شوخی و مزاح به خاطر سرور و خوشی و مؤانست و دلجویی و دلخوشی دادن در محدوده حق و راستی و اجتنابکردن از اذیت و آزار دیگران، جایز است. و آن شوخی و مزاحی است که پیامبر بزرگوار صلی الله علیه و سلمانجام داده است.
به روایت ترمذی به سند صحیح از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده، گفتند: یا رسول الله! شما با ما شوخی و بازی میکنی. حضرت صلی الله علیه و سلمفرمود: «اگر من با شما بازی میکنم به جز حق چیزی نمیگویم».
و از شوخی و مزاح حضرت صلی الله علیه و سلمبه روایت ترمذی و ابوداود، از انس که مردی گفت: یا رسول الله! مرا سوار کن، یعنی مال سواری به من بده؛ تا سوار شوم. حضرت صلی الله علیه و سلمفرمود: ما شما را سوار بچه شتری میکنیم. مرد گفت: بچه شتر را چه کار کنم؟ حضرت صلی الله علیه و سلمفرمود: آیا شتر غیر از شتر میآورد؟
و از او روایت شده که حضرت صلی الله علیه و سلمدر میان ما بود، به برادر کوچک من گفت: «ای پدر عمیر! بلبل را چه کار کردی».
از امام حسن روایت شده که پیامبر بزرگوار صلی الله علیه و سلمروزی به پیرزنی فرمود: پیرزن به بهشت نمیرود. پیرزن غمگین شد. حضرت صلی الله علیه و سلمفرمود: در روز قیامت شما پیرزن نیستی، بعداً این آیه را قرائت فرمود:
﴿إِنَّآ أَنشَأۡنَٰهُنَّ إِنشَآءٗ ٣۵ فَجَعَلۡنَٰهُنَّ أَبۡکَارًا ٣۶ عُرُبًا أَتۡرَابٗا ٣٧﴾ [الواقعه: ۳۵-۳۷].
«ما آنان را در آغاز بدین شکل زیبا و شمایل دلربا پایدار کردهایم. ایشان را دوشیزگان ساختهایم که [پس از آمیزش] بکارت خود را بازمییابند [و شیفتگان] همسر خود و همه جوان و همسن و سال هستند».
زید بن اسلم گفت: زنی بود که به او ام ایمن میگفتند: نزد حضرت صلی الله علیه و سلمآمد و گفت: شوهرم میخواهد شما را دعوت کند، حضرت صلی الله علیه و سلمفرمود: او کیست؟ آنست که سفیدی در چشم دارد. زن گفت: والله، چشم او سفیدی ندارد. حضرت صلی الله علیه و سلمفرمود: چشم او سفیدی دارد. زن گفت: نه به خدا، حضرت صلی الله علیه و سلمفرمود: کسی نیست که سفیدی در چشم نداشته باشد.
نعیمان انصاری مردی خوشطبع و بسیار شوخ بود؛ در مدینه شراب خورده بود. او را به نزد پیامبر صلی الله علیه و سلمآوردند، تا حضرت صلی الله علیه و سلمو اصحابش او را تنبیه کنند، مردی از صحابه به او لعنت کرد. حضرت صلی الله علیه و سلمفرمود: «این مرد را لعنت نکنید، چون خدا و رسول خدا را دوست دارد».
چون هر خوراکی و چیزی باارزش که وارد مدینه میشد، نعیمان به حضور حضرت صلی الله علیه و سلممیآورد، به او میگفت: یا رسول الله! این را برای تو خریدم و به تو هدیه دادم، و هنگامی که صاحب کالا برای پولش میآمد، نعیمان او را به حضور حضرت صلی الله علیه و سلممیآورد و میگفت: یا رسول الله! پول کالایش را بده. حضرت صلی الله علیه و سلممیفرمود: مگر تو به هدیه ندادی؟ نعیمان میگفت: من پول آن را نداشتم؛ دوست داشتم که تو از آن بخوری. حضرت صلی الله علیه و سلممیخندید و بهای کالا را به صاحبش میداد.
برای رخصت و جواز مزاح و شوخی باید از حد تجاوز نکند و تشابه به گناه نداشته باشد؛ چون بیاحترامی و بیوقاری و احیاناً کینه و غضب را ایجاد مینماید.
از ابی امامه روایت شده که حضرت رسول صلی الله علیه و سلمفرمود: «من ضامن منزلی در بهشتم برای کسی که دروغ را ترک کرده باشد، اگرچه مزاح و شوخی باشد».
و در حدیثی آمده است: «با برادرت شک و مزاح مکن و وعده خلاف نده»([۱]).
سعید بن عاص به پسرش نصیحت کرد و به او گفت: پسرم، با شخص شریف و نجیب شوخی نکن، مبادا از تو کینه بگیرد و با انسان پست و فرومایه مزاح نکن، مبادا بر تو چیره شود.
دروغ صریح در مزاح همچنانکه عدهای از مردم به آن عادت دارند از بازی ابلهان است، مثلاً بگوید: فلان زن مایل است به همسری من درآید؛ پس اگر در آن مزاح اذیت دیگری باشد حرام است.
و اگر فقط به خاطر شوخی و مزاح و خوشطبعی باشد گوینده آن فاسق نیست و لیکن ایمانش ناقص است.
امام غزالی رحمه الله نیز چنین نظری دارد و میگوید: و اما رسول صلی الله علیه و سلمفرمود: «اگر مرد سخنی بگوید که مردم را به خنده بیاورد به واسطه آن به جهنم پرت میشود به فاصلهای دورتر از ثریا».
مقصود از این حدیث شریف سخنی است که در آن غیبت مسلمانی و یا اذیت و آزار قلب انسانی بنماید، نه شوخی محض.
[۱]– روایت ترمذی از ابن عباس.