کسی دیگر وجود ندارد که بنده،در پنـــــاه او آرام بگیرد و با روے آوردن به سوے او لذت برد.
هر چند ممکن است کسی که غیر خدا را می پرستد،معبودش را دوست بدارد و در دنیـا به نوعی دوستی،مودت و لذت،دست یابد،امـــــا این پرستش و محبت،براے او از غذاے مسمومی که لذیذ است،زیانبارتر خواهد بود…
شادے و لذتی که بنده از غیر خدا به دست می آورد،تداوم ندارد؛بلکه چنین لذتی،دگرگون می شود و از شخصی به شخص دیگر انتقال می یابد؛چه بسا در اوقات دیگرے،ارتباط با غیر خدا،نه تنهـا لذت بخش نباشد،بلکه آزاردهنده و زیانبار نیز باشد.
حقیقت بنده،قلب و روح اوست
وقلب و روح،فقط با معبود خود یعنی اللـــــه که هیچ معبود بحقی جز او نیست،سامان می یابد.
پس قلب و روح،جز با ذکـر خداوند آرام نمی گیرند.