سوال من این است که آیا چهار طریقتی که رایج است از نگاه اسلام بدعت است یا خیر؟ و در مورد اشخاصی که خود را مسکین مینامند و روز های جمعه در مسجد گرد آمده و با دانه های خرما ۱۰۰ بار ذکر می گویندچه میفرماید؟ آیا چنین طریقت ها در سلام ثابت است و چه اندازه سوابق تاریخی دارد؟
الحمدلله،
هر گروه و فرقه ای که خود را از مسلمانان جدا سازد و برای خود طریقت و روشی خاص از عبادت ایجاد نمایند، شکی در بدعت بودنشان نیست.اسلام امتی واحده است و همگی مسلمانان بایستی پیرو قرآن و سنت نبوی باشند و دیگران با هر شخصیت و مقامی جایز نیست که از آنها سمع و طاعت داشت مگر اینکه به شرع الله امر نمایند.
و آنچه که بعنوان طریقتهای صوفیه بعد از اسلام ایجاد شدند، اصلی در اسلام ندارند و روش و مسلک آنها بر اساس بدعت و هوا و هوی بنا شده است و اگر به طرز عبادت آنها نگاه شود مشاهده می شود که طرز عبادتشان با سایر مسلمانان متفاوت است و اگر به عمل پیامبر صلی الله علیه وسلم و یارانش و نیز به تابعین و ائمه دین بیانگریم متوجه خواهیم شد که آنها هرگز بمانند صوفیه عمل نکرده اند.بنابراین در مبتدع بودن آن طریقتها شکی نیست و حتی برخی از فرقه های غالی آنها تا حد کفر رفته اند و به غیر الله استعانه و استغاثه می کنند.برای مطالعه بشتر و مفصلتر در باره تصوف و ریشه پیدایش آنها و منهج آنها به فتوای شماره (۳۳۴۹) و (۳۹۱۷) و (۱۲۲۸) مراجعه کنید.
و اما کسانی که با استفاده از دانه های خرما ذکر می کنند،
عمرو بن یحیی می گوید:از پدرم شنیدم که از جدم حکایت می کرد که او گفت: ما قبل از نماز صبح بر دروازه منزل عبدالله بن مسعود رضی الله عنه(صحابی گرانقدر پیامبرصلی الله علیه وسلم)می نشستیم تااینکه او بیرون می آمدوهمراه با او به مسجد می رفتیم،در یکی از روزها که کنار دروازه ایشان به انتظار نشسته بودیم،ابو موسی اشعری به نزد ما آمد وپرسید:ابو عبدالرحمان تاکنون بیرون نیامده است؟گفتم:خیر،اونیزبا ما منتظر ماند تا اینکه عبدالله بن مسعودرضی الله عنه خارج شد وهمه برخاستیم ونزدش رفتیم،ابوموسی رضی الله عنه به او گفت:ای ابوعبدالرحمان، اندکی پیش در مسجد امری ناآشنا مشاهده کردم والبته بحمد الله چیزی جز خیرندیدم.
-ابن مسعودرضی الله عنه:چه دیدی؟
-ابو موسی رضی الله عنه:اگر زنده ماندی خود نیز آن را خواهی دید،مردمی را دیدم که در مسجد حلقه زده وبه انتظار نماز نشسته بودند وسنگریزه هایی در دست داشتند ودرهرحلقه ای مردی با صدای بلند می گفت: صدمرتبه لااله الا الله بگویید وآنها نیزمی گفتند، وسپس می گفت:صدمرتبه سبحان الله بگویید وآنها نیز می گفتند.
-ابن مسعودرضی الله عنه:تو به آنها چه گفتی؟
-ابوموسی رضی الله عنه: چیزی نگفتم،به انتظار نظر وامر تو ماندم.
-ابن مسعودرضی الله عنه:چرا به آنها نگفتی تا بدیهای خود را بشمارند؟وبه آنها ضمانت ندادی که از خوبیهایشان چیزی گم نمی شود؟
عبد الله بن مسعودرضی الله عنه به راه افتاد وما نیز همراه او حرکت کردیم تا اینکه نزد یکی از آن حلقه ها آمد وکنارآنان ایستاد وپرسید:دارید چه کار می کنید؟
گفتند:ای ابوعبدالرحمان،با این سنگریزه ها اذکار وتسبیحات را می شماریم.
-ابن مسعودرضی الله عنه:بهتر است بدیهای خود را بشمارید من ضامن هستم که از نیکی های شما چیزی گم نشود،وای بر شما،ای امت محمد،چه زود دارید هلاک می شوید،یاران پیامبر شما درهمه وجود دارند، لباسهای پیامبرصلی الله علیه وسلم تا کنون کهنه نشده وظرفهایشان هنوز نشکسته اند،سوگند به خدایی که جانم در دست اوست،یا شما بر دینی برتر ازدین محمد هستید ویا اینکه گشایندگان دروازه ضلالت وگمراهی هستید.
-:ای ابوعبدالرحمان:والله،مااراده ای جزخیر نداشتیم.
-ابن مسعودرضی الله عنه:چه بسیارند افرادی که اراده خیر دارند اما به آن نمی رسند،رسول الله صلی الله علیه وسلم به ما فرمودند: گروهی قرآن را می خوانند ولی قرائت شان از ترقوه(استخوان بالای سینه وزیرگردن)آنان نمی گذرد، سوگند به خداوند، نمی دانم شاید اکثرآن افراد از شما باشند.
سپس از آنان روی گردانید.عمرو بن سلمه می گوید: بیشتر افراد آن حلقه ها را دیدم که در جنگ نهروان همراه با خوارج، با ما می جنگیدند.
[حدیث صحیح؛منبع:سنن دارمی حدیث شماره۲۱۰،مجمع الزوائد هیثمی ج۱/ص۱۸۱،السلسله الصحیحه للالبانی،حدیث شماره ۲۰۰۵]
بنابراین این طرز ذکر کردن بدعت است و بیشتر جزو عبادتهای ایجاد شده توسط صوفیه هستند که به مرور بین افراد عامی جامعه اسلامی نفوذ و رایج گردیده است.والله اعلم