اما دلیل آشکار: دلیلی واضحی است که شبههای در آن نباشد و دلیل قویای است که بر عقلها چیره است، آنها را قانع میکند بدون اینکه عقلها بتوانند آن را رد کنند. پس بنابراین دلیل متشابهی که احتمال چند معنی در آن میرود، (در اصول عقاید) دلیل نبوده و صرفاً دروغ بستن بر خدای متعال است.
زیرا دین و تشریع عقاید تنها از عهده خدا بر میآید و خداوند متعال برای شرک دلیل روشنی نفرستاده، لذا شرک باطل است هر چند که عقلها آن را آراسته، آراء و نظرات آن را نیکو و هواهای نفسانی آن را دوست داشته باشند.
این آیه دربارهی گامهای این منهج و میزان ریشهی آن در دین بحث میکند و اهل حق از قدیم آنها را میشناختهاند و به آن استناد میکردهاند.
«آیا چنین میبینید (و این گونه معتقدید) که لات و عزی. و منات، سومین بت دیگر (معبود شما و دختران خدایند، و دارای قدرت و عظمت میباشند؟). آیا پسر مال شما باشد، و دختر مال خدا؟! (در حالی که به گمان شما دختران کمارزشتر از پسرانند؟!) در این صورت، این تقسیم ظالمانه و ستمگرانهای است. اینها فقط نامهائی (بیمحتوی و اسمهائی بیمسمی) است که شما و پدرانتان (از پیش خود) بر آنها گذاشتهاند. هرگز خداوند دلیل و حجتی (بر صحت آنها) نازل نکرده است».
لذا دلیلی بر نزول دلیل محکمی یعنی نص قاطع یا حجت محکمی از جانب خدا وجود ندارد. بلکه اینها گمانهایی هستند که دنبالهرو آنها هستند و اسمهایی هستند که آن را اختراع کردهاند بدون اینکه دلیل معتبری داشته باشند. به همین خاطر خداوند به دنبال آن میفرماید:
«آنان جز از گمانهای بیاساس و از هواهای نفس پیروی نمیکنند. در حالی که هدایت و رهنمود از سوی پروردگارشان برای ایشان آمده است (و در پرتو آن میتوانند به ناچیزی بتها پی ببرند و رضای خدای را بجویند و راه سعادت بپویند)».