مسلمان شدن ابوبکر رضی الله عنه، زادهی یک برنامهی ایمانی در پهنهی جستجوی دین حقیقی و راستینی بود که با فطرت و نهاد سالم، سازگاری مییابد و انگیزهها و نیازهای انسانی را پاسخ میدهد.
دین حق و راستینی که با اندیشههای کامل و بینشهای، درست تطابق و هماهنگی دارد. ابوبکر رضی الله عنه، به ضرورت فعالیت تجاریخویش، بسیار سفر میکرد و به صحراها و روستاها و شهرهای عربستان و شبهجزیرهی عرب، رفت و آمد داشت و همین مسأله، زمینهی دیدار و بلکه رابطهی او با صاحبان ادیان دیگر و بهویژه مسیحیت را فراهم مینمود.
او، در قبال سخنان موحدان و کسانی که پرچم توحید را برافراشته و در جستجوی دینی راستین و بدور از خرافه بودند، سکوت اختیار میکرد. خودش میگوید: در کنار کعبه و در صحن مسجدالحرام نشسته بودم؛ زید بن عمرو بن نفیل نیز آنجا بود که امیه بن ابیالصلت به نزدش آمد و گفت: «چگونهای ای طالب خیر و حقیقت؟» زید بن عمرو گفت: «خوبم.» امیه، ادامه داد: «به نتیجهای هم دست یافتهای؟»
و چون زید، پاسخ منفی داد، چنین سرود:
کل دین یوم القیامه إلا ما قضی الله فی الحقیقه بور زندگانی
و سپس افزود: «پیامبری که انتظارش میرود، یا از میان ما برانگیخته خواهد شد و یا از میان شما».
ابوبکر رضی الله عنه میگوید: پیش از آن، هرگز نشنیده بودم که شخصی، به پیامبری برانگیخته خواهد شد و یا کسی انتظار بعثتش را داشته باشد؛ برخاستم و به نزد ورقه بن نوفل رفتم. او، به آسمان زیاد مینگریست و نالهای در سینهاش، موج میزد.
(اشارهای است به عبادت گزار بودن نوفل.) ماجرا را به او گفتم.
به من گفت: «بله، ای پسر برادرم!
ما، اهل کتاب و دارای علم و دانش هستیم؛ آن پیامبر که انتظار بعثتش میرود، از میان عربهای پاکنژاد و شریف، مبعوث میشود. من، نسبشناس نیز هستم و میدانم که قوم تو، نسب برجستهای دارند».
گفتم: ای عمو! آن پیامبر، چه میگوید؟
گفت: «همان چیزی را میگوید که به او وحی میشود؛ او، چنان شخصیتی دارد که ستم نمیکند و بر کسی ستم روا نمیدارد.»
ابوبکر رضی الله عنه میافزاید: زمانی که رسولخداصلی الله علیه وآله وسلم، مبعوث شدند، به آن حضرت ایمان آوردم و تصدیقش کردم.
(نام کتاب:خلفای راشدین؛ابوبکرصدیق رضی الله عنه،مؤلف:دکترعلی صلابی)