از جمله حقایق بزرگی که بسیاری از مردم از ادراک و تطبیق آن با وجود تکرار شدن آن در قرآن و مشخص بودنشان، غافل ماندهاند، این است که قرآن عظیم قویترین دلایل عقلی را بر صحت ادعاهایی ایمانیاش، پیش رو میاندازد.
این خطابی است که قبل از مسلمانان متوجه کفار میشوند، به همین دلیل، قرآن با یک بحث و گفتگوی طولانی با دروغگویان در افتاده، تا اینکه آنها را بر صحت آنچه که ادعا میکند، با دلایل و براهین عقل قانع سازد. گفتنی است که دهها آیه در قرآن آمده که عقل را مخاطب قرار میدهد و راهنمای استفاده از آن را بیان کرده و به عدم تعطیل عقل راهنمایی و ارشاد میکند. و همچنین جمود فکری و تقلید کورکورانه را نکوهش میکند.
گاهاً از عقل به لُب (عقلی که مخلوط به هوی نیست) تعبیر میکند و گاهاً به قلب و فؤاد یا فکر و بصر و نظر و غیره. و علاوه از تعبیرهای علم و برهان یا شبیه اینها که در قرآن زیاد میآیند، و همهی اینها از متعلقات عقل هستند. اضافه بر اشتقاقات خود لفظ عقل که تقریباً ۵۰ بار در قرآن تکرار شده است! و من بسیار تعجب میکنم از مسلمانی خصوصاً افراد عالم که میگوید: چگونه با قرآن علیه کسی استدلال نماییم که قرآن را قبول ندارد؟!
شگفتناکتر اینکه این حجت غلط در میان مؤمنان به کار گرفته میشود تا آیات قران را ترک نموده و نقش مناقشهجو را بازی کنند در حالی که دو طرف به خیال خودشان به صحت قرآن ایمان دارند.
باید گفت که این مغالطهای است که به دو دلیل ذیل اشتباهی بزرگ میباشد:
افراد مناقشهجو عادتاً در بین خود مسلمانان هستند و این فکر را میان آنها میاندازند که نیازی به پدید آمدن ایمان نیست. و اثبات اصول را به عقول مجرد واگذار میکنند. این در حالی است که مؤمن هستند و قبلاً به صحت قرآن ایمان آورده بودند به قرآنی که مصدر هدایت است و از طرف خدا نازل شده است:
«پروردگارا ! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده میکنی. گفت: مگر ایمان نیاوردهای؟ ! گفت: چرا ! ولی تا اطمینان قلب پیدا کنم (و با افزودن آگاهی بیشتر، دلم آرامش یابد).»
مگر اینکه یکی از طرفین، چنان وانمود نماید که خارج از دایرهی ایمان استدلال مینماید.
اگر فرض کنیم که مناقشه با طرف کافر است، قرآن در بیان دلایل عقلی و منطقی، عاجز و قاصر نیست. و غیر از قرآن به چیز دیگری نیاز نداریم مگر بخواهیم دایره را وسعت و عمومیت دهیم، زیرا قرآن همهی حجتها و دلایل عقلی و اصلی را در خود جای داده است.
بنگر چگونه دلیل خلق را به عنوان اثبات ربوبیت الله به کار میگیرد، و دلیل ربوبیت را برای اثبات دلیل الوهیت با مختصرترین عبارت بیان میکند:
«مسلّماً در آفرینش (عجیب و غریب و منظّم و مرتّب) آسمانها و زمین، و آمد و رفت (پیاپی، و تاریکی و روشنی، و کوتاهی و درازی) شب و روز، نشانهها و دلائلی (آشکار برای شناخت آفریدگار و کمال و دانش و قدرت او) برای خردمندان است».
بار دیگر بنگر: تا ببینی که چگونه دلیل عقلی را برای اثبات پیامبری محمد صلی الله علیه و سلم و راستی رسالتش به کار میگیرد، آنجا که میفرماید:
﴿مِمَّا نَزَّلْنَا﴾ یعنی قرآن ﴿عَبْدِنَا﴾ منظور پیامبر صلی الله علیه و سلم است. و هر دو ملازم هم هستند. پس هرگاه شک و تردید از آنچه فرو فرستاده شده (قرآن) زدوده شد، به تبع آن شک از (مرسَل= محمد صلی الله علیه و سلم) نیز بر طرف میشود. در نتیجه، صحت یکی از آن دو، دلیلی است بر صحت دیگری.