از آنچه گذشت معلوم میشود که قرآن کریم تمامی اصول و مبادی ضروری دین را به خاطر محقق شدن هدایت الهی، در بر گرفته است و هیچ کدام از آنها فروگذار نکرده است، در غیر این صورت قرآن مصدر هدایت نبوده و سزاوار این نیست که با ﴿هُدًى لِلْمُتَّقِینَ٢﴾ [البقره: ۲] توصیف گردد.
پس هر اصلی از این اصول به ناچار باید دلیل قرآنی و نص صریح بدون شبهه داشته باشند. در غیر این صورت این اصل باطل و مردود است.
مصداق این امر، عقل صریح است، از آنجایی که معقول نیست که قرآن از ذکر امر ضروری دین که ایمان شخص بدون اعتقاد بدان درست نمیشود، غافل بوده باشد، قرآنی که در مدت ربع قرنی از زمان نازل شده است. و با وجود اینکه فروعاتی مانند: سلام، جا دادن به کسی در مجالس، خوردن، نوشیدن، شکار، تیمم، پاک شدن از حیض و جنابت و رفع قضای حاجت را با نصوص صریحی بیان کرده که شبهه در آنها نیست، لذا معقول نیست که مصدری که این فروعات، بلکه فروع فروعات را ذکر کرده باشد، اما از ذکر اصلی از اصول کوتاهی ورزد.