ایمان به قدر در دین چه منزلتی دارد؟

همانگونه که ایمان به مسبب بودن اسباب برای رسیدن به خیر و دفع شر، نظام و اساس شرع است، ایمان به قدر هم نظام توحید است و دین جز برای آن کس که ایمان به قدر دارد و امر شرع را انجام می‌دهد، سامان نمی‌یابد و مستقیم نمی‌گردد. همانگونه که پیامبر  به ایمان به قدر اقرار نمود و به کسی که به او گفت: «آیا به کتاب توکل نکنیم و عمل را رها کنیم»

فرمود: «إعملوا فکل میسر لما خلق له»
«عمل کنید که هر کس به سمت آنچه برای آن خلق شده است، حرکت میکند.»

هر کس به بهانه ی اینکه قدر الهی با شرع منافات دارد، آن را نفی کند، علم و قدرت الهی را تعطیل نموده و بنده را خالق مستقل افعالش قرار داده است و خالق دیگری را همراه خداوند قرار داده است و بلکه ثابت نموده است که تمام مخلوقات خود خالقند و هر کس با احتجاج به شرع برای محاربه با قدر آن را اثبات کرد و قدرت و اختیار بندگان را که خداوند بر آن‌ها قرار داده و برحسب آن، بر آنها تکلیف نموده است، انکار نمود، به گمان اینکه خداوند بندگانش را تکلیف خارج از توان نموده است و این تکلیف مانند مکلف کردن فرد نابینا به علامت گذاری مصحف است، همانا به خداوند ظلم نسبت داده است و امام و پیشوای او در این زمینه ابلیس ملعون است که گفت:  

( قَالَ فَبِمَآ أَغْوَیْتَنِی لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ( اعراف ۱۶
«گفت پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندى من هم براى [فریفتن] آنان حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست.»

اما مؤمنان حقیقی به قدر چه خیر و چه شر و به اینکه خداوند خالق آن است، ایمان می‌آورند. و امر و نهی شرع را فرمانبرداری می‌کنند و مخفیانه یا آشکار آن را تنفیذ می‌نمایند و معتقدند که ضلالت و هدایت بدست خداوند است که هر کس را بخواهد، با فضل خود، هدایت و هر کس را بخواهد، به خاطر عدل خود او را گمراه میکند و او به اینکه فضل و عدل خود را کجا قرار دهد، آگاهتر است.

( هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى ( نجم ۳۰
« پروردگار تو خود به [حال] کسى که از راه او منحرف شده داناتر و او به کسى که راه یافته [نیز] آگاه‏تر است.»

این فعل خداوند حکمت فوق‌ العاده و ادلهی روشنی دارد و ثواب و عقاب او بر فعل یا ترک عملی شرعی صورت می‌گیرد نه بر قدر. اما بندگان مؤمن به هنگام دچار شدن به مصیبتی، با قدر بر آن صبر می‌گیرند و هرگاه که بر حسنه‌ای توفیق یافتند، حق را به صاحبش می‌دهند، می‌گویند:  
                
( الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَـذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ)اعراف ۴۳
«ستایش خدایى را که ما را بدین [راه] هدایت نمود و اگر خدا ما را رهبرى نمى‏کرد ما خود هدایت نمى‏یافتیم.»

و نه مانند فاجری که می‌گوید:      
( إِنَّمَآ أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِی) قصص ۷۸
«[قارون] گفت من اینها را در نتیجه دانش خود یافته‏ام.»

و هرگاه که دچار سیئه‌ای می‌شوند، مانند پدر و مادر اول خود می‌گویند:

( رَبَّنَا ظَلَمْنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ )اعراف ۲۳
«پروردگارا ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر بر ما نبخشایى و به ما رحم نکنى مسلما از زیانکاران خواهیم بود.»

و مانند شیطان نمی‌گویند:
(رَبِّ بِمَآ أَغْوَیْتَنِی )حجر۳۹
«پروردگارا به سبب آنکه مرا گمراه ساختى.»

و هرگاه مصیبتی بر آنها وارد شد، می‌گویند:

( قَالُواْ إِنَّا للَّهِ وَإِنَّـآ إِلَیْهِ رَاجِعونَ ) بقره ۱۵۶
«میگویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى‏گردیم.»

و مانند کافران نمی‌گویند:
 
( وَقَالُواْ لإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُواْ فِی الأَرْضِ أَوْ کَانُواْ غُزًّى لَّوْ کَانُواْ عِنْدَنَا مَا مَاتُواْ وَمَا قُتِلُواْ لِیَجْعَلَ اللَّهُ ذلِکَ حَسْرَهً فِی قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ یُحْیِـی وَیُمِیتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ( آلعمران ۱۵۶
«و به برادرانشان هنگامى که به سفر رفته [و در سفر مردند] و یا جهادگر شدند [و کشته شدند] گفتند اگر نزد ما [مانده] بودند نمى‏مردند و کشته نمى‏شدند [شما چنین سخنانى مگویید] تا خدا آن را در دلهایشان حسرتى قرار دهد و خدا[ست که] زنده مى‏کند و مى‏میراند و خدا[ست که] به آنچه مى‏کنید بیناست.»

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …