نسبت نقص و عیب دادن به الله متعال. (۱)*
شریک قرار دادن برای الله تعالی در پادشاهی وشریک قرار دادن در ملک شخصی مانند گفته مجوس.(۲)*
منکر مقدرات بودند و قدر خداوند را انکار میکردند. (منکر قدر بودند)(۳)*
«ما هر چیز را به اندازه معلوم و مقرر آفریدیم».
و با این به الله متعال احتجاج میکردند. (۴)*
معارضه و جنگشان با شرع الله متعال با تقدیرش. (۵)*
۱: خداوند را به وسیله صفات ناقص توصیف کردن، مسائلی چون تولد، احتیاج و خستگی را به خداوند نسبت میدادند در حالی که عابدانشان را از آن مبرا میدانستند. و الله متعال میفرماید: {وَیَجعَلُونَ لِلَّهِ ٱلۡبَنَٰتِ سُبۡحَٰنَهُۥ وَلَهُم مَّا یَشۡتَهُونَ} [النحل: ۵۷]. «دختران را برای خداوند قرار میدادند در حالی که خداوند از آن پاک و منزه است و هرچه را بخواهند برای خود قرار میدهند».
۲: مجوس همانند اشتراکیین میگویند: «که هیچ مالی شخصی نیست بلکه همه در آن اشتراک دارند.» و میگویند: «که همه در مال و زنان شریک هستند, همانگونه که در مال و هوا شریکند.» اما اسلام شخصیت و ملکیت شخصی را برای هر شخصی تثبیت کرده و میفرماید: «فلکم رووس اموالکم» و پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم میفرماید: «لَا یَحِلُّ مَالُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِلَّا بِطِیبِ نَفْسٍ مِنْهُ» [رواه البیهقی و غیره و اسناده لا یخلو عن ضعف]
۳: معنی قدر این است که خداوند متعال هر چیزی را قبل از وقوعش میداند و اندازه گیری میکند و آن را در لوح محفوظ نوشته است، آنگاه تصمیم به خلق نمودن میگیرد و آن را ایجاد مینماید. ایمان داشتن به آن واجب است و یکی از ارکان ایمان میباشد.
رسول الله صلی الله علیه و سلم میفرماید: «الْإِیمَـان أَنْ تُؤْمِنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ خَیْرِهِ وَشَرِّهِ»
«ایمان این است که به الله، ملائکه، کتابهای آسمانی، پیامبران، روز آخرت و قدر چه خیر، چه شر، مؤمن باشید».
خداوند متعال میفرماید: {إِنَّا کُلَّ شَیۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَر} [القمر: ۴۹].
۴: تقدیر خداوند را علت کفر خویش پنداشتن و خود را معذور دانستن.
۵: مدعی تناقض بین شرع خدا و مقدراتش بودند، شرع خدا را با قدرش در تعارض میدانستند.