اگر محققین و دانشمندان در وضعیت عالم امروز تحقیق و بررسی کنند و دلیل مجالس نامشروع این عصر و زمان را با تشخیص کامل و دقیق مطالعه نمایند، میبینند، اکثر مجالس و اجتماعاتی که انسان شاکی از آن است و علت شکست و ضعف تربیتی و آشوبهای اجتماعی و آشفتگی مالی هستند، همۀ آنها اصل و منشأش مسامحه و گذشت از برنامههای هتک و بیحرمتی زنان است که اختیار تام به آنان سپرده شده و تمام امور را به دست گرفته اند.
بله، طبیعت و سرشت زن حفظ و نگهداری است، ولی مردان بیبندوبار با خدعه و نیرنگ آن سرشت را از بین میبرند و آنان را به میدان بیبند و باری و گمراهی میکشانند و به حد نهایت [پستی] میرسانند.
زن در این آراء گمراهکننده، زیانبار شده و به چیزی از وعدههایی که گمراهکنندگان به ایشان داده اند نرسیده و زن از پوشش لباس عزت و افتخار ممنوع شده و آشکارا، مورد هتک و بیاحترامی و ابتذال قرار گرفته و آن هتک و رسواشدن در حقیقت، بیاحترامی در حق زن است.
اعراض و دورینمودن از همسرانی نمونه، از نمونههای آن رسوائی است، زن به واسطۀ عرضهداشتن و خودنمایی بر مردان، بهترین جایگاه ارزش و احترام خود را از دست داده است.
زن یکی از ارکان اصلی خانواده است، تا این که مردان پیش زنان آرام گیرند و احساس راحتی بنمایند، ولی به خاطر کثرت معاشرت و در آمیختن در محیط کاری با زنان، مردان زمانی را میطلبند که از زن دور باشند. بنابراین، از همسرداری و ازدواج نگران میشوند و خواهان خالیشدن خانههایشان از زنان میشوند، چون ادامه عیش و زندگی با زنان نه در داخل و نه در خارج برای آنان ارزشی ندارد.
شرکت زنان در رقاصخانهها و سینماها، و وظیفههای ناجور و ناشایسته به آنان نسبتدادن، حیثیت و کرامت زن را نابود کرده و به وسیله این تعالیم فاسد و تربیت باطل، زن از وظیفۀ شریف و گرانبهای خود محروم مانده است.
زن مسئول و محافظ دو امر مهم در دنیا است: یکی تربیت فرزندان، دوم یاد دادن و فهماندن آداب و اخلاق درست به آنان است. آشوبگران و بدخواهان در مقابل کلمات ادب و احترام و شرافت و کرامت زن در جامعه، کلمات دگرگونه و خطرناکی در حیات زن ارائه داده اند که انسانیت باید از شر شان دوری جوید.
کینهجویان بر ما حمله کردند و صدایشان را تند نمودند، مغرضین گفتند: شما میخواهید زن را زندانی کنید و در ذلت و خواری نگه دارید و از او استقلال و آزادی سلب نمایید و از تمام کارهایی که زن از آن کسب آزادی مینماید محروم و مأیوس میکنید؛ و با این کلمات توخالی و بیمعنی در خدمت بیهودهگویان و کینهتوزیان که نظام طبیعت را در آن میبینند که زن در حیاتش باید در بیبند و باری زندگی کند، بر خطای واضح و آشکار خودشان پوشش گذاشته اند. آیا سخنان بیاساس و بیمعنی بیهودهگویان برتر از قول و گفتار فیلسوفان و جامعهشناسان است و یا خواسته کسانی است که به چشم خودشان این لغزشهایی را که بر اجتماعشان وارد شده میبینند و پند و نصیحت خیرخواهان را نشنیده و نمیخواهند بشنوند. مردم امروز به راستی این پستی و بداخلاقی و انحطاط معنوی را که تا به حال تاریخ مانند آن را ندیده، پذیرفته است.
گویی حیات بشری تا داخل این رسوایی و پلیدیها نشود قابل اعتبار نیست، پس مرگ بهتر و خوبتر از آن زندگی بیآبرویی و بیبند و باری است و در چنان جامعهای که تمامی کمالات انسانی و فضایل میمیرد، غیرت و حفظ آبرو و ناموس نمیماند. ولی زندگی باید دارای عزت و شرف و شجاعت و مردانگی و پاک از نواقص باشد که اگر انسان همانند بهایم و چارپایان خلق میشد، زندگی او همانند حیوانات چهارپا بود و مرتکب این گناه زشت و فاحش نمیشد.
ولی چون به صورت انسان خلق شده است، پس همچنانکه هوای نفسانی و شهوات جسمانی دارد، درک و شعور و آگاهی به امتیازات معنوی دارد که آن درک و شعور را خداوند به چهارپایان نداده و به انسان داده، تا بر بقیه مخلوقات امتیاز و برتری داشته باشد.
انسان گاهی پستی و خواری میپذیرد و زیادهروی در او پیدا میشود، ولی هیچگاه معنویت خودش را گم نمیکند. و هنگامی که میبیند، داخل گناه و فحشا و کار زشت شده، میداند که معنویت خود را گم کرده، بلافاصله به آن رذایل حمله میبرد و از خودش دور میسازد.
دلیل و برهان ما اینست که انسان بسیاری اوقات در گرداب رذایل میافتد به طوری که رهایی از آن تصور نمیشود و تمام غرایز و کرامت انسانی از بین برده میشوند؛ بعد میداند که آن فطرت پاک هنوز در وجودش مانده، پس از آن رذایل خارج میشود و به زندگی روی میآورد که اگر کار و برنامۀ صحیح، درست پیشرفت نکند و رذایل به انتهای مراتب خود برسد در سراسر کره و زمین فضایل اخلاقی و انسانی از بین میرود و اصلاً دیده نمیشود.
کسانی که حجاب، حرمت و فضائل اخلاقی را به زشتی و ناپسندی نسبت میدهند و اظهار میدارند که زن را ذلیل و زندانی و سلب استقلال کرده اند، مقصودشان رعب و ترساندن مردم و نادیدهگرفتن اصل مطالب است و گرنه چگونه تصور میشود، زن صاحب خانۀ خودش باشد و در آن با کمال افتخار و آبرو زندگی کند، و زندانی و در ذلت قرار گرفته باشد و غیر از این منظوری ندارند. اگر انسان به کاری که برای آن خلق شده مشغول باشد، آیا زندانی است؟ اگر چنین باشد همۀ ما که هریک مشغول به کاری هستیم زندانی و در ذلت زندگی میکنیم و آیا فقط انسان ولگرد و بیبندوبار و سرباز مردم آزادند؟ نخیر، چنین نیست.