﴿وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ ٢١۴﴾ [الشعراء: ۲۱۴].
در سال سوم بعثت خداوند به پیامبر دستور علنی کردن رسالت را میدهد با این خطاب: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ ٢١۴﴾ [الشعراء: ۲۱۴]. و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن. شیعه طبق یک خبر واحد معتقد است پیامبر صلی الله علیه وسلم در این روز خلیفه و جانشین خود را (یعنی حضرت علی ۱۳ ساله) را نیز معرفی نمود ولی:
خدا به پیامبر فرموده: ابلاغ رسالت کن و نه اعلام خلافت. نام حادثه نیز یوم الانذار است و نه یوم تعیین خلیفه!.
چگونه در همین اولین روز، هنوز پدری ثابت نشده پیامبر ناگهان بخواهند حکومت بر اعراب را در خاندان بنیهاشم موروثی کنند و همه هم قبول کنند؟
در تاریخ طبری در کنار همین خبر، خبر دیگری نیز از حضرت علی وجود دارد که فرمودهاند پیامبر در این روز مرا به عنوان وصی (کسی که ارث میبرد و وصایت میشود) معرفی کرد و اشارهای به خلافت بر کل قبایل عرب نمیکنند. به احتمال فراوان اگر هم کلمه خلیفه در سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم بوده منظور خلیفه فی اهلی (یعنی جانشین در خاندانم بوده است مانند جنگ تبوک و سرپرستی خاندان پیامبر توسط حضرت علی در مدینه).
چرا در لیله المبیت که ۴۰ نفر از کفار، شمشیر کشیده به خانه پیامبر صلی الله علیه وسلم میریزند و جانشین جوان ایشان (یعنی حضرت علی) را میبینند ایشان را به قتل نمیرسانند؟ اگر میدانستهاند علی در سال سوم بعثت، جانشین پیامبر است؟
بزرگترین شائبه و اتهامی که از سوی سران کفر، مانند ابولهب و ابوجهل بر نبی اکرم وارد میشد (پس از علنی کردن ابلاغ) این بوده که او میخواهد ریاست مکه و قریش را به دست بگیرد آیا امکان دارد پیامبر صلی الله علیه وسلم با چنین سخنی مهر تایید بر تفکرات آنها زده باشند؟
﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰهَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰهَ وَهُمۡ رَٰکِعُونَ ۵۵﴾ [المائده: ۵۵]. سرپرست و رهبر شما تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند و نماز را برپا میدارند و زکوت میدهند در حالیکه راکعند. شیعه معقتد است حضرت علی در حال رکوع در نماز انگشتری که ارزش ان خراج یکسال یمن بوده است را به گدایی میدهد و این آیه نازل میشود که یعنی علی خلیفه است ولی:
حتی در صورت قبول این شان نزول، خلافت بلافصل علی از آیه استنباط نمیشود. زیرا در آیات قبلی آمده که با یهود و نصاری و منافقین دوستی نکنید و در اینجا فرموده دوست و یاور شما فقط خداوند و رسولش و مومنان هستند. حتی در آیات بعدی نیز سخن از همین موضوع است.
گداپروری در سیره بزرگان نبوده آن هم اعطای این مبلغ کلان! براحتی میشده انگشتری به این قیمت را فروخت و بین فقرا تقسیم کرد.
چگونه در یک زمان واحد دو نفر ولی (پیامبر و علی) بر امت اسلامی تعیین شده است.
تاخیر در پرداخت زکوه واجب گناه است و بعید است حضرت علی در اینکار تاخیر کرده باشند اگر هم زکوه مستحب بوده که نیازی نبوده ارکان نماز را به خاطر آن به هم ریخت.
شما میگویید در حال نماز تیر از پای حضرت علی بیرون کشیدند و ایشان متوجه نشدند چگونه در حال نماز، متوجه درخواست گدا شدند؟
آیا در آن واحد امکان دارد دو ولی و حاکم بر مسلمین حکومت کنند؟ (نبی اکرم و حضرت علی؟)
کلمه الذین یعنی کسانی که و جمع است. چگونه فقط در خصوص حضرت علی نازل شده (شما عنکم در آیه تطهیر را مذکر میدانید یعنی منظور زنان پیامبر نیستند ولی در اینجا میگویید الذین استثناء است و برای تکریم فرد. خوب عنکم هم در آنجا استثناء است!)
در بسیار از آیات قرآن کریم، صلوه همراه زکوه و حتی کلمه راکعون و رکوع آمده است که منظور خشوع و خضوع بوده نه این که کسی باید در حال رکوع زکوه بدهد!.
به همین دلیل حتی یک روایت هم در تاریخ وجود ندارد که نبی اکرم صلی الله علیه وسلم در حال رکوع زکوه داده باشند براستی چرا ایشان به این آیه عمل نکرده و در حال نماز زکوه ندادهاند!!!.
از امام محمد باقر علیه السلام سئوال میکنند آیا منظور خداوند در این آیه از ﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ﴾ حضرت علی بوده؟ ایشان میفرمایند حضرت علی نیز داخل در شمول مومنین است.
چرا حضرت علی در خطبهها یا نامههایی که بین ایشان و مخالفین رد و بدل میشود به این آیه مهم که در تایید خلافت ایشان بوده است اشارهای نمیکنند. (و همچنین یاران ایشان در جنگها و مخاصمات به این آیه اشارهای نمیکنند).
این روایت یا شان نزول از دو طریق نقل شده پس خبر واحد است.
در بین سلسله روات این روایت این نامها وجود دارد: ایوب ابن سوید و عتبه ابن ابی حکیم و غالب بن عبیدا الله: ایوب را امام احمد و ابن معین و غیره ضعیف میدانند و نجاری در تفسیرش گفته: «یتکلمون فیه» و عتبه را ابن معین و احمد سست دانستهاند (ولی ابن حبان او را در ثقات ذکر کرده) غالب ابن عبیداله نیز منکر الحدیث متروک بوده است.
از سوی دیگر، روایات متواتر و صحیح السندی وجود دارد که شان نزول این آیه را در خصوص عباده ابن صامت میداند (که داستان داوری او و شهادتش و اینکه پیامبر به دست خودشان، قبر او را حفر کردند و… در نزد شیعه بسیار معروف است).
در انتها امیدوارم برادران هموطن من از مباحث این قسمت خشمگین نشوند زیرا همان علی که پیشوای من و تمام برادران اهل سنت است (در کنار بقیه اصحاب بزرگوار نبیاکرم) فرموده است: حق را بگو هر چند تلخ باشد. پس من با استمداد از الطاف بینهایت الهی این قسمت را با این حدیث به پایان میرسانم:
سخن حق را بپذیر حتی اگر از دشمنت باشد و باطل را رها کن حتی اگر از دوستت باشد.
گر چه من هیچگونه تلخی در این مباحث نمیبینم و اگر هم چیزی تلخ باشد به مذاق انسانهای دگم و متعصب و کج فهم است و کسانی که تنها راه باز ماندن دکانشان، طرح همین مسائل تفرقه برانگیز بوده و هست[۱]. براستی مگر نبی اکرم ـ نعوذبالله ـ پادشاه بودند که باید برای خود، جانشین تعیین کنند؟
در اینجا الزم میدانم پیرامون کلمهای که شیعه زیاد آنرا به کار میبرد توضیحی بسیار مختصر دهم: به نظر من اعتقاد به ولایت دارای سه بعد است که مرحله اول آن بسیار خوب و پسندیده و مرحله دوم آن ظلم و مرحله سوم آن شرک و موجب خلود جاویدان در آتش جهنم میشود:
- اعتقاد به ولاء (با فتح واو) و موه و مولی بودن نزدیکان پیامبر به خصوص فرزندان حضرت علی و دوست داشتن آنها و طبق مرام و روش آنها عمل کردن. این بسیار امر خوب و پسندیدهای است و در این زمینه نیز هیچ اختلافی بین شیعه و سنی وجود ندارد. (البته به عنوان مثال شما باید احادیث منتسب به امامان را با سلسله روات صحیح و منطبق با قرآن برای اهل سنت ثابت کنید).
- اعتقاد به ولایت با کسر واو و اعتقاد به وجود نص و فرمان الهی از سوی خدا در خلافت بلافصل حضرت علی. این چون دروغ است و آن هم دروغی که به ذات اقدس الهی بستهاند و منشاء لعن و نفرین به اصحاب، پس ظلم است ﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًا﴾.
- اعتقاد به ولایت تکوینی و اینکه ائمه صفات الهی دارند (مانند خدا همه جا حاضر و ناظرند و صدای همه را میشنوند در حیات و ممات و هیچگونه امکانو احتمال خطایی در مورد آنها متصور نیست و)و داستانهای آنچنانی و… اینها همگی شرک محض و از نوع شرک جلی و آشکار بوده و معتقد آن مستقیماً وارد دوزخ میشود بی هیچ شکی.
[۱]– من مطمئنم حتی اگر در آینده دوربینی ساخته شود که بتواند از گذشته فیلمبرداری کند و مطالب مبحث ما را ثابت کند (گر چه در این تحقیق، حتی مطمئنتر از دوربین فیلمبرداری برای شما موضوعات مورد اختلاف را ثابت کردیم) بازهم عدهای که انباشته از جهلند و کینهها و تعصبات و آموزههای ارثی، آری این افراد باز هم نمیتوانند زیر بار حرف حق بروند. در حالیکه روزی یکی از دوستانم حسب اتفاق از من پرسید: آیا موضوع غدیر خلافت بوده؟ من گفتم نه او پرسید چرا؟ و من فقط در جواب او گفتم: برای اینکه مولی معانی مختلفی دارد ولی هیچ کدام از این معانی معنی خلیفه، امام، امیر و جانشین نمیدهد. آنگاه در کمال تعجب دیدم آن شخص که شیعه هم بود، قبول کرد و گفت: راست میگویی. ولی اکنون شما تمام این تحقیق را بده به دست یکی از ابوجهلهای زمانه. محال است جز خشم و کینه چیزی عایدت شود.