رسول اکرم صلی الله علیه و سلم میفرماید:
«حُجِبَتِ الْجَنَّهُ بِالْمَکَارِهِ وَحُجِبَتِ النَّارُ بِالشَّهَوَاتِ»([۱]).
«بهشت به دشواریها و دوزخ به شهوات و خواهشهای نفسانی پوشیده است».
و در حدیث دیگری میفرماید:
«حُفَّتِ الْجَنَّهُ بِالْمَکَارِهِ وَحُفَّتِ النَّارُ بِالشَّهَوَاتِ»([۲]).
«بهشت را مشقات و سختیها احاطه کرده و دوزخ را شهوات و خواستهای نفسانی محاصره کرده است».
بنابر روایت بخاری، بهشت به وسیلۀ پردههایی پوشیده شده است و این پردهها از پوست و حریر و دیگر انواع پردهها نیست، بلکه مشقات و ناملایمات به مثابۀ پردههایی هستند که گرداگرد بهشت را پوشاندهاند. این پردهها زیاد و متعدد و در شکل و رنگهای گوناگون هستند؛ هر مصیبتی را رنگی و هر بلایی را نشانهای است. فرد مؤمن تا همۀ این پردهها را کنار نزند، ممکن نیست داخل بهشت شود. کنارزدن و دریدن این پردهها را مبارزه با نفس مینامند. برای این کار زمانی بس طولانی لازم است که گاهی طول مسافت و دشواری دریدن این پردهها، انسان را خسته میکند، در اینجا نفس صاحب خود را به اهمال و راحتطلبی و قانعبودن به عباداتی معیوب و ناقص تشویق میکند.
بنابر روایت مسلم گو این که بهشت حصار شده است و آن هم نه بوسیلۀ دیوارهای بتونی و آهنی بلکه به وسیلۀ مشقات و مصایبی که همچون دژهای مستحکمی آدمی را احاطه کردهاند و برای نیل به بهشت لازم است از این موانع گذر کرد و برای انهدام این دژها به هر وسیلهای متوسل شد که این کار را مبارزه با نفس مینامند. بنابراین، بدون کنارزدن پردهها و خرابکردن موانع، رسیدن به بهشت امکانپذیر نیست. برای طی این مسیر و گذر از این موانع باید رنج راه را پذیرفت، چنانکه تابعین نیز در سراسر زندگی پر بارشان چنین کردند.
امام اوزاعی از تابعی بزرگوار عبدالله بن ابی زکریای خزاعی چنین نقل میکند: «بیست سال تمام در کنترل و معالجۀ زبانم کوشیدم تا سرانجام راست شد»([۳]).
و در روایتی دیگر میگوید: «بیست سال سکوت را تمرین کردم تا توانستم بر ارادۀ خویش پیروز شوم»([۴]).
تابعی بزرگوار مُوَرِّق بن مُشمرِج عجلی در شرح حال خود گفته است: «بیست سال است که من در جستجوی چیزی هستم و هنوز به آن دست نیافتهام، ولی هرگز از جستجوی آن باز نخواهم ایستاد». گفتند ای ابوالمعتمر! در جستجوی چه چیزی هستی؟ گفت: «سکوت در برابر آنچه به من ربطی ندارد»([۵]).
البته جهاد و مبارزه در راه تزکیۀ نفس، در میان جمعی از تابعین به مراتب بیشتر بوده است:
شیخ الاسلام حافظ بن محمد بن منکدر رحمه الله که خود یکی از تابعین است میگوید: «چهل سال با نفس خود مبارزه کردم تا راست شد»([۶]).
زاهد مشهور یوسف بن اسباط رحمه الله میگوید: چهل سال است که هرچه نفسم خواسته است ترک کردهام»([۷]).
نفس هیچگاه تکالیف و مشقات را دوست نداشته و با آن سرسازگاری ندارد. ولی اگر ما خواهان بدستآوردن پاداش عظیم و اجر فراوانی باشیم که خداوند مقرر فرموده است، باید این راه را بپیمائیم؛ هرچند نفس ما را همراهی نکند، اما نفس تابعین آنان را همراهی میکرد. امام راسخ و استوار، امیرالمؤمنین، عبدالله بن مبارک رحمه الله در این رابطه میگوید: «نفس انسانهای صالح و وارسته با میل خود در کار نیک با آنان همکاری میکند، ولی نفس ما تنها از روی ناچاری با ما در کار نیک همکاری میکند و باید آن را مجبور و ناچار سازیم»([۸]).
نفس را باید مجبور به گزینش راه خیر کنیم و اگر تمامی عمر را نیز صرف این کار کنیم باید آن را از شوائب شر پاک کرد.
اگر ابن مبارک رحمه الله در بارۀ نزدیکترین نسل به اصحاب که همانا نسل تابعین است، اینچنین سخن میگوید، شکی در این نیست که دلهای نسل کنونی بیشتر در برابر پذیرش حق میایستد، مگر این که با ممارستهای بسیار، راه تزکیه را از موانعی که مهمترین آنها بخل و خست است پاک نمود و نفس را وادار به همراهی حق کرد. چنانکه قرآنکریم در مواقع بسیاری بر این جنبه از تزکیۀ نفس و زدودن این موانع تأکید بسیار دارد.
[۱]– بخاری: ۱۱ / ۲۷۴٫
[۲]– صحیح مسلم: ۲۸۲۲٫
[۳]– الزهد: ۱۶۸٫
[۴]– صفه الصفوه: ۴ / ۲۱۶٫
[۵]– صفه الصفوه: ۳ / ۲۵۰٫
[۶]– سیر أعلام النبلاء: ۵ / ۳۵۵٫
[۷]– صفه الصفوه: ۴ / ۲۶۲٫
[۸]– صفه الصفوه: ۴ / ۱۴۵٫