حدود و مجازاتهای بدنی و غیر بدنی فقط احکامی هستند که شریعت اسلامی به آنها پرداخته است، و فقط این باقی میماند که مصالح اجرای قانون و هدف آن در نظر گرفته شود مانند اینکه در جهت حفظ امنیت و برای آرامش مردم در زندگی و رفت و آمد و اخلاق آنان باشد.
این عادلانه نیست که یکی از مواد قانونی یا احکام شریعت از تمام زمینهها و متعلقات خود جدا شود و به گونهای نمایش داده شود که گویا نقص و عیب قانون و شریعت است. نظر عادلانه این است که به کلیت نظام نگریسته شود. مثلاً شروط جرم و اجرای آن و یا شروط مجازات و اسباب آن نیز در نظر گرفته شود.
به عنوان مثال، در مجازاتهای مذکور در سؤال مانند قطع دست یا رجم نمیتوان در کل تاریخ اسلام مواردی بیشتر از انگشتان یک دست را یافت. البته نه به خاطر اجرایی نبودن این قوانین بلکه به خاطر اینکه شریعت اسلامی قبل از اجرای حکم امنیتی ایجاد کرده که از مجازاتهای سخت و خشن میکاهد و برای این احکام شرایطی خاص و ویژه قرار داده است، و حدود و مجازاتها را در صورت وجود شک و شبهه تعطیل میکند.
اکنون برای اینکه واقعیت مسئله بیشتر آشکار گردد به وضعیت قوانین و احکام معاصر میپردازیم:
کشورهای معاصر مخصوصاً دولتهای غربی دارای سلاحهای ویرانگر، دستگاههای نفوذی، ابزراهای دفاعی پیشرفته، وسایل بسیار دقیق و اختراعات شگفتانگیز مخصوصاً در زمینه جرایم و تخلفات هستند و تحقیقات و بررسی هایپیشرفتهای در زمینه پیگیری و ردیابی مجرمین انجام دادهاند. آنان علاوه بر این دارای توانایی بسیار در اطلاعرسانی و آگاه سازی مردم در سطح وسیع، ایجاد روشنفکری به وسیله مسائل فرهنگی و پیشرفتهای علمی و توانایی در شناسایی افراد و گروههای مختلف میباشند. اما با وجود همه اینها سطح جرایم و تخلفات روز به روز گستردهتر میشود و مجرمان، سرکش تر و طغیانگر تر میشوند. این از یک جهت. از جهت دیگر، تمرکز آنان بر اصلاح مجرمین و پاکسازی درونی اشرار میباشد و در تلاشند که زندانها را به اماکنی برای تهذیب و خانههایی برای اصلاح تبدیل کنند. آنان مجرمان را افرادی مریض مینامند که قبل از مجازات شایسته معالجه هستند و بجای مجرم عوامل وراثتی، محیطی و فساد اجتماعی را سرزنش میکنند البته این یک حقیقت انکار ناپذیر است، اما مسئله به اینجا ختم نمیشود، زیرا گاهی اوقات مصلحت ایجاب میکند که عضو مریض قطع شود تا مرض آن به سایر اعضای جسم سرایت نکند و این مسئله از لحاظ عقلی و واقعی امری پذیرفتنی است.
فساد اجتماعی نتیجه فساد افراد است. زندانها نیز چنانند که در آنها قلب بسیاری از مجرمین سختتر گشته و در حالت وحشیگری و شقاوت بیشتری از آنجا خارج گشتهاند، و بسیار آسان است که دزدان و قاتلان از زندان به عنوان زمینهای مناسب برای طرح و نقشه و تقسیم وظایف با همکاری برادران گمراه خود اقدام نمایند.
شما ملاحظه می کنید که فکر اصلاح مجرمان و شیوه معالجه آرام در حدود نصف قرن است که اجرا می شود اما با این وجود جرم و جنایت به شدت رو به افزایش است، پس هدف اصلاح مجرمان [البته به شیوه اروپایی آن] هدفی خیالی و گمانی است.
درحقیقت جامعه انسانی معاصر با جهان متمدن خود به اوج دیوانگی، خونریزی، غارت اموال و ناموسها رسیده است، و نتایج و آثار این انحراف، مجازاتهای قانونی را در برابر رفتار زشت این مجرمان سرکش ضعیف و ناتوان کرده است.
چنین انسانهای قاتل و خونریزی چه جای رحمت و تهذیب دارند؟ آیا خود آنان به قربانیان پاک بیگناه خود رحم نمودهاند؟ آیا بر هیچ یک از افراد جامعه ترحم نمودهاند؟ یا اینکه کارشان به جایی رسیده که گروههایی تشکیل میدهند و به امکانات و وسایلی چنان پیشرفته دست مییابند که برخی دولتها نیز به آن حد نرسیدهاند. من نمی دانم چه مجازاتی از طرف دلسوزان و نرمخویان [کسانی که با مجازات اسلامی موافق نیستند] تاجران مواد مخدر را که هر روز گستردهتر و قویتر میشوند و بدون هیچ ترسی در جامعه ظاهر میشوند و آشکارا به مخالفت و جنگ با حکومتها میپردازند از کار خود باز میدارد؟!!
بر این اساس، علم و فرهنگ و تمدن در شکل فعلی آن از دفع خطراتی که انسانها را از زمین و هوا و دریا و خانه و مدرسه و کارخانه و خیابان تهدید میکند، عاجز و ناتوان است.
امروزه مجرمان به دانش و تکنولوژی روز هم مجهز شدهاند و همگام با پیشرفت پلیس و نوآوری در وسایل پیگیری و جستجو، آنان نیز پیشرفت کرده و همانند مردان امنیتی برنامهریزی می کنند و هر دو گروه پلیس و مجرمین درگیر این مسئله هستند و چاره کار جز به وسیله مجازات زجر دهنده عادلانه صورت نمیگیرد. آیا درک نمیکنند.
در پایان ذکر این نکته لازم است که در برخی قوانین معاصر مجازاتهای بدنی تأیید گشته که بارزترین آن مجازات اعدام است که در بعضی قوانین پس از مدتی لغو شد. اما دوباره به آن مراجعه کردند. در کتاب ما مسلمانان عبارت فراگیر و قاطعی در این باره وجود دارد: ﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُکۡمٗا لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ ۵٠﴾ [المائده: ۵۰] «آیا چه کسی برای افراد مؤمن بهتر از خدا حکم میکند».