تحدی کردن به هر ادعایی که انسان خود مدعی آن است یا دیگران بدو نسبت میدهند باید دارای شروط زیر باشد:
۱- موضوع تحدی باید در تخصص کسانی باشد که مورد تحدی واقع میشوند بطوری که در آن موضوع چیرهدست و معروف باشند. مثل اینکه یک کشتیگیر، کشتیگیران دیگر را به مبارزه بطلبد و مدعی شود که وی تنها قهرمان کشتی است و اگر کسی در این باره شک دارد بیاید با وی کشتی بگیرد. موضوع تحدی در اینجا کشتی گرفتن است، و کشتی گرفتن در تخصص کشتیگیرانی است که مورد تحدی واقع شدهاند. پس اگر این کشتیگیران در برابر شخص مدعی ناتوان بمانند، دیگران بطریق اولی ناتوان خواهند ماند.
۲- کسانی که مورد تحدّی واقع میشوند باید بر ابطال ادعای شخص تحدّی کننده و شکستن تحدّی او کاملاً حریص باشند. پس برای تحدّی سالم و منتج به نتیجه تنها تحقق شرط اول کافی نیست، چرا که گاهی کسانی که مورد تحدّی واقع میشوند، رغبتی برای ابطال ادعای شخص تحدی کننده ندارند و در نتیجه سکوت را اختیار میکنند و به تحدی او پاسخ نمیدهند، بنابراین سکوت آنان نه بر ناتوانی آنان دلالت میکند و نه بر صدق ادعای شخص تحدیکننده. مثل اینکه درمیان کشتیگیران کسی باشد که بتواند تحدی کشتیگیر مبارزهطلب را بشکند و بر او غلبه یابد ولی این کار را انجام ندهد چون رغبتی به آن ندارد بخاطر اینکه پسر شخص تحدی کننده و یا برادر و یا دوست اوست و یا اینکه او را کمتر از آن میبیند که به تحدی او پاسخ دهد.
۳- نباید مانعی بر سر راه پاسخگویی به تحدی وجود داشته باشد و تحدّیشدگان نباید ترس این را داشته باشند که اگر به تحدی پاسخ بگویند و ادعای شخص تحدّیکننده را باطل کنند، مورد مؤاخذهی وی قرار میگیرند. پس برای تحدی سالم تنها تحقق شرط اول و دوم کافی نیست بلکه باید شرط سوم هم تحقق پیدا بکند. بنابراین اگر رئیس حکومتی زوردار مخالفان خود را به مبارزه بطلبد و مدعی شود که وی تنها شخص مورد اعتماد مردم است و مردم تنها او را انتخاب خواهند کرد و اگر کسی در این مورد تردید دارد، بیاید و خود را برای ریاست جمهوری کاندید کند، در این صورت اگر مردم سکوت کردند و هیچکس از ترس مؤاخذهی او خود را کاندید نکرد، این سکوت و کاندید نشدن بر ثبوت تحدی و صدق مدعای شخص تحدیکننده دلالت نمیکند.