دلیل‌های حجت بودن فهم سلف و نتیجه‌های پایبندی به آن(۴)

چهارم : اجماع:

اهل سنت و جماعت اتفاق نظر دارند که بهترین افراد این امت از نظر کردار  و گفتار و باورها و دیگر فضیلت‌ها ، قرن اول می‌باشند سپس کسانی که پس از آنها آمدند و سپس کسانی که پس از آنها آمدند.

این اتفاق نظر را ابن تیمیه ذکر نموده و گفته است: «یکی از چیزهایی که حتماً برای کسی که در قرآن و سنت بیاندیشد آشکار شده و اهل سنت و جماعت از تمامی گروه‌ها بر آن اتفاق نظر دارند، این است که بهترین افراد این امت  ـ از نظر کردار و گفتار و اعتقاد و دیگر فضیلت ها ـ قرن اول سپس کسانی که بعد از آنها آمده‌اند و سپس کسانی که بعد از آنها آمده‌اند می‌باشند، چنانکه این امر از چند طریق از پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ ثابت شده است و اینکه آنها در هر فضیلتی از خلف برتر هستند؛ در علم و عمل و ایمان و عقل، در دین و بیان و عبادت برتر هستند و آنها به بیان هر مشکلی سزاوارترند. و کسی این را انکار نمی‌کند، مگر اینکه در برابر امری که در اسلام کاملاً معلوم است تکبر ورزد و خداوند با وجود علم او را گمراه ساخته باشد»[۱].

پنجم: عقل و استناد صحیح:

از جمله:

۱- یکی از امور ثابت نزد عموم مسلمانان این است  که صحابه کامل‌ترین اشخاص امت از نظر عقلی و سخت‌ترین آنها در پیروی و نیرومند‌ترین در ایمان و پاک‌ترین از نظر علمی و کامل‌ترین از نظر فهم می‌باشند و کسی در گذشته و آینده از نظر ایمان و علم و فهم و عمل مانند آنها نبوده و نیست. پس محال و غیر ممکن است که افرادی که بعدها آمده‌اند از آنها زیرک‌تر و در شناخت حقیقت فهمشان درست‌تر از آنها باشد. در فصل دوم : اهمیت فهم سلف این مسأله را شرح دادیم.

۲- هنگامی که فهم سلف با فهم خلف متفاوت باشد این امر از دو حالت خارج نیست:

أ- یا حق با گروهی است که الله آنها را برای همنشینی با بهترین آفریده‌ و برگزیدهٔ رسولانش، انتخاب کرده است.

ب- یا حق با گروهی است که دانش خویش را از منطق یونان و از قواعد فلسفی مخالف با عقل و نقل برگرفته‌اند .. پس کدامیک از این دو گروه به فهمیدن آنچه الله بر پیامبرش ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نازل نموده و به مراد الله ـ متعال ـ  و مراد پیامبرش ‌ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ سزاوارترند[۲]؟!

بنابراین «اصل و اساس واقع شدن گمراهان در چنین تحریفی،‌ رویگردانی از فهم کتاب الله ـ متعال ـ  ، آنگونه که صحابه و تابعین آن را فهمیده‌اند، و مخالفت با مفهوم آن می‌باشد و این یکی از بزرگ‌ترین جبهه‌گیری در برابر الله و پیامبرش است ولی از راه نفاق و نیرنگ»[۳].

۳- سران علمای خلف به اشتباه راهی که بر آن بوده‌اند از جمله فهم و روش استدلال خود اعتراف کرده و از آنچه مخالف با فهم سلف آموخته‌اند اظهار پشیمانی کرده‌اند، از اینکه داشته‌هایشان جز وهم و خیالات فاسد و گمان‌های دروغینی نبوده که با خود عذاب شک و حیرت و عدم یقین را به بار آورده است[۴]. و نصوص این بازگشت و اعتراف بیش از آن است که در این مختصر بگنجد[۵].

ابن تیمیه ـ رحمه الله ـ می‌گوید: «اما هیچ کسی سراغ ندارد که یکی از علمای سلف یا افراد نیکوکار عادی از راه خود باز گردد»[۶].

یکی از قوی‌ترین دلیل‌های آشکار و واضح از افرادی که بازگشته‌اند: گفتهٔ ابوالمعالی جوینی در «العقیده النظامیه» است که رجوع از تأویل را با استناد به فعل صحابه انجام داده و می‌گوید: «آنها نخبگان اسلام و به دوش کشندگان بار شریعت بوده و از هیچ تلاشی در ثبت قواعد دین و سفارش به محافظت از آن و آموزش اموری که مردم به آن نیاز داشته‌اند، دریغ نکرده‌اند، بنابراین اگر تأویل این آیات و ظاهر آنها جایز و حتمی بود چه بسا توجه آنها به آن بیش از توجه‌شان به فروع شریعت بود»[۷].

و معلوم است که تأویل نتیجهٔ فهم بیمارگونهٔ‌ نصوص شرعی و مخالف با فهم سلف امت ـ‌ رضوان الله علیهم ـ است.

۴- محال است که افراد سه قرن برتر ـ از جمله قرنی که پیامبر ـ‌صلی الله علیه وآله وسلم ـ در آن مبعوث شده است ـ‌ نسبت به حق نا آگاه بوده‌، از آن سخن نگفته و به آن عمل نکرده‌ باشند؛ «زیرا اگر بر خلاف این باشد، یا به سبب نداشتن عمل و گفتار ‌یا به خاطر داشتن عقیده‌ای متناقض با حقیقت و گفتاری بر خلاف صدق است، که هر دوی آنها ممتنع است:

اما گفتهٔ اول (آنها عمل نکرده‌اند) ممتنع است: زیرا هر کس دلش زنده و در پی علم بوده یا اینکه مشتاق عبادت باشد ، تحقیق و پرسش در این زمینه و شناخت حقیقت در مورد آن بزرگ‌ترین هدف و خواسته‌اش است … نفس‌های سالم برای هیچ چیزی مشتاق‌تر از شناخت این امر نیستند.

این امر (حقیقت جویی) در فطرت‌های مشتاق وجود دارد پس چگونه می‌توان تصور کرد که آن بزرگان با وجود فراهم بودن شرایط آن در قرن‌هایی که زیسته‌اند از چنین چیزی بی‌خبر باشند؟! این امر (عدم اشتیاق به فهم حقیقت) برای بی‌خردترین مخلوقات و رویگردان‌ترین آنها از الله ـ عزوجل ـ و کسانی که بیش از همه در طلب دنیا غرق شده‌ و از یاد الله غافلند نیز رخ نمی‌دهد  پس چگونه از آن بزرگان چنین چیزی سر زده است؟!

اما احتمال دیگر یعنی اینکه اعتقاد و گفتار آنها نسبت به الله حق نبوده است:‌ این سخن را هیچ مسلمانی و یا هیچ خردمندی که آنها را می‌شناسد نخواهد گفت[۸].

۵- استنباط احکام از نصوص شرعی دو پایهٔ اساسی دارد چنانکه شاطبی می‌گوید: «یکی از آنها علم و آگاهی به زبان عربی، دوم: علم نسبت به رازها و اهداف شریعت. اما پایهٔ اول، برای صحابه و تابعین و عرب‌های خالص صفتی غریزی بود و نیازی به قواعد نداشتند. آنان همچنین به خاطر همنشینی طولانی با رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم و شناخت اسبابی که قانونگذاری از آن نشأت گرفته بود پایهٔ دوم را نیز کسب کرده بودند،‌ زیرا قرآن و سنت به صورت تدریجی بر اساس اتفاقات نازل شده و وارد می‌شد،‌همچنین آنها به خاطر پاکی ذهنشان مصلحت‌ها را درک نموده و اهداف و مقاصدی شریعت در قانونگذاری رعایت نموده است را درک کردند»[۹]. جزئیات این موضوع، پیش از این در بیان ویژگی‌های آنها که سبب مقدم شدن فهم‌شان بر دیگران شده است، بیان شد.

 

[۱] – مجموع الفتاوی (۴/۱۵۸).

[۲] – نگا: ضوابط فهم سنت، د.عبدالله وکیل الشیخ (ص۱۷).

[۳] – درء تعارض العقل والنقل (۵/۳۸۳).

[۴] – نگا: الاستقامه (۱/۷۹). و مجموع الفتاوی (۴/۲۳).

[۵] – نگا: شرح طحاویه (ص۲۲۷-۲۲۸)

[۶] – نقض المنطق (ص۴۲).

[۷] – العقیده النظامیه (ص۳۳) تحقیق: الکوثری ط ۱۴۱۲ هـ ، المکتبه الأزهریه

[۸] – الفتوی الحمویه الکبری ، ابن تیمیه (ص ۱۸۰)، ط التویجری.

[۹] – الموافقات (۱/۵)

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …