و اگر شیعه بخواهند ایمان و عدالت علی را با نص قرآن ثابت کنند به آنها گفته مى شود، قرآن عام است و همان طور که شامل علی مى شود شامل دیگران نیز مى شود، و هر آیه که شما می گویید به او اختصاص دارد می توان گفت که به کسی دیگر همانند او یا بزرگتر از او چون ابوبکر و عمر اختصاص دارد، و می توان بدون دلیل ادعا کرد و ادعای فضیلت شیخین راحتتر است.
و اگر بگویند با نقل و روایت ایمان و عدالت علی ثابت است، گفته مى شود که اخبار و روایت بیشتری در مورد ایمان و عدالت ابوبکر و عمر و اصحاب آمده است، و اگر ادعای تواتر کنند، تواتر در مورد آنها صحیحتر است، و اگر به آنچه اصحاب نقل کرده اند استناد می کنند، پس اصحاب برای ابوبکر و عمر فضائل بیشتری روایت کرده اند!
(۷۴) شیعه می گویند: علی از همه مردم به امامت سزاوارتر بوده است؛ چون از همه اصحاب برتر بوده و دارای فضائل بیشتری بوده است، می گوییم: قبول داریم شما فضایل مشخص برای علی مانند پیشگام بودن در پذیرفتن اسلام و جهاد همراه پیامبر و دانش فراوان و زهد را یافته اید، آیا می توانید چنین فضایلی برای حسن و حسین رضی الله عنهما در مقابل سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمن بن عوف و عبدالله بن عمر رضی الله عنهم و دیگر مهاجرین و انصار ارائه دهید؟!
کسی نمی تواند ادّعا کند که در این زمینه ها حسن و حسین رضی الله عنهما از دیگر اصحاب برتر بوده اند، پس چیزی جز اینکه شیعه ادّعا کنند که نصوص قرآن و حدیث آنها را برتر قرار داده است باقی نمی ماند، اما باید گفت هر کس می تواند چنین ادعایی بکند، مثلاً امویها هم می توانند به دروغ بگویند که نص قرآنی معاویه را تایید مى کند زیرا خداوند مى فرماید: ﴿وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورا﴾. (الإسراء: ۳۳).
«و آن کس که مظلوم کشته شده، براى ولیش سلطه (و حق قصاص) قرار دادیم; اما در قتل اسراف نکند، چرا که او مورد حمایت است».
از این رو اموی ها خواهند گفت: مظلوم عثمان بن عفان است و خداوند معاویه را به خاطر گرفتن خون عثمان ادا می کرد!
(۷۵) شیعه می گویند: ابوبکر و عمر خلافت را از علی غصب کردند، و علیه او توطئه نمودند تا او را از رسیدن به خلافت باز دارند و … .
می گوییم: اگر آنچه شما می گویید درست است پس چرا عمر علی را جزو افراد شورا قرار داد؟ اگر او را از شورا بیرون می کرد چنان که سعید بن زید را بیرون کرد یا کسی دیگر غیر از او را تعیین می کرد هیچ کس اعتراض نمى کرد؟!
پس آنها او را در جایگاهش قرار دادند و نه در مورد او غلو کردند و نه کوتاهی ورزیدند، و آنان شایستهترین و برترین را مقدم نمودند و علی را با کسانی که در سطح او بودند برابر کردند. و بعد از کشته شدن عثمان رضی الله عنه مهاجرین و انصار بلافاصله با او بیعت کردند، و آیا کسی گفته است که یکی از مهاجرین و انصار به خاطر بیعت گذشته اش با ابوبکر و عثمان از علی معذرت خواهی نموده است؟! و آیا کسی از آنها گفت که از اینکه نص است امامت او را انکار کرده توبه مى کند؟! و یا کسی از آنها گفت که هم اینک نصّی را که در مورد علی وارد شده و من آن را فراموش کرده بودم به یاد آورده ام؟!
همه اینها آنچه را که گفتیم تایید مى کند.
(۷۶) انصار رضی الله عنهم با ابوبکر رضی الله عنه مخالفت کردند و به بیعت با سعد بن عباده رضی الله عنه فرا خواندند و علی در خانه اش نشست نه با آنها بود و نه با اینها، و سپس انصار همه با ابوبکر بیعت کردند که بیعت آنها به دلیل یکی از اسباب ذیل بود:
۱ ـ به زور از آنها بیعت گرفته شد.
۲ ـ برایشان مشخص شد که ابوبکر به خلافت حق دارتر است بنابراین به بیعت با او تن در دادند.
۳ ـ و یا اینکه بدون هدف این کار را کردند، و توجیه چهارمی برای کارشان وجود ندارد.
اگر شیعه بگویند که به زور از انصار بیعت گرفته شده است، این دروغ است؛ چون برای بیعت گرفتن هیچ جنگ و درگیری و تهدیدی صورت نگرفت و کسی اسلحه نکشید؛ و امکان ندارد که انصار ترسانده شده باشند چون که آنها بیش از دو هزار قهرمان اسب سوار بودند، و همه یک قبیله بودند و شجاعت بینظیری داشتند، آنها هشت سال پی در پی با همه عرب ها جنگیدند و در معرض مرگ قرار گرفته بودند، و اینک به جنگ با قیصر روم در مؤته و دیگر جاهها برخاسته بودند؛ بنابراین امکان ندارد که آنها از ابوبکر و دو نفر که همرایش بودند بترسند ابوبکری که آن جا نه قبیله زیادی دارد و نه ثروت فراوانی، تا انصار مجبور شوند با اینکه او بر حق نیست با او بیعت نمایند! بلکه انصار بدون هراس و شک و تردید و بدون درنگ با او بیعت کردند.
و همچنین اگر آنها می دانستند که حق با ابوبکر نیست هرگز پسر عمویشان را رها نمى کردند و با مردی که نه قبیله بزرگی آن جا داشت و نه ثروت و مال فراوانی داشت و نه کاخ و نگهبان داشت، بیعت نمى کردند، چون آنها نه ترسی داشتند که مجبور به بیعت شوند و نه چشم طمع به مال و مقامی دوخته بودند، بنابراین اتفاق چنان تعداد بزرگی بر بیعت کردن با ابوبکر با آن که می دانستند که او بر حق نیست و حق به انصار تعلق دارد محال و غیر ممکن است.
پس تنها دلیل بیعت آنها با ابوبکر رضی الله عنه این بود که آنها دلیل درستی از پیامبرشان صلی الله علیه وآله وسلم داشتند که نشانگر آن بود که خلافت حق ابوبکر است. و وقتی که ثابت شد که خلافت به انصار تعلق نمی گیرد پس چه چیزی آنها را بر آن داشت تا همه شان نص و تصریح پیامبر را بر خلافت علی انکار کنند؟! محال است که همه به اتفاق، کسی را یاری نمایند که بر آنها ستم کرده و حقّشان را غصب کرده است!!
(۷۷) شیعه می گویند که ابوبکر و عمر رضی الله عنهما در کنار زدن علی از خلافت موفق شدند؛ از آنها می پرسیم خوب وقتی آنها علی -رضی الله عنه را کنار زدند خلافت چه دستاوردهایی برای خودشان داشت؟!
چرا ابوبکر یکی از پسرانش را جانشین خود نکرد، چنان که طبق گفته شیعیان علی فرزندش حسین را جانشین خود قرار داد؟! و چرا عمر یکی از فرزندانش را به عنوان جانشین خود تعیین نکرد؟!
(۷۸) مادر محمد بن عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان رضی الله عنه فاطمه بنت حسین بن علی بن ابی طالب رضی الله عنه است، پس مادر بزرگ محمد فاطمه رضی الله عنها و پدر بزرگش عثمان رضی الله عنه است!
از شیعه می پرسیم آیا از نظر شما درست است که فاطمه نوهای ملعون داشته باشد؟! چون بنی امیّه که محمد از آنهاست از دیدگاه شیعه ملعون هستند، و منظور از شجره ملعونه در قرآن بنی امیه است![۱].
(۷۹) شیعیان می گویند که ائمه معصومند، و از طرفی می گویند آنها تقیه می کنند، و این دو چیز با هم تناقض دارند، پس وقتی شما صحت آنچه را که امامانتان می گویند و انجام مى دهند نمى دانید، معصوم بودنشان چه فایدهای دارد؟!
شما می گویید پاداش و اجر تقیه به اندازه پاداش نماز است، طوری که کسی که تقیه نمى کند مانند کسی است که نماز نمى خواند[۲]، و می گویید که «نه دهم دین تقیه است»[۳]؛ تردیدی نیست که ائمه شما به این نه دهم عمل کرده اند و این با عصمت خیالی آنها تضاد دارد!
(۸۰) شیعه وقتی از حدیث[۴] ثقلین بر امامت ائمه خود استدلال می کنند دچار یک تناقض می شوند، چون آنها هر کس را که ثقل اصغر (أهل البیت) را عیبجویی کند و به آن طعنه بزند کافر قرار مى دهند، اما هر کس به ثقل اکبر که قرآن است طعنه بزند می گویند او مجتهد بود و اشتباه کرده است و او را کافر نمی شمارند.
(۸۱) شیعه می گویند که همه اصحاب به جز تعداد اندکی که از هفت نفر بیشتر نیستند مرتد شده اند.
سوال اینجاست که بقیه اهل بیت مانند فرزندان جعفر و فرزندان علی … و غیره کجا هستند، آیا آنها هم مرتد شدند؟!
[۱]- الکافی ۵/۷ و کتاب سلیم بن قیس ص ۳۶۲٫
[۲]- بحار الانوار ۷۵/۴۲۱ و مستدرک الوسائل ۱۲/۲۵۴٫
[۳]- اصول الکافی ۲/۲۱۷ و بحار الانوار ۷۵/۴۲۳٫
[۴]- پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: (دو چیز مهم را در میان شما میگذارم کتاب خدا و عترت، اهل بیتم) الترمذی ۵/۳۲۸-۳۲۹٫