قرآن کریم به ما خبر داده است که هر انسانی بر فطرت خداشناسی آفریده شده است به طوری که آفرینش او خود به خود مقتضی شناخت خدا و توحید و پذیرش دین حق اسلام است. خداوند متعال میفرماید:
﴿فَأَقِمۡ وَجۡهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفٗاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَیۡهَاۚ لَا تَبۡدِیلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ ٣٠﴾ [الروم: ۳۰].
«روی خود را خالصانه متوجه دین (حقیقی خدا یعنی اسلام) کن. این سرشتی است که خداوند مردمان را بر آن سرشته است، سرشت خدا قابل تغییر نیست، این است دین و آئین محکم و استوار ولی بیشتر مردم نمیدانند».
در این آیه: ﴿فَأَقِمۡ وَجۡهَکَ لِلدِّینِ﴾ یعنی روی خود را مستقیماً متوجه خدا گردان و به راست و چپ توجه نکن. و این تمثیلی است برای اقبال انسان به دین و ثبات و پایداری بر آن و اهمیت دادن به اسباب آن؛ چون کسی که به چیزی اهمیت میدهد، به آن خیره میشود و روی خود را متوجه آن میکند.
«حنیفاً» یعنی رویگردانیدن از تمام ادیان تحریف شده و نسخ شده و از هر چه که غیر دین حق است. و این کار دشواری نیست، چون فطرت خدایی انسان چنین است.
«فطره الله» منظور از آن نوعی آفرینش است که خداوند انسان را طبق آن آفریده است که بر اساس آن، انسان آفریدههای خدا را از هم متمایز میسازد و از طریق آنها به وجود خدا استدلال کرده و شریعت او را میشناسد و به او ایمان میآورد. انگار خداوند فرموده است: به فطرت خدا بچسبید و آن را رها نکنید. چون خداوند انسان را طوری آفریده است که خود به خود پذیرای توحید و دین اسلام است و از آن دور نمیشود و آن را انکار نمیکند بلکه اگر با همان فطرت سالمی که خداوند وی را با آن آفریده است به حال خود رها شود، چیزی جز دین اسلام را برنمیگزیند. و اگر کسی گمراه شود یا از اسلام منحرف شود، در واقع شیاطین انس و جن او را از راه بدر کردهاند؛ بدلیل حدیثی قدسی که پیامبر صلی الله علیه و سلم از پروردگار خود روایت میکند که میفرماید: «کلّ عبادی خلقت حُنَفاء فاجتالتهم الشیاطین عن دینهم و أمروهم أن یشرکوا بی غیری» «تمام بندگان من یکتاپرست آفریده شدهاند ولی شیاطین آنان را از دینشان بازگردانده و به آنان دستور دادهاند که غیر من را شریک من قرار دهند».
و نیز بدلیل فرمودهی خداوند که میفرماید: ﴿لَا تَبۡدِیلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِ﴾ یعنی نباید این فطرت خدایی تغییر داده شود. یعنی خداوند هیچ وقت این فطرت را تغییر نمیدهد و هیچ امری برخلاف آن صادر نمیکند[۱].
ابن کثیر در تفسیر این آیه گفته است[۲]: روی خود را متوجه دینی کن که خداوند برای تو تشریع کرده و بر آن ثبات و پایداری داشته باش، و با این کار با فطرت سالم خود که مردم بر آن آفریده شدهاند همراه میشوید، چون خداوند انسان را بر فطرت خداشناسی و توحید آفریده است و بعدها برخی از انسانها در دام ادیان فاسد افتادهاند. ﴿لَا تَبۡدِیلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِ﴾ بعضی گفتهاند: یعنی آفرینش خدا را دگرگون نسازید تا از طریق آن فطرتی را که خداوند مردم را بر آن آفریده است تغییر دهید. در این صورت جمله . ﴿لَا تَبۡدِیلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِ﴾ یک جمله خبریه و به معنی جمله طلبیه است، ولی عدهای دیگر گفتهاند: جمله به معنی خبریه است یعنی خداوند همهی انسانها را بدون تفاوت بر فطرت مستقیم (توحید و خداشناسی) آفریده است.
﴿ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُ﴾ یعنی تمسک به شریعت و فطرت پاک و سالم، دین محکم و استوار است.
در تفسیر «فتح البیان» آمده است:[۳] ﴿فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَیۡهَا﴾ [الروم: ۳۰]. فطرت در اصل به معنی آفرینش است و منظور از آن در اینجا آئین اسلام و توحید است. بعضی هم گفتهاند: منظور از فطرت قابلیت و آمادگی برای دین است و اگر عوارضی که منجر به کفر میشوند نباشند، همهی مردم این قابلیت و آمادگی را دارند همانطور که در حدیثی که ابوهریره از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت کرده آمده است: «مَا مِنْ مَوْلُودٍ إِلاَّ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَهِ ، فَأَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ أَوْ یُنَصِّرَانِهِ أَوْ یُمَجِّسَانِهِ». یعنی: «هر کودکی بر فطرت (توحید) متولد میشود، (ولی بعداً) پدر و مادرش او را یهودی، مسیحی و یا مجوسی میگردانند».
جمهور علمای سلف معتقدند که منظور از فطرت در این حدیث اسلام است. ﴿لَا تَبۡدِیلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِ﴾ یعنی: این فطرت حق گرایی که خداوند مردم را بر آن آفریده است از جانب خداوند هیچگونه تغییری نخواهد کرد.
[۱]– تفسیر ابن عطیه: ج ۱۱، ص ۴۵۲۲-۴۵۴٫ تفسیر زمخشری: ج ۳، ص ۴۸٫
[۲]– تفسیر ابن کثیر: ج ۳، ص ۴۳۲٫
[۳]– تفسیر فتح البیان: ج ۱۰، ص ۲۴۶٫