در گذشته بیان کردیم که دلایل دال بر وجود خداوند به تعداد آفریدهها هستند، و همهی این دلایل بر سه اصل بنا شدهاند که عقل به صراحت به صحت آنها گواهی میدهد، و قرآن و سنت هم بر آنها دلالت میکنند، به گونهای که انسانها از هر قوم و قبیله و رنگ و جنسی که باشند نمیتوانند آن را انکار کنند.
اصول مذکور عبارتند از:
عدم و نیستی چیزی را نمیآفریند، این ضرورتی عقلی و حقیقتی شرعی است، هر عقلی آن را میپذیرد و کتاب خداوند هم آن را اثبات فرموده است.
خداوند میفرماید:
﴿أَمۡ خُلِقُواْ مِنۡ غَیۡرِ شَیۡءٍ أَمۡ هُمُ ٱلۡخَٰلِقُونَ ٣۵ أَمۡ خَلَقُواْ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۚ بَل لَّا یُوقِنُونَ ٣۶﴾ [الطور: ۳۵-۳۶].
«آیا ایشان (همین جوری از عدم سربرآوردهاند و) بدون هیچگونه خالقی آفریده شدهاند؟ و یا این که (خودشان خویشتن را آفریدهاند و) خودشان آفریدگارند؟ یا این که آنان آسمانها و زمین را آفریدهاند؟! بلکه ایشان طالب یقین نیستند».
انسان عاقل چگونه این حقیقت را انکار میکند در حالی که لباسی که به تن کرده و ماشینی که سوار آن میشود و سایهای که او را از گرمی خورشید نگهداری میکند، حتی غذا و آشامیدنی، خلاصه هر چیزی که گرداگرد انسان قرار گرفتهاند بر این حقیقت خدشهناپذیر گواهی میدهند؟! اصلاً معقول و ممکن نیست که همهی این اشیاء بیشمار بدون خالق و سازنده ایجاد شوند.
اگر این اصل را به کار گیریم، و همهی مخلوقات گرداگرد خود را ببینیم که در این جهان پهناور ایجاد شدهاند، یقین پیدا میکنیم که لاجرم هر فعلی فاعلی دارد.
اصل دوم: هر فعلی نشانگر توانایی و صفات فاعل آن است
چون میان فعل و فاعل علاقه و ارتباط ناگسستنی وجود دارد، هر فعلی که صورت میگیرد آیینهای از قدرت و توانایی فاعل آن است، مثلاً اگر لامپ الکتریکی را مشاهده میکنیم متوجه میشویم که سازندهی آن دارای شیشه و سیمهای گوناگونی بوده و به هر کدام از آنها علم و آگاهی کافی داشته، و چنین توانایی در او وجود دارد که بتواند اینگونه از شیشه و سیم استفاده کند، جدا از اینها باید به الکتریسیته هم علم و آگاهی کافی داشته باشد.
بدینگونه متوجه میشویم که میان فعل و فاعل ارتباط تنگاتنگی بر توانایی و صفات فاعل حاکم است و این قاعده را در هر موجودی آشکارا میبینیم.
قرآن کریم ما را به این اصل متقن راهنمایی کرده است، و ما را تشویق فرموده که به مخلوقات جهان خیره شویم تا در خلال آن بسیاری از صفات خداوند را بشناسیم.
خداوند جل جلاله میفرماید:
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی یُرۡسِلُ ٱلرِّیَٰحَ فَتُثِیرُ سَحَابٗا فَیَبۡسُطُهُۥ فِی ٱلسَّمَآءِ کَیۡفَ یَشَآءُ وَیَجۡعَلُهُۥ کِسَفٗا فَتَرَى ٱلۡوَدۡقَ یَخۡرُجُ مِنۡ خِلَٰلِهِۦۖ فَإِذَآ أَصَابَ بِهِۦ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦٓ إِذَا هُمۡ یَسۡتَبۡشِرُونَ ۴٨ وَإِن کَانُواْ مِن قَبۡلِ أَن یُنَزَّلَ عَلَیۡهِم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمُبۡلِسِینَ ۴٩ فَٱنظُرۡ إِلَىٰٓ ءَاثَٰرِ رَحۡمَتِ ٱللَّهِ کَیۡفَ یُحۡیِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَآۚ إِنَّ ذَٰلِکَ لَمُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ۵٠﴾ [الروم: ۴۸-۵۰].
«خدا کسی است که بادها را وزان میسازد و بادها ابرها را برمیانگیزند. سپس خدا آن گونه که بخواهد ابرها را در (پهنهی) آسمان میگستراند و آنها را به صورت تودههایی بالای یکدیگر انباشته و متراکم میدارد و (پس از تلقیح، ای انسان) تو میبینی که از لابلای آنها بارانها فرو میبارد، و هنگامی که آن (باران حیاتبخش) را بر کسانی از بندگانش میباراند، آنان خوشحال و مسرور میگردند. آنان قطعاً (لحظاتی) پیش از نزول باران، ناامید و سرگردان بودهاند. به آثار (باران یعنی) رحمت الهی بنگر که چگونه زمین را پس از مردنش زنده میکند. آن کس (که زمین مرده را این چنین با نزول باران زنده میکند) زنده کنندهی مردگان (در رستاخیز) است و او بر همه چیز توانا است».
چگونگی ایجاد باران و باریدنش بر زمین مرده و زنده کردن آن، همه دال بر وجود و توانایی آفریننده هستند، مخصوصاً قدرت زنده کردن مردگان و برپایی قیامت، همچنانکه به رحمت خداوند اشاره میکند که چگونه به داد مردم میرسد.
خلاصه، شناخت بعضی از صفات فاعل از خلال مشاهدهی افعال و آثارش روشی عقلی و شرعی است که عقل به ضرورت آن را درک میکند، و نصوص شرعی نیز بر آن مهر تأیید زده و آنرا اساس مهمی برای شناخت حقایق ایمان قرار دادهاند.
با بهکارگیری این اصل متوجه میشویم که این جهان خالقی دارد و خالق آن دارای صفات فراوانی است که هر مخلوقی به بخشی از آنها اشاره میکند، با تدبر در عظمت و بزرگی مخلوقات به قدرت بینهایت خداوند عزیز، و با دقت در حیات موجودات به حیات مطلق پروردگار پیمیبریم و با مشاهدهی نظم و دقت در آنها به حکمت و علم خداوند دست پیدا میکنیم و با وحدت در نظام آفریدهها و قوانین ثابتش به وحدانیت خداوند علم پیدا میکنیم.
بنا به قواعد و بیانات گذشته میتوانیم بگوییم که همهی این مخلوقات با دستان توانا و حکمت و علم بیپایان خداوند همیشه زنده که هیچ چیز بر او چیره نمیشود آفریده شدهاند.
اصل سوم: هرگز نمیتوان کاری را به کسی نسبت داد که از انجام آن عاجز است
این هم یکی دیگر از اصول عقلی است که عقل بدان گواهی میدهد و شریعت هم بر آن دلالت میکند، ممکن نیست بتوان به فردی که لال است و لکنت زبان دارد فصاحت و بلاغت نسبت داد، و عقلاً ممکن نیست به حیوانی که عقل و اراده ندارد یا انسان جاهلی که چیزی نمیداند، ساختن سفینهای فضایی و داشتن معلومات فراوان را نسبت داد!! یا نمیتوان عملیات جراحی مغز را به فرد دهاتی صحرانشین و گوسفندچرانی نسبت داد! همچنانکه نمیتوان نوشتن کتابی در مورد اتم را به او منسوب کرد.
همچنین نمیتوان به صخره سنگی قدرت آفریدن و روزی دادن و زنده کردن و میراندن و سود و زیان رساندن را نسبت داد.
خداوند میفرماید: ﴿أَیُشۡرِکُونَ مَا لَا یَخۡلُقُ شَیۡٔٗا وَهُمۡ یُخۡلَقُونَ ١٩١ وَلَا یَسۡتَطِیعُونَ لَهُمۡ نَصۡرٗا وَلَآ أَنفُسَهُمۡ یَنصُرُونَ ١٩٢ وَإِن تَدۡعُوهُمۡ إِلَى ٱلۡهُدَىٰ لَا یَتَّبِعُوکُمۡۚ سَوَآءٌ عَلَیۡکُمۡ أَدَعَوۡتُمُوهُمۡ أَمۡ أَنتُمۡ صَٰمِتُونَ ١٩٣ إِنَّ ٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ عِبَادٌ أَمۡثَالُکُمۡۖ فَٱدۡعُوهُمۡ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لَکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ١٩۴ أَلَهُمۡ أَرۡجُلٞ یَمۡشُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ أَیۡدٖ یَبۡطِشُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ أَعۡیُنٞ یُبۡصِرُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ ءَاذَانٞ یَسۡمَعُونَ بِهَاۗ قُلِ ٱدۡعُواْ شُرَکَآءَکُمۡ ثُمَّ کِیدُونِ فَلَا تُنظِرُونِ ١٩۵﴾ [الأعراف: ۱۹۱-۱۹۵].
«آیا چیزهائی را انباز خدا میسازند که نمیتوانند چیزی را بیافرینند و بلکه خودشان هم آفریده میشوند؟ انبازهای آنان نه میتوانند ایشان را یاری دهند و نه میتوانند خویشتن را کمک نمایند. (ای بتپرستان!) شما اگر انبازهای خود را به فریاد خوانید تا شما را هدایت کنند، پاسخ شما را نمیتوانند بدهند و خواستهی شما را برآورده کنند. برای شما یکسان است، خواه آنها را به فریاد خوانید، و خواه خاموش باشید (و آنها را به یاری نطلبید. در هر دو صورت تکانی و کمکی از آنها نمیبینید). بتهایی را که بجز خدا فریاد میدارید و میپرستید، بندگانی همچون خود شما هستند (و کاری از آنان ساخته نیست و نمیتوانند فریادرس شما باشند). آنان را به فریاد خوانید و (از ایشان استمداد جوئید) اگر راست میگوئید (که کاری از ایشان ساخته است) باید که به شما پاسخ دهند (و نیاز شما را برآورده کنند). آیا این بتها دارای پاهایی هستند که با آنها راه بروند؟ یا دارای دستهایی هستند که با آنها چیزی را برگیرند (و دفع بلا از شما و خویشتن کنند؟) یا چشمهایی دارند که با آنها ببینند؟ یا گوشهایی دارند که با آنها بشنوند؟ (پس آنها نه تنها با شما برابر نیستند، بلکه از شما هم کمتر و ناتوانترند. در این صورت چگونه آنها را انباز خدا میکنید و آنها را میپرستید؟). بگو: این بتهایی را که شریک خدا میدانید فراخوانید و سپس شما و آنها همراه یکدیگر دربارهی من نیرنگ و چارهجویی کنید و اصلاً مرا مهلت ندهید (و اگر میتوانید غضبم کنید و نابودم گردانید. امّا بدانید که اینها موجودات غیرمؤثّری هستند و کمترین تأثیری در وضع من و شما ندارند)».
خداوند جل جلاله میفرماید:
﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَهٗ لَّا یَخۡلُقُونَ شَیۡٔٗا وَهُمۡ یُخۡلَقُونَ وَلَا یَمۡلِکُونَ لِأَنفُسِهِمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا وَلَا یَمۡلِکُونَ مَوۡتٗا وَلَا حَیَوٰهٗ وَلَا نُشُورٗا ٣﴾ [الفرقان: ۳].
«(مشرکان) سوای خدا، معبودهایی را برگرفتهاند (و به پرستش اصنام و کواکب و اشخاصی پرداختهاند) که چیزی را نمیآفرینند و بلکه خودشان آفریدههایی بیش نیستند، و مالک سود و زیانی برای خود نبوده، و بر مرگ و زندگی و رستاخیز اختیار و توانی ندارند».
خداوند میفرماید:
﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُمۡ شُرَکَآءَکُمُ ٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَرُونِی مَاذَا خَلَقُواْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ لَهُمۡ شِرۡکٞ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ أَمۡ ءَاتَیۡنَٰهُمۡ کِتَٰبٗا فَهُمۡ عَلَىٰ بَیِّنَتٖ مِّنۡهُۚ بَلۡ إِن یَعِدُ ٱلظَّٰلِمُونَ بَعۡضُهُم بَعۡضًا إِلَّا غُرُورًا ۴٠﴾ [فاطر: ۴۰].
«بگو: آیا دربارهی انبازهای خود که علاوه از خدا آنها را هم به فریاد میخوانید، خوب دقّت کردهاید؟ نشانم دهید آنها کدام چیز زمین را آفریدهاند؟ و یا در آفرینش (کدام چیز) آسمانها مشارکت داشتهاند؟ یا شاید کتاب (آسمانی) در اختیار مشرکان گذاردهایم و ایشان حجّت روشنی از آن (بر کار شرک و بتپرستی خود) دارند؟! (اصلاً ایشان دلیل عقلی و دلیل نقلی ندارند) و بلکه ستمگران جز وعدههای دروغ به یکدیگر نمیدهند (و فقط همدیگر را گول میزنند)».
اگر این اصل را به کار گیریم متوجه میشویم که در میان همهی آفریدهها نمیتوان به هیچکدام از آنها آفریدن را نسبت داد، چون هیچکدام از آنها به صفات حکمت، علم، آگاهی، بزرگی، سیطره، هدایت، زنده بودن، دوام و بقاء……. متصف نیستند! پس وقتی که آفریدن را به هیچ کدام از مخلوقات نمیتوان نسبت داد، معلوم میشود که خالق هستی غیر از هستی و طبیعت مخلوق است.