آنها نوعی نماز که میگفتند به طریق ملت ابراهیم است میخواندند پس نماز خوان هم بودند آنها دارای نوعی روزه هم بودند و روز عاشورا را نیز روزه میگرفتند، یهود نیز این روز را روز نجات بنی اسرائیل از هلاکت میدانند و روزه میگیرند.
از پیامبر منقول است که این روز (عاشوراء) همچنین از جهت مخالفت یهود روز تاسوعا هم روزه بگیریم بعد از حکم روزه ماه رمضان، پیامبر این روزه را مستحب و دلخواه عنوان کرد اما بهتر است به جای هر جا شربت نوشیدن و غذا خوردن این دو روز را روزه بگیریم (حداقل عاشورا) تا شاید خداوند معرفت نهایت حب خودش آنطور که بر امام حسین رضی الله عنه عطا فرموده بود به ما هم عطا فرماید. ان شاء الله. مشرکین در محلهای عبادت خود گاهی به اعتکاف مینشستند. مشرکین مکه احکام حج را به طریقی جاهلیت انجام و شعائر را تعظیم میکردند این مشرکین خدمت حجاج مکه از قبیل آب دادن در گرما را نیک میدانستند و از مال خود آنجا را تعمیر مینمودند. [التوبه: ۱۹]. آنها زکات میدادند در موارد مهمان نوازی، خدمت مسافرین کمک به بیوهها و ایتام، مساکین، خویشان و صله رحم و … که با انجام این کارها مدح میشدند و این کارها را نهایت سعادت و کمال انسانی میدانستند. آنها از اموال خود سهمی برای خدا و سهمی برای شرکا و غیر خدا یعنی معبودان غیر خدا قرار میدادند [الأنعام: ۱۳۶]. مشرکین غسل و وضویی که یهودیان و مسیحیان انجام میدادند تقلید میکردند مشرکین که اجداد و پیشین آنها ابراهیمی بودند مردگان را غسل و کفن و دفن کرده و نمیسوزاندند مشرکین قائل به ذبح و نحر بوده و شکم حیوان را پاره نکرده و خفه نمیکردند، مشرکین اول نامهها، باسمک اللهم نوشته و نام فرزندان خود را عبدالله میگذاشتند در میان ایشان خطبه و عقد و نکاح و طلاق بود و به خدای یکتا قسم میخوردند و حرمت و ممنوعیت قتل، زنا، غصب، ربا و سرقت و … وجود داشت اگرچه در عمل مرتکب بودند در حالیکه برای اینها مجازات هم تعیین کرده اما در عمل کمتر اجرا میشد یا نمیشد و نماز و روزه آنها دور کننده و نجات دهنده آنها از این گناهان نبود، اگر نماز و سایر عبادات ما هم ما را از این گناهان دور نکند چه فرقی بین نماز (از روی بیتوجهی خواندن) ما با نماز مشرکین عصر جاهلیت است؟ در صورت اشتغال ما به این گناهان یا نماز ما مورد رضای خداوند نیست یا عقیده ما مثل مشرکین مکه است. این مشکرین توبه و استغفار برای گناهان خود مینمودند، لذا قرآن میفرماید: تا زمانی که آنها استغفار میکنند من آنها را عذاب نمیکنم [الأنفال: ۳۳]. آنها همچنین بعضا رحم دل بوده و بچه کسانی را میخواستند زنده بگور کنند گرفته پرروش داده بعد از رشد او را به والدینش عرضه اگر نمیخواستند نزد خود نگه میداشتند و با این اعمال خود را هدایت شده میدانستند.
مطالعه این مطالب تا اینجا شاید بعضی ازشما را کمی گیج کند پس آنهمه جنگ و درگیری به خاطر چه بود همانطور که میدانید پیامبر صلی الله علیه و سلم قبل نبوت به محمد امین مشهور بود پس وجهه بدی نداشت و او را انکار نمیکردند بلکه با آیات الهی جحد و انکار میکردند [الأنعام: ۳۳]. و روایتی از علی رضی الله عنه به همین مضمون است: «عَنْ عَلِىٍّ أَنَّ أَبَا جَهْلٍ قَالَ لِلنَّبِىِّr إِنَّا لاَ نُکَذِّبُکَ وَلَکِنْ نُکَذِّبُ بِمَا جِئْتَ بِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ: ﴿فَإِنَّهُمۡ لَا یُکَذِّبُونَکَ وَلَٰکِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ یَجۡحَدُونَ﴾ [الأنعام: ۳۳]» آیا علت اختلاف آنان با پیامبر در مورد تعدد الله بود قطعا خیر، چرا که آنها خداوند را یگانه میدانستند مانند مشرکان امروز حتی زرتشتیها و سیکها، شعار اسلام و همه ادیان الهی «لا إله إلا الله» است نه «لا الله إلا الله» است که آیات [الحجر: ۹۴-۹۶]، [یس: ۲۳] به موضوع گرفتن إلهها در کنار و همراه الله اشاره دارد نه داشتن اللههای گوناگون.
پس علت آن مسئله مخالفت مشرکین با انبیاء صلوات الله علیهم اجمین و پیامبر اسلام صلی الله علیه و سلم در مسئله إله و لوازم آن بود یعنی انبیاء میگفتند: عبادت با تمام اقسام خودش حق اختصاصی خداوند متعال است مثلا عبادات بدنی، زبانی، مالی و از نوع خواندن، رکوع، سجود، طواف، اعتکاف، نذر، قسم، استمداد و یاری خواستن و غیره و لوازمات آنها مثل غیب دان مالک نقص و ضرر و قادر بر هر چیز فقط خداوند متعال است و هیچ احدی در عبادات و لوازم آن با خداوند شریک نیست و مشرکان اصرار و لجاجت میورزیدند که الله تعالی إله بزرگ است لیکن الوهیت فقط به او اختصاص ندارد بلکه مقربان درگاهش در عبادت و لوازم آن با او شریکند، خلاصه اینکه انبیاء صلوات الله علیهم اجمعین دعوت توحید در الوهیت میدادند و مشرکان قائل به اشتراک در الوهیت بودند و به خاطر توحید آیات قرآن، متکبرانه رو میگردانند یا در خود هنگام قرائت و خواندن آیات توحید یا کلام توحید احساس نفرت و زجر میکردند. [الصافات: ۳۵]، [الزمر: ۴۵]، [الإسراء: ۴۶]. اینکه بعضاً میگفتند: در اموری به غیر خدا یعنی إلهها و معبودان آنها اختیاراتی تفویض و واگذار شده با آیات [فاطر: ۱۳]، [سبا: ۲۲]، [غافر: ۲۰] انکار شده است. یعنی خداوند متعال به تنهایی تمام امور را کنترل و تدبیری نماید و به کمک احدی نیاز ندارد. از طرفی خداوند متعال وابسته و در بند دوستی و محبت کسی نیست که لابد شود شفاعت را ناچارا و لابد قبول نماید [غافر: ۱۸]. از جهتی دیگر غیر الله از دعایی که به سویشان میشود غافل میباشند و اگر بشنوند (زنده باشند) قدرت اجابت ندارند [فاطر: ۱۴]، [الأحقاف: ۵]. و اصولا غیب را کسی جز الله تعالی نمیداند و حتی زمان حشر خود را نمیدانند. [النمل: ۶۵].