها است: او قبل از آنکه مبعوث شود بنام صادق و امین شهرت داشته و تاریخ بشر کدام دروغی را چه قبل از پیامبری و چه بعد از آن بنامش ثبت نکرده است.
کتاب او عاری از سخن بشر است: قرآن خود در آیت سوم و چهارم سوره نجم در این باره می فرماید: ( او از هوای نفس خود حرفی بر زبان نمی آورد، آنچه می گوید چیزی جز وحی نیست که بر او نازل می شود).از آینده شما را با خبر خواهد ساخت: اما اینکه از آینده حرف می زند، این هم در مورد پیامبر اسلام صدق می نماید.من در اینجا تنها از یک پیشگویی پیامبر (ص) یاد می کنم.در این روز ها که سخن از جنگ بر سر نفت؛ این ماده مخلوط با خاک که آنرا طلای سیاه نیز نامند در حوزه نهر فرات (عراق) بر سر زبانها است بیایید ببینیم که پیشگویی پیامبر اسلام در مورد آن، چگونه بوده است.
کتابهای حدیث ازقبیل بخاری، مسلم، سنن ترمذی، سنن ابو داود، سنن ابن ماجه و مسند احمد که از تدوین آنها تقریبا یک هزار و دو صد سال می گذرد حدیثی را روایت نموده اند که سیمای کنونی حوادث عراق را بازبانی سمبولیک به نمایش می گذارد.متن عربی این حدیث که آنرا مسلم روایت نموده است این طور می باشد: “سَمِعْت رَسُول اللَّه صَلَّی اللَّه عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُول “ یُوشِک أَنْ یَحْسِر الْفُرَات عَنْ جَبَل مِنْ ذَهَب فَإِذَا سَمِعَ بِهِ النَّاس سَارُوا إِلَیْهِ, فَیَقُول مَنْ عِنْدَهُ لَئِنْ تَرَکْنَا النَّاس یَأْخُذُونَ مِنْهُ لَیَذْهَبَنَّ بِهِ کُلّه, قَالَ فَیَقْتَتِلُونَ عَلَیْهِ فَیُقْتَل مِنْ کُلّ مِائَه تِسْعَه وَتِسْعُونَ”.و فی روایه أحمد: “فَیَقْتَتِلَ عَلَیْهِ النَّاسُ حَتَّی یُقْتَلَ مِنْ کُلِّ عَشَرَه تِسْعَه”.
یعنی: ( من از پیامبر خدا شنیدم که می گفت: نزدیک است که فرات کوهی از طلا را آشکار سازد که مردم با شنیدن خبر آن بسویش رو آرند.
کسانی که در نزدیکی آن زندگی می کنند می گویند که اگر دیگران را بگذاریم همه آنرا با خود خواهند برد، او گفت:
بر سر آن می جنگند، پس از هر صد انسان نود ونه نفر آنها کشته می شوند. ( و بر اساس روایت احمد بن حنبل:) مــردم بــر ســر آن می جنگند تا آنکه از هر ده انسان نه نفر آنها به قتل رسند).شاید خواننده ای بپرسد که پیامبر چرا از عراق نام نبرده که از فرات یاد نموده است.در پاسخ باید گفت که عراق اسم جدیدی است و در آن زمانی که این حدیث گفته می شد در آن زمان عراق کنونی جزء امپراطوری فارس بود.و از طرف دیگر این معمول است که گاهی منطقه ای را بنام کوهی و یا نهری می شناسند و آن کوه و یا نهر برای آن منطقه (عَـلـَم) می شود.
اعتراض دیگر این خواهد بود که چرا پیامبر نفط (نفت) نگفت که طلا گفته است.در پاسخ باید گفت که امروز همه نفت را بنام طلای سیاه می شناسند.من برای اثبات ادعای خود تنها از یک برنامه تلویزیونی و از یک کتاب نام می برم.کانال تلویزنی
(THE HISTORY CHANNEL) که در امریکا شهرت بزرگی دارد
برنامه ای را بنام (Empires of Industry: Black Gold: The Story of Oil)
یعنی: (امپراطوری صنعت: طلای سیاه، حکایت نفت) برای مدت پنجاه دقیقه در (DVD) ها ثبت نموده و همین اکنون به قیمت $۱۵٫۰۳ به فروش می رساند.اما کتابی که به عنوان شاهد می خواهم از آن نام ببرم کتاب
(Black Gold Stranglehold: The Myth of Scarcity and the Politics of Oil) است که
توسط (Jerome R.Corsi) نگاشته شده و از طرف (Cumberland House
Publishing) در ۳۵۶ صفحه چاپ شده است.
اعتراض سوم شاید این باشد که چرا از (کوه طلا) نام برده شده است.من امروز قبل از آنکه این مقاله را بنویسم، به دوستی تلفون کردم که در استخراج نفت دکتورا دارد.از او پرسیدم که آیا درست است که ذخیره های نفتی در زیر خاک به شکل کوه قرار گرفته اند، او گفت: بلی این کاملا حرف درستی است.
اعتراض چهارم شاید پیرامون نسبت کشته شدگان باشد.
حدیثی که از طریق مسلم روایت شده تعداد کشته شدگان بر سر آن گنج را نود و نه فیصد خوانده و در روایت احمد و ابن ماجه این نسبت نود فیصد گفته شده است.
اینحا باید گفت که اختلاف فیصدی کشته گان، بر کثرت آنها دلالت می کند نه بر نسبت دقیق شان، همانطوری که در زبان عربی و در متون قرآنی شواهدی برای اثبات این قاعده وجود دارد.
سخن جالب اینکه امام النووی شارح صحیح مسلم قرنها قبل گفته است که این گنج طلا مخلوط با خاک می باشد.و از همه شگفت انگیزتر اینکه امام بخاری این حدیث را در کتاب (فتنه ها) و در فصل (بیرون شدن آتش) آورده است.
از اینکه لحظه ای خارج مسیر اصلی بحث رفتیم از خواننده عزیز پوزش می طلبیم و این تنها بخاطر آن بود که خواستیم خصوصیت چهارم پیامبری را بشگافیم که بنا بر متن انجیل پس از عیسی علیه السلام آمده و از آینده خبر می دهد.
اما خصوصیت اخیر آن روح پاکی که انجیل از آن حرف زده است اینست که حضرت مسیح را به بزرگی یاد می کند.محمد فرزند عبدالله پیامبری بود که حضرت مسیح را به بزرگی یاد نموده و او را از همه تهمتها برئ می دانست.قرآن کریم در آیت چهل و پنجم سوره آل عمران، از عیسی علیه السلام این چنین سخن می راند: ( آنگاه که گفتند فرشتگان ای مریم هر آئینه خدا بشارت می دهد ترا به فیضی از جانب خود که نام او مسیح؛ عیسی پسر مریم است، با آبرو در دنیا و آخرت و از نزدیکان پرورگار). آنچه گفته آمدیم مجملی از یک مبحث مفصل است که خدا کند روزی بیشتر بر سر آن کار شود.
انجیل برنابا: روایتی که ناخوانده ماند
اسم او یوسف و لقبش برنابا و یا برناباس بوده که نامی بزرگ در فرهنگ مسیحی بشمار می رود.برنابا بمعنی فرزند نصیحت و تسلیت آمده است.او یکی از ارکان اصلی دعوت مسیحیت نخستین بشمار رفته و مورد احترام همه مسیحیان دنیا است.برنابا یکی از یاران حضرت مسیح می باشد.مرقس و یا (MARK) که صاحب انجیل معروف مرقس بوده و همه مسیحیان جهان به کتابش اعتقاد دارند، برادر زاده برنابا می باشد.در انجیل و خصوصا در کتاب (اعمال رسولان) از برنابا ذکر فراوانی رفته است.در آیت دهم، فصل چهارم رساله پولس رسول به کولسیان آمده است:” و مرقس عمو زاده برنابا که در باره او حکم یافته اید هرگاه نزد شما آمد او را بپذیرید”(۱۰).در آیت ۳۶، باب چهارم کتاب اعمال رسولان، آمده است: “ و یوسف که رسولان او را برنابا یعنی ابن البوعظ لقب دادند مردی از سبط لاوی و از طایفه قبرسی، زمینی را که داشت فروخته قیمت آنرا آورد و پیش قدمها رسولان گذارد”(۱۱).در آیتهای اول و دوم باب سیزدهم کتاب اعمال رسولان آمده است: “ و در کلیسائی که در انتیاک بود انبیاء و معلم چند بودند.برنابا و ….چون ایشان در عبادت خدا و روزه مشغول بودند، روح القدس گفت برنابا و سولس را برای من جدا سازید از بهر آن عمل که ایشان را برای آن خوانده ام” (۱۲).پس از آنکه مسیحیت و امپراتوری روم یکی در دیگری مدغم شده و بر همدیگر تأثیر متقابل گذاشتند، پیروان برنابا نتوانستند بصورت سازمان یافته عمل کنند.پس از آن کوشش فراوانی از سوی گروه های دیگر مسیحی صورت گرفت، تا آنها را پراگنده ساخته و کلیسا ها و کتابهای شان را نابود سازند.
انجیل برنابا تا سال ۳۲۵ میلادی در کلیساهای اسکندریه مورد پذیرش بود و قرائت می شد.در سال ۳۲۵ (شورای نیسن) انعقاد یافت و فرمان داد که همه انجیل هایی که بزبان عبری اند باید نابود شوند.
در آن زمان فرمانی صادر شد و جزای کسانی را که در خانه های شان این انجیل ها پیدا می شد، کشتن اعلام نمود.از لابلای اسناد و وثایقی که در دست است می توان پیش بینی نمود که انجیل برنابا در قرن اول و دوم مسیحی مورد استفاده عمومی بوده است.ایرانیوس (۱۳۰-۲۰۰) در نامه ای که در دفاع از یکتا پرستی و در مخالفت با (پال رسول) که اندیشه بت پرستانه روم و فلسفه افلاطونی را وارد مسیحیت نموده بود، نگاشت، برای تأیید افکار خویش از انجیل برنابا نقل قولهایی نموده است.
پاپ در سال ۳۸۳ میلادی نسخه ای از انجیل برنابا را در کتابخانه شخصی خویش گذاشت که تا قرنهای متمادی در آنجا ماند.
با آنکه برنابا مورد احترام همه مسیحیان جهان است ولی انجیلی که از او به یادگار مانده است، مورد اختلاف مسیحیان کنونی می باشد.نخستین نسخه یافت شده این انجیل به زبان ایتالیایی بود که در سال ۱۷۰۹ توسط کریمر، مشاور پادشاه پروس کشف شد.این انجیل بالآخره در سال ۱۷۳۷ همراه با کتابخانه آن مشاور به دربار پادشاهی ویانا انتقال یافت.این قدیمی ترین نسخه انجیل برنابا می باشد که تا همین اکنون در ویانا محفوظ مانده و اساس ترجمه های مختلفی قرار گرفته است.
در اوایل قرن هژدهم میلادی نسخه اسپانوی این انجیل پیدا شد که قصه جالبی داشت.می گویند که راهبی بنام فرامینو نامه هایی از ایریانوس را یافته بود که انجیل برنابا را اساس قرار داده و بر (پال رسول) خرده گرفته بود.غریزه حب استطلاع فرامینو را وادار می سازد تا در جستجوی این انجیل بیفتد.سالها می گذرد و قضا بر این می رود که فرامینو یکی از مقربان درگاه (پاپ سکتس پنجم) (۱۵۸۵-۹۰) شود.او روزی در دفتر پاپ بود که چشمش به انجیل برنابا افتاد. فرامینو سپس انجیل مذکور را میان لباسهای خویش پنهان نموده و با خود بیرون کشید.امروز با آنکه انجیل برنابا در کلیسا یافت نمی شود ولی آنرا می توان در موزیم ها، آرشیف ها و کتابخانه های مشهور دنیا یافت.نویسنده این سطور ترجمه انگلیسی این انجیل را که (THE GOSPEL OF
BARNABAS) نام دارد، از کتابخانه دانشگاه برکلی بدست آوردم.
نسخه انگلیسی این انجیل که نود و نه سال قبل از طرف دانشگاه آکسفورد به چاپ رسیده بود، امروز در موزیم بریتانیا و کتابخانه کانگرس هم دیده می شود.
در این مقاله به بخشهایی از انجیل برنابا اشاره خواهیم نمود تا ببینیم که این انجیل در مورد پیامبر اسلام چه می گوید.
انجیل برنابا در فصل سی و ششم خود می گوید: یعنی: (بجز رسول الله دیگر همه پیامبران آمدند، زیرا خداوند می خواهد تا من، راه را برایش هموار سازم).
در فصل چهل و سوم آن آمده است:
یعنی: (برای تان می گویم که پیامبران دیگر نشانه رحمت خدا تنها برای یک ملت بوده اند و از همین لحاظ پیام شان از مرزهای مردمی که بسوی آنها فرستاده شده بودند، تجاوز نمی کرد.اما وقتی که رسول الله می آید خداوند برایش چیزی را می دهد که حیثیت مهر دستش را دارد.پس او برای آن ملتهایی که عقاید او را می پذیرند رهایی و رحمت را به ارمغان می آورد.او برای مقابله با ستم پیشگان با قوت عمل می کند و پرستش بتها را از میان بر می دارد تا شیطان را نفرین کند).
در فصل سی و نهم این انجیل آمده است:
یعنی: (زمانی که آدم بر سر پاهای خویش ایستاد؛ مشاهده نمود که در هوا نوشته ای چون آفتاب می درخشد که می گوید: لا اله الا الله محمد رسول الله).باز در همین فصل آمده است که: (آدم در برابر خدا تضرع نموده گفت: خداوندا!
این سخنان را بر ناخنهای انگشتانم بنویس.خداوند بر انگشتان شصت او این نوشته را گذاشت.در شصت دست راست او نگاشته شد که (لااله الا الله) ودر ناخن شصت دست چپ او نوشته شد (محمد رسول الله).سپس انسان نخست این کلمات را با مهربانی پدرانه ای بوسیده و بر چشمان خویش مالیده و گفت: (مبارک باد روزی که او به دنیا می آید).
در فصل چهل و یکم آن حکایت بر آمدن آدم از جنت چنین بیان شده است:
یعنی: (خداوند خود را از نظر پنهان داشت و فرشته میکائیل آنها را از بهشت بیرون راند.هنگامی که آدم بر می گشت متوجه شد که در بالای دروازه (دروازه بهشت) نوشته شده است که: لااله الا الله محمد رسول الله).
در فصل چهل و چهارم انجیل برنابا، حضرت مسیح اینطور می گوید:
یعنی: ( چقدر خجسته است زمانی که او به این دنیا می آید.سخنم را بپذیرید که من بسان دیگر پیامبران او را دیدم و در برابرش عرض احترام نمودم.خداوند از روح خویش برای آنها نبوت بخشیده است.
وقتی که من او را مشاهده کردم روح من سرشار از تسلیت شده و گفتم: ای محمد خداوند یارت باد و خداوند مرا شایسته آن بداند تا بند کفشهایت را باز نمایم).در پایان این بحث یک نکته را قابل تذکر می دانم و آن اینکه روزی با گروهی از دعوتگران مسیحی با استناد به (کتاب مقدس) صحبت می کردم.یکی از ایشان گفت: شما که به این کتاب عقیده ندارید پس چرا بر مبنای آن استدلال می نمائید؟ برایش گفتم که حرف شما کاملا درست است ولی بخاطر آنکه قناعت شما را حاصل کرده باشم مجبور هستم تا از چیزی دلیل آورم که شما بدان اعتقاد دارید.آنکه اصلا به وجود خدایی اعتقاد ندارد نمی توان آیات قرآن را برایش دلیل آورد و همین طور کسانی که معتقد به نبوت پیامبر آخر الزمان نیستند باید در جهت اثبات ادعای خویش از ادله و براهینی استفاده نمود که در کتابهای (مقدس) از آن ذکر بعمل آمده است.
یک نکته دیگر را می خواهم بیفزایم و آن اینکه تورات و انجیل و انجیل برنابا با آنکه تحریف شده اند، ولی این را نمی توان انکار نمود که جرقه هایی از حقیقت تا هنوز در لابلای صفحات آنها چشمک می زند، ولی ما بعنوان مسلمان تنها آن بخشی را می توانیم تأیید نمائیم که با متون مقدس ما سازگاری دارد.
آنچه یاد آور شدیم صورت بسیار فشرده بحث مفصلی است که تقدیم خواننده عزیز گردید.امیدواریم تا در آینده فرصت تحقیق بیشتری در این زمینه مهیا شود.
به قلم: خواجه بشیر احمد انصارى