آنطور که گذشتِ تاریخ و آیات قرآن نشان میدهد مردم به دنبال موت یا در زمان غیبت انبیاء و نبود ایشان در جستجوی جلوهها و تمثالهایی گشتند که خداوند را به آن واسطهها عبادت کرده و از طرفی بعد از مدتی به اغوای شیاطین آن بتها و آن معبودان غیر الله را وسیله شفاعت خویش نزد الله تعالی انگاشتند. [یونس: ۱۸]. و بعدها عبادت الله تعالی را رها کرده به عبادت آنها پرداختند تا آنجا که خدا کاملاً فراموش شد و ناگهان بعد از انکار رسولان به بهانهای عذاب بر آنها لازم آمد. عدهای از آنها پنداشتند که معبودان غیر خدا و بتها وسیله تقرب و نزدیکی به خدا هستند. [الإسراء: ۵۷]. و خداوند را آنقدر دور از خود فرض کردند و از طرفی خدارا دور از خود فرض کردند و از طرفی خود را دور و گناهکار احساس کردند که لازم میدانستند برای صحبت با خدا ما صلاحیت نداریم و باید به بتها و معبودان غیر خدا که صالح و پاکتر بودند (نظیر ابراهیم، عیسی و …) خواسته خود را عرضه و تقاضای خود را بگوئیم تا آنها که محبوبتر نزد خدایند دعای ما را به خدا عرضه و مستجاب نمایند [الإسراء: ۵۷]. این حالت که مشرکان دچار آن بودند ناشی از اغوای شیطان و ضلالت طلبی مشرکان بود آنها خدا را موجودی مغرور و دور و بدون توجه میدانستند. (نعوذ بالله) و به این خاطر خود را فراموش و به چیزهایی بیجان که هیچ نمیشنوند و یا اگر بشنوند (در صورت زنده بودن) قدرت بر دفع شر یا جلب خیری ندارند متوسل میشدند. [الإسراء: ۵۶]. یا به کسانی که مردهاند و مردگان که هیچ نمیشنوند و قدرت بر استجابت ندارند دعاهای خود را عرضه میکردند و این را وسیله نزدیکی و تقرب به خدا میدانستند. [الإسراء: ۵۷]. و در حقیقت با این اعمال از خدا دور میشدند نه اینکه خدا از آنها دور باشد و خداوند بسیار نزدیک است و منتظر است و حتی میخواند گناهکاران را که بیایند تا او گناهان آنها را ببخشد و آنها را در رحمت خویش جای دهد و این موضوع در عصر ما هم صدق میکند و تاریخ در حال تکرار است با کمی گذشت زمان و ما هرچند سال و بلکه اخیراً هر سال چندین عذاب الهی را میبینیم که بر اقوام دیگر نازل و خداوند آنها را به گناهانشان میگیرد و این عبرتی برای بقیه است و انسان بصیر باید در زمین سیر و سفر کند تا عاقبت اقوام ظالم را ببیند و بنابر امر الله تعالی این سفرها برای بصیرت چشم و دل لازم است. منشاء بعدی که در فصل بعد بهتر توضیح داده میشود این است که، هرگاه یکی از بزرگان دینی حب او در دل مردم آمد (به جای حب الله تعالی) شیطان وارد عمل شده و بعد از گذشت چند نسل به تدریج آن نبی یا ولی یا شخص محبوب را به صورت اله جلوه گر کرد چنانچه ابراهیم علیه السلام هم به عنوان یک اله درمیان بتهای کعبه دیده میشد که نبی صلی الله علیه و سلم بت به هیبت ابراهیم و بقیه را با کمال قدرت شکست، اسوه ما ابراهیم است نه اینکه ابراهیم إله ما باشد این بحث درخصوص سایر انبیاء هم صدق میکند و هیچ فرقی بین انبیاء در اسلام نیست ﴿لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦ﴾ [البقره: ۲۸۵]. و پیامبران و غیره از خود قدرت و اختیار خیر و شر حتی برای خود نداشتند مگر آنچه خداوند به آنها اختیار و قدرت داده بود (در زمان حیات و زندگی) پس به طریق اولی برای دیگران هم نمیتوانند خیری رسانده یا شر یا بلایی را دفع کنند [آلعمران: ۱۲۹]، [یونس: ۴۹]، [الأعراف: ۱۸۸]، [النساء: ۱۱۸]. پس به بهانه شفیع و وسیله تقرب یا خدای نکرده غلو در حق یک نبی یا اولیاء الله آنها را در دعا نخوانیم (معبود نگیریم) و غضب خدا و آنها را بر خود حلال نکنیم.
مقاله پیشنهادی
هدف از کار کردن و رزق حلال به دست آوردن
فرد مسلمان هرکاری که میکند، هدفش این باشد که به فرمان و حکم الهی عمل …