اصولاً هدف باید رضای الهی و تحصیل قرب خداوند باشد؛ عالم دین باید تلاش کند تا علم قرآن و حدیث را دریافت کند و خود را در مسیر سنت رسو ل اللّه صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قرار دهد، و به آن عمل کند، دیگران را به آن دعوت دهد، قطعاً کسی که این گونه باشد خداوند او را موفق میگرداند، خوبیها را به او الهام می کند، نا آموخته ها را به او می آ موزد و از زمره ی عالمانی خواهد بود که خداوند در مدح آنان فرموده: «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» [فاطر:۲۸] و از راسخان در علوم خواهد شد….
نافع بن یزید می گوید: گفته شده که راسخان در علم کسانی هستند که به خاطراللّه تواضع می کنند، برای کسب رضای الهی اظهار عجز می کنند، بر دیگران و زیر دستان خویش فخر و مباهات نمی ورزند، دیگران را تحقیرنمی کنند.[أخرجه ابن المنذر فی تفسیره کما فی تفسیر ابن کثیر(۱/۳۸۴)]
گفتار رسول اللّه صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بر همین امر دلالت می نماید آنجا که فرمود: « أتاکم أهلُ الیمن، هُم أَبَرُّ قلوبًا، و أَرَقُّ أفئِدَهً، الإیمانُ یَمانٍ، والفقهُ یَمانٍ، والحکمهُ یمانیَّه»: [ اهل یمن نزد شما آمدند، باید بگویم قلب هایشان از همه نرمتر است. ایمان از یمن است. دانش از یمن است، و غرور و تکبر در میان صاحبان شتر است و آرامش و وقار در میان صاحبان گوسفند است.] [أخرجه البخاری فی «صحیحه» (۴۳۸۸)، و مسلم (۵۲)]
گفتار پیامبر صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اشاره است به ابو موسی اشعری و پیروانش از علمای یمن، امثال ابو موسی الخُولانی، اویس قرنی، طاوس، وهب ابن منبه و دیگر علمای سرزمین یمن، تمام این افراد عالمانی فرزانه، رّبانی و خدا ترس بودند، برخی از نظر علمی بر دیگران برتری داشتند؛ اما باید در نظرداشت که امتیاز آنان از دیگران به خاطر کثرت قیل و قال و یا بحث و جدل نبود- بلکه رمز موفقیت و توفیقات آنان را باید در تواضع و خوف و خشیت الهی جست و جو کرد.
صحابیِ جلیل القدر معاذ بن جبل(رضی الله عنه) در شناخت مسائل حلال و حرام سرآمد همگان بود. [ورد هذا فی حدیث:«أرحم أمتی بأمتی أبوبکر…»؛ أخرجه الترمذی (۳۷۹۰و۳۷۹۱) و غیره، وهو ضعیف، و قد فصَّل طرقه و بیَّن علَّته الشیخ مشهور حسن سلمان فی رساله بعنوان «دراسه حدیث أرحم أمتی بأمتی أبوبکر».]
معاذبن جبل(رضی الله عنه) همان کسی است که روز قیامت پیشاپیش همه علما و دانشمندان در جایگاه بلندی قرار دارد [۱] اما علم این بزرگوار به معنای تکثیر مسائل و توسعه در این باب نبود، بلکه ایشان بحث کردن در مسائلی را که هنوز اتفاق نیفتاده است امری ناپسند و مکروه می دانست؛ بلکه معاذ ابن جبل در مورد الله تعالی و اصول دین اسلام دارای علم و دانش بود.
از امام احمد ابن حنبل پرسیده شد: بعد از شما مسائل دینی را از چه کسی بپرسیم؟ فرمودند: از عبد الوهاب الورّاق. گفته شد ایشان که اطلاعات زیادی ندارند. امام احمد فرمود: ایشان انسانی نیکو سیرت هستند و قطعاً چنین افرادی در رسیدن به حق موفق خواهند شد.[أخرجه المرُّوذی فی «الورع» (ص۷ رقم۴ )]
از معروف کرخی در این مورد پرسیده شد در جواب فرمود: کان معه أصلُ العلم: خشیهُ الله.[أخرجه الخطیب فی تاریخه (۱۳/۲۰۱)من طریق المعافی بن زکریا الجریری، قال: حُدِّثت عن عبدالله بن أحمد بن حنبل… ، فذکره هکذا بإبهام شیخ المعافی.]
ایشان دارای خشیت الهی هستند که اصل و اساس علم می باشد.
این گفتار وزین، به این نکته بسیار ظریف اشاره دارد که سلف گفته اند: خوف و خشیت الهی بالاترین علم و غرور و تکبر بالاترین جهالت است. [ورد هذا القول عن عبد اللّه بن مسعود رضی الله عنه؛ أخرجه ابن المبارک فی «الزهد» (۴۶)، و ابن أبی شیبه فی «المصنف» (۳۵۵۳۵)، و عبدالله بن أحمد فی «زوائد الزهد» (ص۱۵۸)، و الطبرانی فی «الکبیر» (۹/۱۸۹ رقم۸۹۲۷).]
———————————————————————————
[۱] ورد هذا فی حدیث اخرجه ابن سعد فی “الطبقات”(۲/۳۴۸)، و(۳/۵۹۰ ) من طریق سعید بن أبی عروبه، عن شهر بن حوشب؛ قال: قال عمر: لو استخلَفتُ معاذ بن جبل رضی الله عنه فسألنی عنه ربی عزوجل: ما حملکَ علی ذلک؟ لقلتُ: سمعتُ نبیک صلی الله علیه وآله وسلم یقول: «إن العلماء إذا حضَروا ربَّهُم عزوجل؛ کان معاذٌ بین أیدیهم رَتوَهً بحَجَر». و سنده ضعیف؛ فشهر بن حوشب لم یدرک عمر رضی الله عنه. و له طرق ضعیفه صحح الحدیثَ بمجموعها الشیخ الألبانی رحمه الله فی «السلسله الصحیحه» (۱۰۹۱)، و انظر «مختصر استدراک الذهبی علی مستدرک الحاکم» (۴/۱۹۱۷-۱۹۲۳)