فصاحت قرآن عربی با وجود الفاظ عجمی!

ابو جهل زمان پس از تلاش‌های بسیار می‌نویسد: «مگر الله قرآن را به زبان فصیح عربی برای مردم نفرستاد، پس قرآن می‌بایستی کتابی باشد که در آن به غیر از واژه‌های عربی، واژه‌های بیگانه نباید (!) وجود داشته باشد…»(۱)
می‌گویم: متأسفانه آقای دکتر به کاری پرداخته که چیزی از آن نمی‌داند و کاملاً به ظاهر و باطن آن جاهل است!
اولاً. در قرآن کریم مفرداتی وجود دارد که در اصل عربی نیستند، اما این مسئله منافاتی با فصاحت قرآن ندارد! فصاحت، بلاغت و شیوایی یک کلام هیچ ارتباطی به وجود یا عدم وجود مفردات بیگانه در زبان آن ندارد، و البته هیچ‌یک از زبان‌های زنده‌ی دنیا خالی از چنین کلماتی نیستند و ایراد گرفتن آقای دکتر به این مسئله، دال بر جهالت بی‌اندازه‌ی ایشان است، بلکه فصاحت آن است که شخص با زبان رایج زمانه‌ی خود، مقصودش را به بهترین شکل ممکن، به مخاطبین انتقال دهد. دکتر پرویز خانلری نیز در این خصوص فرموده‌اند: «هیچ‌یک از زبان‌های اقوام متمدن از لغات بیگانه خالی نیست.»(۲)  و کمی جلوتر هم فرموده‌اند که «نتیجه‌ی تحقیق در لغات بعضی از زبان‌ها نشان می‌دهد که نسبت لغات بیگانه به لغات اصلی غالباً عدد بزرگی است.»(۳)
این مسئله ایرادی بر فصاحت قرآن کریم نیست، و باید دانست که این کلمات قبل از اسلام وارد زبان عربی شده در میان مردم مورد استفاده بوده‌اند. قریشیان فصیح‌ترین زبان را در میان عرب داشتند، به طوری‌که شعرای غیر قریشی زمانی‌که در عکاظ جمع می‌شدند، با لهجه قریش شعر می‌گفتند. کتاب شاهنامه‌ی فردوسی که بیش از هر کتاب فارسی دیگری وصف به شیوایی شده است(۴)  نیز از چنین مسائلی خالی نیست و احدی در این جهالت با جناب دکتر هم‌داستان نشده که بگوید شاهنامه بلیغ نیست و از زبان‌های دیگر کلمه «کش‌رفته» است!! تنها به ذکر یک مثال اکتفا می‌کنیم:
سکندر بفرمود تا جاثلیق             بیاورد عراده و منجنیق(۵)

می‌گویم: واژه‌ی «منجنیق» فارسی، اصل یونانی دارد و با منطق آقای روزبهانی، این بیت فردوسی خالی از فصاحت بوده و بی‌ارزش است! جالب است بدانید که آقای محمد علی جمال‌زاده مجموعه‌ای با عنوان «کلمات عربی در شاهنامه فردوسی» گردآوری و در آن به ذکر ۸۶۵ واژه‌ی عربی موجود در شاهنامه پرداخته‌اند! آیا احدی پس از این می‌تواند بگوید که «شاهنامه» فصاحت و شیوایی ندارد، زیرا کلمات عربی بسیاری در آن یافت می‌شود؟!
همچنین شاعران فصیح عهد جاهلیت نیز چنین واژه‌هایی (که در اصل از زبان دیگری وارد عربی شده بود) را در اشعارشان به کار می‌بردند و در آن زمان امثال روزبهانی وجود نداشتند و احدی بر فصاحت آنان ایراد نمی‌گرفت! امرؤ القیس که در این وادی از بیشترین شهرت برخوردار است و آقای دکتر روزبهانی نیز به شهرت او و اشعارش کاملاً واقف است(۶) ، ابیاتی سروده که جا دارد آقای دکتر به آن‌ها ایراد گرفته و جهل و بی‌خبری خویش را بیش از پیش ظاهر سازد:
وغاره ذات قیروان            کأن أسرابها الرعال(۷)

می‌گویم: واژه‌ی «قیروان» از اصل «کاروان» در فارسی گرفته شده است و به معنای جماعتی از مردم و یا اسب‌هایشان می‌آید.
غرائر فی کن وصون ونعمه          یحلین یاقوتا وشذرا مفقرا (۸)

می‌گویم: واژه‌ی «یاقوت» در اصل عربی نیست، و آقای روزبهانی نیز آن را به عنوان کلمه‌ای که از فارسی وارد عربی شده، ذکر کرده است!(۹)  همچنین مثال‌های بسیار دیگری وجود دارد که برای جلوگیری از طولانی شدن کلام به همین اندازه اکتفا می‌کنیم.
ثانیاً. اسامی اشخاص، کشورها و امثال این موارد قابل ترجمه نیستند و نباید در ترجمه معنای لغوی برای آن‌ها بیابیم! آقای دکتر! در لیست‌شان کلماتی مانند «الروم»، «دینار»، «هود» و «مجوس» را هم آورده‌اند و نمی‌دانیم ایشان توقع داشته‌اند که چه کلماتی به جای این‌ها استفاده می‌شد!
——————————–
۱ . قرآن کلام محمد، ص ۲۴
۲ . زبان شناسی و زبان فارسی، ص ۱۱۱
۳. همان
۴ . بنابر گفته‌ی خود ابو القاسم فردوسی، تکمیل این اشعار ۳۰ سال زمان برده است و بسیاری سخن او را مبنی بر زنده‌کردن زبان فارسی تأیید کرده‌اند. بنابراین به طریق اولی باید از کلمات بیگانه خالی باشد و این امر از دو حالت خارج نیست: ۱٫ فردوسی وجود این واژگان را خلاف فصاحت نمی‌دانست.  ۲٫ چاره‌ای جز استفاده از این واژگان نداشته است.
۵ . شاهنامه فردوسی، پادشاهی اسکندر، بخش ۲۲
۶ . قرآن کلام محمد، ص ۱۸
۷ . دیوان امرئ القیس، ص ۱۴۹
۸ . همان، ص ۹۴
۹. قرآن کلام محمد، ص ۲۶

مقاله پیشنهادی

شبهه مخالفان حدیث و آیه «در کتاب هیچ چیز را فرو نگذاشته‌ایم»

یکی دیگر از شبه‌هایی که مطرح می‌کنند فهم آن‌ها از فرموده‌‌ی خداوند و این آیه …