پیداست که پاسخ به هر دو سئوال به یک اندازه دشوار است. و از دل این دو سئوال دشوار است که سئوالات متعدد دیگری بیرون میآید (که در ادامه به آن اشاره میکنیم) نکته دیگر در مورد این دو سئوال، آن است که نمیتوان با توجیه و تفسیر و دادن جوابهای مبهم و یا دو پهلو از کنار آن گذشت. بطور قطع یکی از این دو سئوال، اشتباه است و دیگری صحیح. یعنی یا حضرت علی علیه السلام در غدیر خم از جانب خدا و توسط پیامبر صلی الله علیه وسلم به عنوان خلیفه بلافصل، معرفی شدهاند و یا انتخاب خلیفه به عهده مردم گذاشته شده است و هیچ پاسخ دیگری برای این دو سئوال وجود ندارد[۱]. البته شیعه و سنی باید با دید عقل محض و به دور از هرگونه تعصبی موضوع را مطالعه کرده و مطمئن باشند که پاسخ به این دو سئوال و تایید و یا نقض هر یک از این دو سئوال، مقام هیچیک از اصحاب (اعم از حضرت علی یا حضرت عمر یا حضرت ابوبکر و…) را پایین و یا بالا نمیبرد. زیرا پاسخ، هر چه باشد باید آنرا در کنار شرایط فرهنگی و اجتماعی همان زمان، مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. و صرف یک پاسخ مثبت و یا منفی نمیتواند موجب خوشحالی یک طرف و سرکوب شدن طرف دیگر باشد[۲] آری شکی نیست که بیعت با ابوبکر با شتاب[۳] و وجود پارهای اعتراضات، صورت گرفت و شکی هم نیست که حضرت علی علیه السلام به عنوان نزدیکترین فرد به نبی اکرم،تا مدتی از بیعت خودداری کرده است. ولی شکی هم نیست که اکثریت مردم مدینه با ابوبکر، بیعت کردند و حضرت علی علیه السلام نیز[۴] پس از مدتی با او بیعت کرد. و شکی هم نیست که ابوبکر پس از رسیدن به خلافت، با اقتدار کامل، شورش اهل رده را سرکوب و جایگاه حکومتی اسلام را آنچنان تثبیت کرد که پس از او حضرت عمرt توانست ظرف مدت ۱۰ سال، سه ابر قدرت روم و ایران و مصر را به زانو در آورده و موجب اسلام آوردن مردم ایران و سایر کشورها شود. تنها گره و نقطه کور -برای شیعه- در این بین، واقعه غدیر است که در اینجا سعی میکنیم به طور کامل، تمامی سئوالات و اشکالاتی که در این خصوص، موجود است را بدور از هر گونه تعصبی بررسی و تجزیه و تحلیل کنیم.
من امیدوارم با خواندن این مقدمه، خواننده سنی و یا شیعه متوجه شده باشد که شاید برای نخستین بار، یک محقق، بدون توجه به تعصبات فرقه ای، قلم به دست گرفته و میخواهد بفهمد: حقیقت چه بوده است؟
قبل از ورود به موضوع اصلی و بحث برانگیز غدیر خم و سقیفه بنی ساعده در ارتباط با وجه اختلاف اصلی میان شیعه و سنی لازم است مطلبی را بیان کنم. همه ما میدانیم که مذاهب و فرق مختلف اسلامی به قرآن، نبوت پیامبر، قبله واحد، بیشتر فروع دین (مانند نماز و حج) خدای واحد، معاد، معتقدند و عمده اختلاف آنها در زمینه اصول فقهی (فروع فروع دین) است یعنی مثلا نحوه وضوء یا شیوه برگزاری مراسم حج.این اختلافات نیز هیچگاه به نحوی نبوده که باعث جنگ و جدال و ایجاد کینه بین مذاهب مختلف اسلامی باشد زیرا ما در تاریخ حتی سراغ داریم که شیعیان، پشت سر سنیها و در مساجد آنها نماز میخواندهاند (قبل از صفویه) چه برسد به سایر فرق اسلامی! متاسفانه تفاوتی که میان شیعه امامیه با سایر مذاهب اسلامی در طول تاریخ وجود داشته و روز به روز دامنه آن گستردهتر شده و بعضا رنگ سیاسی هم به خود گرفته است اعتقاد علمای این مذهب به این نکته است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم حضرت علی علیه السلام را به عنوان جانشین و خلیفه پس از خود معرفی و منصوب کرده است. و نتیجه چنین استدلالی طبیعتاً مرتد دانستن اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم و ظالم و منافق و غاصب دانستن حضرت عمرt و حضرت ابوبکرt (نزدیکترین و فعالترین یاران پیامبر) است و گرنه، اگر اختلافات شیعه منحصر به اختلافات فقهی بود برادران اهل سنت هیچگاه مثلا به خاطر شیوه وضو گرفتن با ما دشمن نمیشدند. ولی آیا اجماع علمای شیعه در قرن چهارم بر چنین موضوعی(لعن خلفاء) درست بوده است؟ و آیا درست است که پایه و ستون تشیع را بر مبنای وجود نص بر خلافت علی علیه السلام بنا نهاده اند؟ با کمال تاسف در این کتاب، ثابت میکنیم که پاسخ هر دو سئوال، منفی است.
علمای شیعه برای اثبات ادعای خود صدها جلد کتاب، نوشتهاند که بیشتر از طریق جدل و علم کلام و نتیجهگیریها و تجزیه و تحلیلهای شخصی به موضوع دامن زدهاند. ولی ما قصد داریم موضوع را از طریق شیوهای بینابین و بیشتر بر مبنای اصول علمی و با توجهی همه جانبه به متون تاریخی، احادیث و روایات، آیات قرآن و استدلالات عقلی و علوم اجتماعی و جامعه شناسی و استقراء (در نظر گرفتن سایر قرائن و شواهد تاریخی همزمان) پیگیری نماییم.
ضمناً باید قبل از پرداختن به موضوع غدیر، متذکر این نکته شوم که علمای شیعه روایات زیادی را در تایید عقاید خود از قول نبی اکرم مطرح میکنند که:
یا به اصل موضوع (خلافت) مربوط نیست. بلکه در بیان فضایل حضرت علی است.
یا اینکه آن سخنان، نظر شخصی نبی اکرم بوده و فرمانی الهی (آیه ای) در ارتباط با آن قول، نازل نشده و در ضمن این احادیث، پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم اشارهای به آیهای از قرآن نفرمودهاند. (یعنی این سخنان از رغبات شخصی ایشان بوده است) یا سلسله راویان آن مخدوش هستند.
به عنوان نمونه احادیث زیر را نگاه کنید:
حدیث منزلت «أنت به منزله هارون منی….» جالب است که بر خلاف باور عمومی شیعه حضرت علی در آن زمان حاکم مدینه نمیشوند بلکه حاکم مدینه یک نفر از انصار بوده و حضرت علی نیز زیر فرمان این شخص بودهاند و حضرت علی فقط سرپرست خاندان خود و پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم بوده است. پس این حدیث ربطی به خلافت ندارد.
روایت بخشیدن غذا به یتیم و مسکین و اسیر. که ربطی به خلافت ندارد.
روایت: ثقلین «حتی اگر مناقشهای بین کلمه عترتی و سنتی نداشته باشیم» باز ربطی به خلافت ندارد.
روایت: «أنا مدینه العلم وعلی بابها» که ربطی به خلافت ندارد.
روایت: «أقضاکم علی». که مربوط به خلافت نیست.
[۱]– البته بسیار کم اتفاق میافتد که فقط یک پاسخ منفی یا مثبت برای سئوالی وجود داشته باشد که این مورد یکی از آن موارد است. شاید یکی از دلایل وجود اختلاف شدید و لا ینحل ماندن پاسخ پس از ۱۴ قرن، همین نکته باشد.
[۲]– البته در ادامه بحثی تحت عنوان دنیای فازی خواهیم داشته و طی آن ثابت میکنیم که پاسخ قاطع مثبت و یا منفی در مورد پدیدههای مختلف واقعی به میزان بسیار کمی صادق بوده و در بیشتر موارد پاسخها بین این دو حالت قرار دارند.(مانند: لا جبر و لا تفویض بل الامر بین الامرین) و شاید برای همین در روز قیامت جهت سنجش اعمال، میزان نهاده میشود و عده کمی که یکپارچه بودند بدون حساب به دوزخ و عده کمی که یکپارچه خوبند بدون حساب به بهشت میروند. گرچه از دیدگاه برخی نویسندگان ما شخصیتهای تاریخی یا دیوکامل بودهاند و یا فرشته کامل!.
[۳]– حتی حضرت عمرt نیز با واقع بینی و صراحت لهجه خاص همیشگی خودش، میگوید این امر فلته بود یعنی کاری عجولانه ولی خدا ما را از شر آن حفظ کرد.
[۴]– شیعه معتقد است اکثریت با ابوبکر بیعت نکرده و بیعت اقلیت نیز با اجبار و اکراه بوده است. سئوال اینجاست: پس ابوبکر چگونه توانست به خوبی از پس آن همه مشکلات پس از خلافت بر آید. علم غیب داشت یا قوای آسمانی به او کمک میکردند؟!!! یا این از لیاقت ذاتی خود او بود؟ هر پاسخی بدهید به ضرر شیعه تمام میشود!.