یعنی: «(ابوبکر و عمر) از روی طمع اسلام آوردند زیرا که آن دو با یهود مجالست داشتند و از اطلاعات ایشان در باره پیشبینیها یا ملاحم تورات و دیگر کتب گذشته که در این امر سخن بمیان آوردهاند، خبرگیری مینمودند و از احوال و ماجرای محمّد -صلى الله علیه وسلم- و سرانجام کار او میپرسیدند. پس چون یهود گفتند که محمّد بر عرب چیره میشود همانگونه که بختنصر (نبوکد نصر، پادشاه بابل) بر بنی اسرائیل چیره شد و این پیروزی حتمی است – جز آنکه محمّد در ادّعای پیامبری خود دروغگو میباشد! آن دو بسوی محمّد -صلى الله علیه وسلم- آمدند و او را یاری نمودند…»!
درباره این خبر باید گفت که:
اولاً سند روایت مزبور غیرقابل اعتماد است زیرا در میان راویان آن از «محمد بن بحر شیبانی» یاد شده که ابن الغضائری دربارهاش گوید: انه ضعیف فی مذهبه ارتفاع[۱] یعنی «او در گزارش حدیث ضعیف است و در مذهب وی غلو (نسبت به امامان) وجود دارد» و علامه حلّی نیز در روایت وی توقّف نموده است[۲]. و همچنین در سند، از «احمد بن مسرور» نام برده شده که اساساً نشانی از وی در کتب رجال دیده نمیشود. «احمد بن عیسی بغدادی» نیز شناخته شده نیست و برویهم سند حدیث، اعتبار لازم را ندارد.
ثانیاً متن خبر، مخالف با قرآن کریم است زیرا در خلال آن ادّعا شده که یهود از پیامبر اسلام -صلى الله علیه وسلم- و پیروزی وی خبر میدادند امّا میگفتند که او در ادعای نبوتش، کاذب است! با آنکه در قرآن مجید میخوانیم که یهود نشانههای نبوّت پیامبر -صلى الله علیه وسلم- را در تورات یافته بودند:
﴿ٱلنَّبِیَّ ٱلۡأُمِّیَّ ٱلَّذِی یَجِدُونَهُۥ مَکۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِی ٱلتَّوۡرَىٰهِ﴾ [الأعراف: ۱۵۷].
و پیش از نزول قرآن از همراهی با پیامبر موعود (در غلبه بر کفّار) خبر میدادند ولی پس از آمدن وی، کفر ورزیده او را انکار کردند! چنانکه میفرماید:
﴿وَکَانُواْ مِن قَبۡلُ یَسۡتَفۡتِحُونَ عَلَى ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فَلَمَّا جَآءَهُم مَّا عَرَفُواْ کَفَرُواْ بِهِۦۚ﴾ [البقره: ۸۹].
«پیش از این بر کافران پیروزی میجستند ولی وقتی چیزی را که میشناختند بسویشان آمد، انکارش کردند»!.
لذا این روایت، ساختگی و دروغست و آن را برای تحریک مسلمانان بر ضدّ یکدیگر ساختهاند.
- در کتاب «صفات الشیعه» اثر شیخ صدوق حدیثی بدینصورت آمده است: «الحدیث الرابع عشر. قال أبو حمزه وسمعت أبا عبد الله جعفر بن محمد -علیه السلام- یقول: رفع القلم عن الشیعه بصمه الله وولایته».[۳]
یعنی: «حدیث چهاردهم، ابو حمزه گفت از ابو عبدالله جعفر بن محمّد (امام صادق) -علیه السلام- شنیدم که میگفت: از نوشتن گناهان شیعه، قلم برداشته شده است (هر گناهی کنند به حساب نمیآید!) بدان سبب که در حفظ و ولایت خدا هستند»!
اولاً این حدیث در سندش «انقطاع» وجود دارد زیرا صدوق آن را از شیخ خود (محمّد بن حسن بن احمد بن ولید) شنیده و او از مفضل، به نقل از ابو حمزه گزارش کرده است و میان استاد صدوق و ابو حمزه که از یاران امام صادق -علیه السلام- بوده افراد دیگری باید باشند که ذکر همه آنها نیامده است.
ثانیاً متن حدیث مورد اشکال است زیرا اگر ادعا کنیم که شیعیان بدلیل حفظ خداوند، هرگز دچار گناه نمیشوند. این ادّعا مخالف با امر مشهود و محسوس است! و چنانچه بگوییم آنان به گناه مبتلا میگردند ولی قلم از گناهانشان برداشته شده است! این قول با قرآن کریم نمیسازد که میفرماید:
﴿إِنَّا نَحۡنُ نُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَنَکۡتُبُ مَا قَدَّمُواْ وَءَاثَٰرَهُمۡ﴾ [یس: ۱۲].
«ما خود مردگان را زنده میکنیم و کارهایی که پیش فرستادند و آثارشان را مینویسیم».
علاوه بر این، چنین احادیثی، مایه جرأت ورزیدن بر گناه در میان شیعیان میشود و با «حکمت شرع» موافقت ندارد.
[۱]– خلاصه الأقوال فی معرفه الرجال، ص ۳۹۷٫
[۲]– خلاصه الأقوال فی معرفه الرجال، ص ۳۹۷٫
[۳]– صفات الشیعه و فضائل الشیعه، اثر شیخ صدوق، ص ۱۳، از انتشارات کتابخانه شمس (تهران).