اسلام دروغ را حرام کرده و از گناهان زشت و قبیح دانسته است و لیکن در بعضی حالات آن را استثنا کرده، از جمله اگر معلوم شود در آن دروغ مصلحتی از مصالح باشد مانند راندن دشمن و دورکردن آن از جبهه جنگ و یا مُصالحه بین دو متخاصم (طرفین درگیر) و یا برای مصلحتی در بین زن و شوهر باشد؛ این نوع دروغها جایز است.
چون حیله و نیرنگ در حالی نبرد، مصلحت است و با این حیله و نیرنگ، غرور و شوکت دشمن شکسته شده و قوای لشکری او منهدم میشود؛ و این مصلحتی است از بالاترین مصلحتها.
دروغ در بین متخاصم (طرفین درگیر) به هریک از طرفین با سخنان دلپذیری که موجب الفت دلها باشد، اگرچه مخالف حقیقت بوده، جهت انسجام صفوف مردم، اسلام بیشتر به آن تشویق کرده و چون برای اصلاح است جایز میباشد.
روایت است: در زمان خلافت حضرت عمر رضی الله عنه ابن ابی عذره الدّؤلی زن بسیار طلاق میداد و به این جهت در میان مردم مشهور شد و سر زبانها افتاد، خیلی پریشان شد. دست عبدالله بن ارقم را گرفت و به منزل خود برد، به همسرش گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا با من قهری از من نفرت داری. زن گفت: مرا سوگند نده. شوهر گفت: شما را به خدا سوگند میدهم. زن گفت: بلی، ابن ابی عذره به عبدالله بن ارقم گفت: شنیدی. بعداً به خدمت حضرت عمر رضی الله عنه رفتند، ابن ابی عذره گفت: شما میگویید من به زنان ظلم میکنم که آنها را طلاق میدهم. از عبدالله بپرسید، از او پرسیدند و عبدالله آنچه که شنیده بود گفت: به دنبال زن ابن ابی عذره فرستادند. زن با عمهاش پیش حضرت عمر آمد، حضرت عمر گفت: تو آنی که به شوهرت گفتی شما را دوست ندارم و با شما قهرم. زن گفت: به خدا پناه میبرم و توبه میکنم، او مرا به خدا سوگند داد، شرم داشتم دروغ بگویم. ای امیرالمؤمنین! آیا دروغ بگویم؟ فرمود: دروغ بگو. اگر یکی از شما همسرش را دوست ندارد نباید همچنین حرفی به او بزند، چون کمترین خانوادهای است که بر مبنای محبت بنا شده باشد، ولی مردم با اسلام معاشرت دارند.
به روایت بخاری و مسلم از ام کلثوم رصی الله عنها، ام کلثوم گفت: از حضرت رسول صلی الله علیه و سلمشنیدم، فرمود: «دروغگو نیست کسی که در میان مردم آشتی میاندازد، چون تمنای خیر و یا گفتهای خیر است».
و ام کلثوم گفت: از دروغهای مصلحتی آنچه که مردم میگویند: غیر از سه مورد نباشد که جایز باشد، نشنیدهام: ۱- در موقع جنگ. ۲- اصلاح در بین مردم. ۳- سخن مرد به همسرش و همسر به شوهرش.
و این حدیث صریح در جواز و رخصت بعضی از دروغهای مصلحتی است.
علما قواعدی برای رخصت دروغ مصلحتی نوشته اند، امام نووی از امام غزالی سخنان مفیدی نقل کرده و فرمود: «کدام وسیله و واسطه رسیدن به مقصود است، پس هر مطلبی که هم با راست و هم با دروغگفتن به مقصود برسد پس دروغ در آن حرام است، چون احتیاج به دروغ نیست.
و اگر مطلب به راستی امکانپذیر نبود، در صورتی که نتیجه و مقصود در آن مباح باشد، پس دروغ مباح است. و اگر مطلوب و مقصود واجب است، پس دروغ در آن واجب و اگر مباح باشد، دروغ مباح است.
اگر مؤمنی را از ظالمی پنهان کنی، در این صورت دروغ واجب میشود و اگر پیش او و یا غیر از ودیعه و امانتی باشد و ستمگری قصد تصرف آن را داشت پس جهت پنهاننمودن آن دروغ واجب است. اگر خود ودیعهپذیر به ظالم خبر داد و ظالم قهراً ودیعه را تصرف نمود، ودیعهپذیر ضامن است.
و اگر شخص ظالم ودیعهپذیر را سوگند داد، باید سوگند به طریق توریه باشد، اگر توریه نباشد قَسَمش واقع میشود؛ جمعی گفته اند: منظور اگر جنگ یا اصلاح بین مردم بود درست و هم اگر به خاطر دلجوئی کسی که جنایت به او شده است تا از جنایت گذشت کند جایز است؛ در این مواقع که دروغ مصلحتی جایز است، باید توریه در گفتار باشد.
«توریه یعنی پوشانیدن و پنهان کردن حقیقت امر برخلاف آن اگرچه ظاهراً دروغ باشد». امام ابوحامد غزالی رحمه الله گفته: هر دروغی در ارتباط با مقصود، صحیح باشد دروغ جایز است، مانند مطالبی که گذشت و یا مانند کسی که گرفتار ظالم باشد و از مالش بپرسد انکار آن جایز است. و یا سلطان او را تحت تعقیب قرار دهد برای گناهی که فقط خودش و خدا میداند، مورد سؤال قرار گیرد انکار آن جایز است.
احادیثی مشهور راجع به بازگشت اقرار از حدود گناه بسیار است، و خیلی لازم و ضروری است تشخیص در بین مفسدۀ دروغ و راست. اگر مفسده صِدق مضرتر بود و مفسده دروغ کمتر، پس دروغ مصلحت است و اگر بالعکس بود و با شک همراه بود، پس دروغ حرام است. اگر دروغ مصلحتی به خاطر غرض و منفعت شخصی خودش بود، مستحب است که دروغ در آن نباشد و اگر غرض و منفعت متعلق به غیر بود مسامحه در حق غیر جایز نیست.
ترک دروغ در تمام مراتب که مباح است لازم است؛ مگر در مرتبۀ واجب که ترک دروغ لازم نیست([۱]).
امام غزالی رحمه الله در احیاء علوم الدین فرموده است: دروغی که بچه را تشویق به تعلیم کند جایز است. البته ما در صفحات قبل اخباری را در رابطه با اینگونه دروغها نقل کردیم، لیکن این یکی دروغ مباح است.
از جمله دروغهای جایز و رخصتی، دروغ شعرا در مبالغه شعری است و در صورتی که زیادهروی و غلوّ و توسعه مادح در مدح انجام ندهد، مباح است.
مانند گفته ابیتمام در مدح انجام ندهد، مباح است.
هو البحر من أی النواحی أتیته | فلجته الـمعروف والجود ساحله | |
تعود بسط الکف حتى لو أنه | ثناها لقبضٍ لم تعطعه أنامله | |
ولو لم یکن فی کفه غیر روحه | لجاد بها فلیتق الله سائله |
«او دریاست، از هرطرف که بیاید، پس موج او نیکی و خوبی و ساحلش کرم و بخشش است، کف دستانش را آن چنان به بازشدن عادت داده، که اگر بخواهد آن را جمع کند، انگشتانش خم نمیشود، اگر در دستش، فقط جانش باشد، آن را میبخشد، پس سائل باید از خدا بترسد».
این مدح خلیفه در نهایت جود و سخاوت است، اگر او دارای این اوصاف نباشد شاعر دروغگوست و اگر مبالغه در وصف موصوفش باشد، صنایع شعری لازم به صداقت آن نیست، همچنانکه امام غزالی میگوید…
و گفته شده است: شیرینترین و زیباترین شعر مبالغهآمیزترین آن است.
اما بیهقی در دلائل النبوه روایت کرده که رسول الله صلی الله علیه و سلمنشسته بود و حضرت عایشه رصی الله عنها هم حضور داشت، عرق از صورت حضرت میآمد و به صورت نور تبدیل میشد. حضرت عایشه فرمود: من متحیر شدم و به پیامبر صلی الله علیه و سلمنگاه کردم. حضرت رسول صلی الله علیه و سلمفرمود: از چه تعجب میکنی؟ حضرت عایشه گفت: شما را میدیدم که در صورتت عرقی میآمد و به صورت نور تبدیل میشد و اگر ابوبکر هذلی شما را میدید تو شایستهتر بودی به شعرش. حضرت صلی الله علیه و سلمفرمود: ای عایشه! ابوبکر هذلی چه گفته است؟ حضرت عایشه گفت، این دو بیت:
ومبرأ من کل غبر حیضه | وفساد مرضعه وداء مغیل | |
وإذا نظرت إلى أسیره وجهه | برقت کبرق العارض الـمتهلل |
«از تمام مشکلات شیردادن زنان حامله و زنان در حال قاعدگی و درد خار مغیلان پاک است.
هنگامی که به طراوت صورتش مینگری نور میدرخشید، به مانند نور چهره خوشسیما و شادمان».
همین که حضرت عایشه این اشعار را خواند پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و سلمبین هردو چشم حضرت عایشه را بوسید و فرمود:
«ای عایشه! خداوند تو را پاداش نیک دهد که مرا شاد نمودی و من تو را شاد ننمودم».
امام غزالی رحمه الله فرموده است: عبارتهایی که معمولاً برای مبالغه گفته میشود، مانند این که میگویند: من صد مرتبه شما را خواستم که منظور تکرار و کرات میباشد، دروغ نیست؛ بلکه مقصود مبالغه است. و اگر فقط یک مرتبه از او خواسته باشد آن موقع دروغ است. اگر خواستن و صداکردن و از عادت معمولی تجاوز نکند گناهی ندارد، اگرچه به صد مرتبه نرسد و زبان اگر به مبالغه عادت کند خطر دروغگویی آن زیاد است.
[۱]– اذکار نووی: ص ۱۶۵-۱۶۶٫