صاحبان قرائت جدید و اصطلاحات عجیب و نامأنوس

یکی از ملاحظه‌هایی که به طور کلی می‌توان بر اصحاب این منهج گرفت، استفاده از الفاظ سنگین و بازی با اصطلاحات است تا نوشته‌هایشان هرچه بیشتر عجیب و غریب به نظر آید.

از روش‌های شایع آنان در نوشتن و تالیف [به عربی]، پایان دادن اصطلاحات به «ویه» است تا معانی عجیب و غریبی بگیرد که تنها خود می‌دانند.

برای مثال، سلفیه (سلفیت) را سلفَویّه و سلفی را سلفوی می‌نامند.

اصولیه (اصول‌گرایی) را اصولویّه و اصولگرایان را اصولویون گویند.

تاریخ و تاریخی را تاریخوی یا گرایش تاریخوی، و اخلاقی را اخلاقوی و اسلامی را اسلاموی نامند.[۱]

همهٔ این‌ها با استفادهٔ مکارانه از اصطلاحات پیچیده و مبهمی است مانند گنوستیسیزم،[۲] اپیستومولوژی،[۳] امپریسیزم،[۴] هومانیزاسیون،[۵] فیوچریزم،[۶] آنتولوژی،[۷] بلشویسم،[۸] منشویسم،[۹] دیالکتیک،[۱۰] سیکولاستیکیسم،[۱۱] زَمَکانی (زمانی مکانی)، سمولوژی،[۱۲] هرمنوتیک[۱۳] و دِماگوژی.[۱۴]

در کل اشتیاق عجیبی به استفاده از کلماتی دارند که به «لوژی» ختم می‌شود. مثلا گاه می‌بینی نویسنده‌ای می‌گوید: «در سطح سیکولوژی و سوسیالوژی و انترپولوژی…».

و دیگر الفاظ غریب که بسیاری از روشنفکران ساده مجذوب آن شده و آن را دانش فرض کردند و در مجالس و کتاب‌های خود از آن استفاده می‌کنند تا آنان را روشنفکر و متمدن و امروزی بنامند!

خوانندگان نیز چاره‌ای ندارند جز آنکه آنان را اهل دانش و ژرف‌نگری بدانند، هرچند از سخنانشان سر در نیاروند.

چنانکه رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ می‌فرماید: «بیشترین چیزی که از آن بر امتم می‌ترسم، هر منافق سخنور است».[۱۵]

شگفت آنکه خود طرفداران این اندیشه نیز به نفهمیدن این نوشته‌ها اعتراف دارند. برای مثال، «هاشم صالح» که کتاب‌های محمد ارکون را به عربی ترجمه کرده اعتراف می‌کند که وی «نتوانسته سر از این اصطلاحات دربیاورد مگر پس از ده سال، و بعد از آنکه سه سال به مطالعه و پژوهش در پژوهشکده‌های فرانسوی پرداخت، تا آنکه توانسته معنای آن را همانگونه که استفاده کنندگانِ آن خواسته‌اند، تصور کند».[۱۶]

 

 

[۱] – منظور نویسنده، در زبان و نوشتار عربی است. نویسنده مثال‌های دیگری را نیز ذکر کرده بود که برای طولانی نشدن مبحث از ترجمهٔ آن خودداری کردم. (مترجم)

[۲] – به عربی: غنوصیه؛ مصطلحی است اساسا یونانی به معنای عرفان‌گرایی.

[۳] – معرفت‌سناسی، یا شناخت‌شناسی. شاخه‌ای از فلسفه که به چیستی معرفت و راه‌های رسیدن به آن می‌پردازد.

[۴] – به عربی: الإمبریقیه؛ به معنای تجربه‌گرایی. نگرشی فلسفی که شناخت انسانی را اساسا از طریق حواس و تجربه می‌داند.

[۵] – به عربی: أنسنه؛ به معنای انسان شدن، یا سیر تحول به سوی انسان شدن.

[۶] – به عربی: مستقبلیه؛ به معنای آینده‌گری، یا گرایش به آینده. حرکتی است در هنر و معماری و… به هدف آغاز دوران جدید و بریدن از گذشته.

[۷] – به عربی: علم الوجود؛ به معنای هستی‌شناسی.

[۸] – کلمه‌ای است روسی به معنای اکثریت. دستهٔ تندروتر حزب کارگر سوسیال دمکرات مارکسیستی روسیه بودند که در دومین کنگرهٔ حزب در سال ۱۹۰۳ به رهبری لنین از دستهٔ منشویک‌ها (اقلیت) معتدل جدا شدند و در پایان حزب کمونیست شوروی را تشکیل دادند. آنان سرانجام در انقلاب ۱۹۱۷ قدرت را در روسیه به دست گرفتند. (ویکی‌پدیا)

[۹] – واژهای روسی به معنای اقلیت. منشویک‌ها دستهٔ معتدل‌تر حزب کارگر سوسیال دمکرات مارکسیستی روسیه بودند که برعکس بلشویک‌ها معتقد به روش مسالمت‌آمیز برای تغییر بودند. (ویکی‌پدیا)

[۱۰] – واژه‌ای یونانی به معنای مباحثه و مناظره. روشی خاص از بحث و مناظره است که اول بار سقراط در مقابل طرف مقابل در پیش گرفت. (ویکی‌پدیا)

[۱۱] – سکولاستیک یا اسکولاستیک، برگرفته از واژهٔ یونانی Schola به معنی مدرسه. در قرون وسطی معرفت تنها در مدارس و کلیساها تدریس می‌شد، بنابراین مجموعه علم و حکمت به مدرسه منسوب شد و «مدرَسی» نام گرفت. طرفداران این مکتب را مدرسیون یا رواقیون گویند. هدف این مکتب گسترش و شرح تعالیم مسیح به کمک فلسفهٔ یونان بود.

[۱۲] – نشانه‌شناسی.

[۱۳] – هرمنوتیک یا علم تاویل؛ هدف این علم کشف پیام‌ها، نشانه‌ها و معانی یک متن است. (نگا: ویکی پدیا، هرمنوتیک).

[۱۴] – به معنای مردم فریبی. آن است که شخصی به جای استدلال و اقامهٔ برهان برای اثبات یک عقیده، سعی می‌کند از راه تحریک احساسات و هیجان‌های جمعی و توسل به عواطف و جو حاکم، نوعی تصدیق جمعی نسبت به ننتیجهٔ مطلوب خود به دست آورد. (ویکی‌پدیا: عوام‌فریبی).

[۱۵] – به روایت امام احمد (۱۴۳). آلبانی در صحیح الجامع (۲۳۹) آن را صحیح دانسته است.

[۱۶] – در مقدمهٔ وی بر کتاب «أین هو الفکر الإسلامی المعاصر».

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …