حکم ارتداد:

سخن از ارتداد هم در چند جنبه است:

اول: ایمان به اسلام اگر از روی جبر و اکراه باشد ارزشی ندارد، یعنی چنین شخصی در حقیقت وارد دین اسلام نشده است مگر اینکه با رضایت قلبی و بینش واقعی باشد.

دوم: در طول تاریخ اسلام همواره سخن از اشخاصی می‌رود که به دلیل بی‌میلی و خشم از این دین خارج گشته‌اند، در هر حال شخص مرتد دو حالت بیشتر ندارد، یا قصد او نیرنگی است که به آن وسیله از رشد دین خدا جلوگیری کند، مانند آنچه که بعضی یهودیان در ابتدای دعوت اسلامی انجام دادند و هم پیمان شدند که در ابتدای روز ایمان بیاورند و در آخر روز اظهار کفر کنند تا میان مؤمنین هرج و مرج بیافرینند. زیرا یهود، اهل کتاب بودند و اگر چنین عملی از آنان سر می‌زد در درون برخی مردم ضعیف این باور ایجاد می‌شد که اگر برای یهودیان ایرادی در این دین جدید روشن نمی‌شد از آن خارج نمی‌گشتند. پس هدف یهودیان از این ارتداد، ایجاد فتنه و بستن راه اسلام بود.

حالت دوم شخص مرتد هم این است که می‌خواهد برای شهوات خود راه را باز گذارد و خود را از زیر بار تکالیف رها سازد.

سوم: خروج از اسلام یعنی سرپیچی کردن از قوانین عمومی جامعه. زیرا اسلام یک دین کامل است و همانگونه که به رابطه انسان با خدا اهمیت می‌دهد، به رابطه انسان با همنوعان خود نیز اهمیت می‌دهد، مانند رابطه میان زن و شوهر و خویشاوندان و همسایگان آن‌ها، یا رابطه میان انسان و دشمنانش در صلح و جنگ [به طور کلی] اسلام به صورت بی‌‌نظیری به عبادت، معاملات، احکام جنائی، قضاوت و سایر قوانین حاکم بر دنیا و حتی گسترده تر از آن، اهمیت می‌دهد. بر این اساس، اسلام را باید مانند یک مجموعه به هم پیوسته و متکامل فرض کرد. [که کل جوانب زندگی انسان را در بر می‌گیرد] نه اینکه همانگونه غیر مسلمانان می‌پندارند آن را فقط رابطه میان بنده و خدا دانست. حال که اینگونه است پس ارتداد، مبارزه با نظام عمومی حاکم بر جامعه است.

چهارم: تعیین مجازات قتل برای مرتد، عاملی بازدارنده برای کسانی به شمار می‌رود که به قصد نفاق و بهره وری از دولت اسلامی و مسلمین، مسلمان می‌شوند و آن‌ها با فهم این مطلب قبل از اقدام به مسلمان شدن، تأمل می‌کنند و جز با بینش و دلیل واقعی و روشنگر آن را به عهده نمی گیرد. طبیعت دین، تکلیف برادری و قانونمند شدن را می‌طلبد و برای افراد منافق و کسانی که دارای آرزوها و اهداف درونی هستند، سخت و غیر قابل تحمل است.

پنجم: هر انسانی قبل از پذیرش اسلام حق دارد به دایره ایمان وارد شود یا در عالم کفر باقی بماند و می‌تواند هر کدام از ادیان و باورهای اعتقادی را برای خود انتخاب کند. و اگر اسلام را بعنوان باور خود پذیرفت و به آن ایمان آورد، باید برای آن خالص شود و پاسخگوی دستورات کلی و جزئی آن باشد.

پس از بیان این مطلب می‌گوییم: آیا این آزادی اندیشه است که به فرد اجازه دهد بر علیه جامعه خود شورش کرده و قوانین آن را رد کند و اهل آن جامعه را در گرفتاری اندازد؟ آیا خیانت به وطن یا جاسوسی برای دشمن نیز آزادی عقیده است؟ آیا ایجاد هرج و مرج در جوانب مختلف اجتماعی، مسخره گرفتن قوانین و برنامه های‌مقدس آن جامعه هم زیر عنوان آزادی عقیده، توجیه پذیر است؟ پس تلاش برای راضی کردن مسلمانان به پذیرش چنین وضعی، کاری عاقلانه نیست و درخواست از مسلمانان برای دادن حق زندگی به افرادی که قصد نابودی دین آن‌ها و فرو انداختن پرچم آن را دارند، امری عجیب است؟!!

ما با اعتقاد کامل می‌گوییم که دزدیدن باورهای اسلامی و تلاش برای نابودی اخلاق و الگوهای اخلاقی به شغل و پیشه گروه‌های مختلفی از دعوتگران مسیحی تبدیل شده که از اسلام و قرآن و پیامبر و پیروان آن بیزارند و آنان پیوسته به گسترش فتنه‌ها و اسباب فتنه در هر زمینه ای می‌پردازند تا حیات جامعه اسلامی را به نابودی کشند و آن را زیر و رو گردانند.

این مسئله حق مسلم ما را تأکید می‌کند که تا آخرین حد توان فریاد خود را بر علیه موضع گیری‌های رسوا کننده‌ای برآوریم که در سرزمین‌های به اصطلاح «مهد آزادی» یعنی فرانسه و ایتالیا و آمریکا در برابر مسلمانانی گرفته شده است که قصد داشتند پایبندی خود را به دین اسلام نشان دهند و مردان و زنان آنجا با لباس آبرومندانه و با حجاب در جامعه ظاهر شوند. موضع گیری این کشورها کینه های‌درونی را آشکار کرده، مخصوصاً فرانسوی‌ها در قضیه حجاب [کاملاً رسوا شدند]، زیرا با وجود اینکه در قانون اساسی این کشور به طور صریح آمده است که هر فردی با هر دینی حق دارد که به اعتقادات خود پایبند باشد، اما آنان به بهانه امنیت و نظم عمومی آن موضع‌گیری رسوا کننده را گرفتند. این هم حق ماست که آنچه را که بر سر اقلیت‌های مسلمان در روسیه و بلغارستان می‌گذرد یادآوری کنیم. البته این‌ها مواردی است که آشکار شده است تا چه رسد به مواردی که پنهانی انجام می‌گیرد. علاوه بر این موارد، مجازات اعدام در بسیاری از قوانین اساسی جهان معاصر وجود دارد، چه برای قاچاقچیان مواد مخدر و یا دیگران. آنان که قائل به صدور حکم اعدام در این موارد هستند فقط به خاطر تأثیر مفید آن در ریشه‌کن کردن و کاهش این جرم و حمایت عمومی جامعه از تأثیرات بد آن است. هیچ کس هم نمی‌گوید که مجازات اعدام برای این افراد مفسد با آزادی آنان منافات دارد، زیرا آنان در آزادی خود زیاده روی کرده و به غارت آزادی دیگران پرداخته‌اند و یا زندگی طبیعی و آرام و سالم آنان را به تلخ کامی تبدیل کرده‌اند.

البته مجازات اعدام برای خیانت به کشور و موارد مشابه آن نیز وجود دارد، اما هیچ کدام در نظر این مؤسسه مبلغ مسیحی با آزادی منافات ندارد و چنین برخوردی با این قضایا ما را به حسن نیت آنان در انتشار چنین سؤالاتی مشکوک می‌کند، همانگونه که در ابتدای بحث به آن پرداختیم. در پایان این بحث که راجع به آزادی عقیده و موضوع ارتداد بود برخی از واقعیت‌های مربوط به موضع‌گیری ادیان دیگر در برابر مسلمانان و ظلم و تعصب و کینه درونی آنان را نقل می‌کنم که هرگاه فرصت برای این کینه‌های درونی فراهم شود واقعیت زنده‌ای را به تصویر می‌کشند.

گوستاو لوبون می‌نویسد: «صلیبی‌های خدمتگزار خدا، در تاریخ ۱۵/۷/۱۰۹۹ میلادی که بر بیت المقدس مسلط شدند چنان فکر کردند که برای تکریم و شکرگذاری خداوند باید هفتاد هزار مسلمان را قربانی کنند. آنان در این قربانی که مدت سه روز و شب طول کشید به پیرمردان و بچه‌ها و زنان هم رحم نکردند و بچه های‌کوچک را گرفته و سرشان را به دیواری می‌کوبیدند و اطفال شیرخوار را از بالای خانه‌ها به پایین می‌انداختند، مردان و زنان را با آتش کباب می‌کردند. سپس شکم آنان را پاره می‌کردند تا ببینند کسی از آنان طلاهایش را بلعیده است یا نه؟

… لوبون می‌نویسد: حال چگونه برای این افراد جایز است که پس از این همه جنایت با گریه و زاری به درگاه خدا روی آورند و طلب برکت و بخشش نمایند؟»[۱].

او در جایی دیگر می‌نویسد: از جمله کارهایی که صلیبی‌ها با مسلمانان اندلس انجام دادند این بود که: «به هنگام بیرون رانده شدن عرب -یعنی مسلمانان- در سال ۱۶۱۰ میلادی تمام اسباب نابودی آنان به کار گرفته شد به طوریکه تا روز اخراج مسلمین سه میلیون نفر از آنان به قتل رسیدند. در حالیکه عرب‌ها به هنگام فتح اسپانیا به اهالی آنجا اجازه دادند که آزادانه به دین و عهد و پیمان و مسئولیت‌های خود پایبند باشند… و تسامح و خوشرفتاری عرب در مدت حکومت آن‌ها بر اسپانیا به جایی رسید که مشابه آن را در چنین روزگاری نمی‌توان یافت»[۲]. ما نیز در این ایام در پیمان‌های یهودی که بر علیه فلسطینیان بسته می‌شود، چنین می‌خوانیم: «ای فرزندان اسرائیل، مژده سعادت و خیر دهید زیرا زمان آن فرا رسیده که این مجموعه‌های حیوانی را از طویله‌هایشان بیرون آورده و جمع‌آوری کنیم و آنان را مطیع اراده خود سازیم و در خدمت خود درآوریم»[۳].

روسیه کونیستی در بخش ترکستان چهارده هزار مسجد و در منطقه آرال هفت هزار مسجد و در قفقاز نیز چهارده هزار مسجد را بست، و بسیاری از این مساجد به خانه جغدها، مغازه مشروبات، اصطبل اسب‌ها و طویله چهارپایان تبدیل شد. اما بالاتر از این، تصفیه جسدی مسلمانان است که کافی است بدانیم روسی‌ها در مدت ۲۵ سال بیست و شش میلیون مسلمان را با شیوه‌های مختلف شکنجه و قتل از بین بردند.

دولت‌های کمونیستی دیگری نیز که در اطراف روسیه تأسیس شدند راه و روش روسیه را در برخورد با مسلمانان در پیش گرفتند، مثلاً تیتو در یوگوسلاوی حدود یک میلیون مسلمان را به قتل رساند.

در سال‌های اخیر نیز در کشورهایی مانند فیلیپین و اندونزی و شرق آفریقا به طور آشکار حرکت‌ها و فعالیت‌های اسلامی کنترل و نظارت می‌شود و این غیر از کنترل‌ها و نظارت‌های پنهانی است که در بسیاری از کشورها بر علیه مسلمانان انجام می‌شود.

با این وضع ببینیم که آزادی کجاست، متعصب کیست و تسامح از آن چه کسی است…؟؟؟

 

۱ـ العلاقات الدولیه، کامل دقس، ص ۳۳۳٫

۲ـ فرهنگ غرب، کوستاو لوبون، ص ۲۷۹

۳ـ نیرنگ‌های یهود در طول تاریخ، عبدالرحمن میدانی، ص ۴۴۶ و مطالب بعدی نیز در رابطه با پیمان‌های تاریخی یهود از کتاب «الإسلام وبنی إسرائیل» نشرجواد رفعت گرفته شد.

مقاله پیشنهادی

شبهه مخالفان حدیث و آیه «در کتاب هیچ چیز را فرو نگذاشته‌ایم»

یکی دیگر از شبه‌هایی که مطرح می‌کنند فهم آن‌ها از فرموده‌‌ی خداوند و این آیه …