مشکل بسیاری از پیروان فرقهها و مذاهب این است که میخواهند تو یکی از آنها باشی و به آنچه آنها و پدرانشان بدان ایمان و باور دارند اعتقاد پیدا کنی. میخواهند ضمیر و عقل تو آرا و نظرات آنها را تکرار کند. حتی اگر به شیوه سؤال و جستجو پیرامون حقیقت باشد.
همچنین از جمله آفات آنها این است که قبل از بررسی گفته و رأی، گوینده آن قول و نظر را مورد بررسی قرار میدهند. میگویند: «فلانی کیست که به ما [چنین امری را] یاد دهد؟» یا «آیا این همان کسی نیست که در فلان مسأله و بهمان قضیه اشتباه کرده است.» و اشتباهات او درباره یک مسأله را به همه سخنان صحیح و حقی که میگوید تعمیم میدهند و به سخن او گوش فرا نمیدهند و با گفتن آن در جستجوی حقیقت نیستند.
این نوع نگاهکردن متکبرانه به امور از بالا پیش از آنکه به زیان دیگران باشد، به ضرر خود دارنده آن خواهد بود. جز او چه کسی زیانکار خواهد بود که او مردم را از حقیقت دور میکند و او فقط به علت تعصبات جاهلی که مغزش را پر کرده است در دوران خودش از آن دوری میکند.
برای آدمی سزاوارتر آن است که حقیقت را در هر جا که باشد، بجوید و اگر آن نزد مخالفان یا دشمنانش باشد از آن چشمپوشی نکند.
امام ابوحامد غزالی (/) میگوید: «به معاصران خود نظری بیفکن که آنگاه که حقیقت بر زبان مخالفانشان آشکار میشود چگونه چهرهشان از خشم سیاه میشود و خجالت میکشند و با تمام توانش سعی در انکار آن میکنند و چگونه کسی را که در تمام عمرش او را بیچاره کرده است نکوهش مینمایند!» طرفین مناظره باید در جستجوی حقیقت باشند همانند کسی که در طلب گمشدهای است و برای او تفاوتی ندارد که آن را نزد خودش یا کسی که به او کمک میکند بیابد و همراهش را دوست خود میداند نه دشمن و هرگاه دوستش اشتباه او را گوشزد کند و حقیقت را برایش آشکار سازد، از او تشکر میکند.»[۱]
خداوند امام مالک را رحمت کند که میفرمود: «در دوران ما هیچ چیز کمتر از انصاف نیست.»[۲]
آری به خدا … مشکل ما بیانصافی است.
امام مالک در اینجا درباره زمان خودش سخن میگوید که در آن علم انتشار یافته بود و فضیلت بر مردم حکمفرما بود. سپس دوران ما چگونه خواهد بود که علما بسیار کم شدهاند و مردم رهبران نادان و گمراهی را به حکومت و سروری برگزیدهاند و فساد و مذمت فراگیر شده است.
ابنتیمیه درباره لزوم جستجو و پیروی از حقیقت سخنان زیبایی دارد و در آن میگوید: «بیتردید انسان در پی طلب ایمان و علم است. هرگاه امری که بر او پوشیده بود برایش روشن گردید باید از آن پیروی کند. این به معنای متغیربودن افکار نیست. بلکه چنین کسی فردی هدایتیافته است که خداوند بر هدایت او افزوده است … هر مسلمانی باید مسلمانان دیگر و علمای مسلمان را دوست داشته باشد و در جستجوی حقیقت باشد و در هر جا که آن را یافت از آن پیروی کند.»[۳]
همچنین میگوید: «انتقال و تغییر نظر انسان از گفتهای به گفته دیگر برای امری از حقیقت که برای او واضح شده است کاری پسندیده است. برخلاف اصرار بر نظری که در آن هیچ دلیلی ندارد و ترک گفتهای که دلیل آن روشن شده است و تغییر نظر از رأیی به رأی دیگر فقط به خاطر عادت و پیروی از هوای نفس که این امور مذموم است.»[۴]
پس باید از حقیقت اندرز گرفت نه از کسی که آن را میگوید. مسلمان باید غبار تعصب و تقدیس را از غیر کلام خداوند و پیامبرش بزداید. زیرا مردم فقط به دو علت دچار تفرقه و دوری از هدایت شدهاند: پیروی از هوای نفس و تعصب هر اندیشمندی نسبت به آرای خودش.
سلطان العلما عز بن سلام در این باره سخنی ارزشمند دارد و میگوید: مردم همواره از علما درباره امور سؤال میکردند بدون اینکه به مذهب معین و خاصی مفید باشند یا سؤالکنندهای را مورد سرزنش قرار دهند. تا اینکه این مذاهب و مقلّدان متعصّب آن پدیدار شدند. برخی از آنان از نظر علما و امامانشان پیروی میکنند اگرچه آرای آن علما بدون پشتوانه استدلالی محکمی باشد و فقط بنا به تقلید مطلق از سخنان او عمل میکنند گویی آن عالم پیامبری فرستاده شده از سوی پروردگار است. چنین اندیشه و طرز تفکری از حقیقت دور است و هیچ خردمندی آن را نمیپذیرد.»[۵]
امام شوکانی خطاب به متعصبان و مقلّدان مذاهب مختلف میگوید: «خداوند بنده و شما را هدایت کند، کتابهایی را که پیشینیان و مردگان برای شما نوشتهاند کنار بگذارید و به جای آن از کتاب خداوند که آفریننده شما و آنها و معبود همه شما و آنهاست پیروی کنید.»[۶]
آری! بیایید تعصب کورکننده را کنار بگذاریم و قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم را به داوری بپذیریم.