بخاری، کتاب «التوحید»، باب: [قول الله تعالی: ﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَهٌ ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَهٞ ٢٣﴾]
۳۳۵- «عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ رضی الله عنه قَالَ: قُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ! هَلْ نَرَى رَبَّنَا یَوْمَ القِیَامَهِ؟ قَالَ: هَلْ تُضَارُونَ فِی رُؤْیَهِ الشَّمْسِ وَالقَمَرِ، إِذَا کَانَتْ صَحْوًا؟ قُلْنَا: لاَ، قَالَ: فَإِنَّکُمْ لاَ تُضَارُونَ فِی رُؤْیَهِ رَبِّکُمْ یَوْمَئِذٍ، إِلَّا کَمَا تُضَارُونَ فِی رُؤْیَتِهِمَا، ثُمَّ قَالَ: یُنَادِی مُنَادٍ: لِیَذْهَبْ کُلُّ قَوْمٍ إِلَى مَا کَانُوا یَعْبُدُونَ، فَیَذْهَبُ أَصْحَابُ الصَّلِیبِ مَعَ صَلِیبِهِمْ، وَأَصْحَابُ الأَوْثَانِ مَعَ أَوْثَانِهِمْ، وَأَصْحَابُ کُلِّ آلِهَهٍ مَعَ آلِهَتِهِمْ، حَتَّى یَبْقَى مَنْ کَانَ یَعْبُدُ اللَّهَ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ، وَغُبَّرَاتٌ مِنْ أَهْلِ الکِتَابِ، ثُمَّ یُؤْتَى بِجَهَنَّمَ تُعْرَضُ کَأَنَّهَا سَرَابٌ، فَیُقَالُ لِلْیَهُودِ: مَا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ؟ قَالُوا: کُنَّا نَعْبُدُ عُزَیْرَ ابْنَ اللَّهِ، فَیُقَالُ: کَذَبْتُمْ، لَمْ یَکُنْ لِلَّهِ صَاحِبَهٌ وَلاَ وَلَدٌ، فَمَا تُرِیدُونَ؟ قَالُوا: نُرِیدُ أَنْ تَسْقِیَنَا، فَیُقَالُ: اشْرَبُوا، فَیَتَسَاقَطُونَ فِی جَهَنَّمَ، ثُمَّ یُقَالُ لِلنَّصَارَى: مَا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ؟ قَالُوا: کُنَّا نَعْبُدُ المَسِیحَ ابْنَ اللَّهِ، فَیُقَالُ: کَذَبْتُمْ، لَمْ یَکُنْ لِلَّهِ صَاحِبَهٌ، وَلاَ وَلَدٌ، فَمَا تُرِیدُونَ؟ قَالُوا: نُرِیدُ أَنْ تَسْقِیَنَا، فَیُقَالُ: اشْرَبُوا، فَیَتَسَاقَطُونَ فِی جَهَنَّمَ، حَتَّى یَبْقَى مَنْ کَانَ یَعْبُدُ اللَّهَ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ، فَیُقَالُ لَهُمْ: مَا یَحْبِسُکُمْ وَقَدْ ذَهَبَ النَّاسُ؟ فَیَقُولُونَ: فَارَقْنَاهُمْ وَنَحْنُ أَحْوَجُ مِنَّا إِلَیْهِ الیَوْمَ، وَإِنَّا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی: لِیَلْحَقْ کُلُّ قَوْمٍ بِمَا کَانُوا یَعْبُدُونَ، وَإِنَّمَا نَنْتَظِرُ رَبَّنَا، قَالَ: فَیَأْتِیهِمُ الجَبَّارُ فِی صُورَهٍ غَیْرِ صُورَتِهِ الَّتِی رَأَوْهُ فِیهَا أَوَّلَ مَرَّهٍ، فَیَقُولُ: أَنَا رَبُّکُمْ، فَیَقُولُونَ: أَنْتَ رَبُّنَا، فَلاَ یُکَلِّمُهُ إِلَّا الأَنْبِیَاءُ، فَیَقُولُ: هَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُ آیَهٌ تَعْرِفُونَهُ؟ فَیَقُولُونَ: السَّاقُ، فَیَکْشِفُ عَنْ سَاقِهِ، فَیَسْجُدُ لَهُ کُلُّ مُؤْمِنٍ، وَیَبْقَى مَنْ کَانَ یَسْجُدُ لِلَّهِ رِیَاءً وَسُمْعَهً، فَیَذْهَبُ کَیْمَا یَسْجُدَ، فَیَعُودُ ظَهْرُهُ طَبَقًا وَاحِدًا، ثُمَّ یُؤْتَى بِالْجَسْرِ، فَیُجْعَلُ بَیْنَ ظَهْرَیْ جَهَنَّمَ، قُلْنَا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَمَا الجَسْرُ؟ قَالَ: مَدْحَضَهٌ مَزِلَّهٌ، عَلَیْهِ خَطَاطِیفُ، وَکَلاَلِیبُ وَحَسَکَهٌ مُفَلْطَحَهٌ، لَهَا شَوْکَهٌ عُقَیْفَاءُ، تَکُونُ بِنَجْدٍ، یُقَالُ لَهُ: السَّعْدَانُ، المُؤْمِنُ عَلَیْهَا کَالطَّرْفِ، وَکَالْبَرْقِ، وَکَالرِّیحِ، وَکَأَجَاوِیدِ الخَیْلِ وَالرِّکَابِ، فَنَاجٍ مُسَلَّمٌ، وَنَاجٍ مَخْدُوشٌ وَمَکْدُوسٌ فِی نَارِ جَهَنَّمَ، حَتَّى یَمُرَّ آخِرُهُمْ یُسْحَبُ سَحْبًا، فَمَا أَنْتُمْ بِأَشَدَّ لِی مُنَاشَدَهً فِی الحَقِّ قَدْ تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنَ المُؤْمِنِ یَوْمَئِذٍ لِلْجَبَّارِ، وَإِذَا رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ نَجَوْا فِی إِخْوَانِهِمْ، یَقُولُونَ: رَبَّنَا إِخْوَانُنَا، کَانُوا یُصَلُّونَ مَعَنَا، وَیَصُومُونَ مَعَنَا، وَیَعْمَلُونَ مَعَنَا، فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: اذْهَبُوا فَمَنْ وَجَدْتُمْ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالَ دِینَارٍ مِنْ إِیمَانٍ فَأَخْرِجُوهُ، وَیُحَرِّمُ اللَّهُ صُوَرَهُمْ عَلَى النَّارِ، فَیَأْتُونَهُمْ وَبَعْضُهُمْ قَدْ غَابَ فِی النَّارِ إِلَى قَدَمِهِ، وَإِلَى أَنْصَافِ سَاقَیْهِ، فَیُخْرِجُونَ مَنْ عَرَفُوا، ثُمَّ یَعُودُونَ فَیَقُولُ: اذْهَبُوا فَمَنْ وَجَدْتُمْ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالَ نِصْفِ دِینَارٍ فَأَخْرِجُوهُ، فَیُخْرِجُونَ مَنْ عَرَفُوا، ثُمَّ یَعُودُونَ فَیَقُولُ: اذْهَبُوا فَمَنْ وَجَدْتُمْ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ مِنْ إِیمَانٍ فَأَخْرِجُوهُ، فَیُخْرِجُونَ مَنْ عَرَفُوا».
قَالَ أَبُو سَعِیدٍ: فَإِنْ لَمْ تُصَدِّقُوا فَاقْرَءُوا: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَظۡلِمُ مِثۡقَالَ ذَرَّهٖۖ وَإِن تَکُ حَسَنَهٗ یُضَٰعِفۡهَا﴾ [النساء: ۴۰]. فَیَشْفَعُ النَّبِیُّونَ وَالمَلاَئِکَهُ وَالمُؤْمِنُونَ، فَیَقُولُ الجَبَّارُ: بَقِیَتْ شَفَاعَتِی، فَیَقْبِضُ قَبْضَهً مِنَ النَّارِ، فَیُخْرِجُ أَقْوَامًا قَدْ امْتُحِشُوا، فَیُلْقَوْنَ فِی نَهَرٍ بِأَفْوَاهِ الجَنَّهِ، یُقَالُ لَهُ مَاءُ الحَیَاهِ، فَیَنْبُتُونَ فِی حَافَتَیْهِ، کَمَا تَنْبُتُ الحِبَّهُ فِی حَمِیلِ السَّیْلِ – قَدْ رَأَیْتُمُوهَا إِلَى جَانِبِ الصَّخْرَهِ، وَإِلَى جَانِبِ الشَّجَرَهِ، فَمَا کَانَ إِلَى الشَّمْسِ مِنْهَا کَانَ أَخْضَرَ، وَمَا کَانَ مِنْهَا إِلَى الظِّلِّ کَانَ أَبْیَضَ – فَیَخْرُجُونَ کَأَنَّهُمُ اللُّؤْلُؤُ، فَیُجْعَلُ فِی رِقَابِهِمُ الخَوَاتِیمُ، فَیَدْخُلُونَ الجَنَّهَ، فَیَقُولُ أَهْلُ الجَنَّهِ: هَؤُلاَءِ عُتَقَاءُ الرَّحْمَنِ، أَدْخَلَهُمُ الجَنَّهَ بِغَیْرِ عَمَلٍ عَمِلُوهُ، وَلاَ خَیْرٍ قَدَّمُوهُ، فَیُقَالُ لَهُمْ: لَکُمْ مَا رَأَیْتُمْ وَمِثْلَهُ مَعَهُ».
- «از ابوسعید خدری رضی الله عنه روایت شده است که گفت: به پیامبرپصلی الله علیه و سلم عرض کردیم: ای پیامبر خدا! آیا روز قیامت پروردگارمان را میبینیم؟ پیامبرصلی الله علیه و سلم فرمودند: «آیا از دیدن خورشید و ماه وقتی که آسمان صاف و بیابر باشد، شک دارید (ازدحام و مشکلیی دارید)؟ جواب دادیم: خیر، فرمودند: پس شما در آن روز (روز قیامت) بدون شک پروردگارتان را میبینید، همانطور که امروز خورشید و ماه را میبینید و در دیدن آن ازدحام و آزار و شک ندارید، سپس فرمودند: در روز قیامت منادی ندا میدهد: هر گروهی به سوی آنچه در دنیا پرستیده است، برود، پس یاران صلیب به دنبال صلیبشان و بتپرستان به دنبال بتهایشان میروند و هرکسی، هر خدایی را پرستیده است، او را دنبال میکند، تا این که کسانی از متقین و عاصیان که خدا را عبادت کردهاند و نیز بقایایی از اهل کتاب باقی میمانند، سپس جهنم که همچون سراب است، آورده میشود (آماده میشود) و عرضه میشود (در معرض دید قرار میگیرد) و سپس به یهود گفته میشود: چه کسی را عبادت میکردید؟ جواب میدهند: عزیر پسر خدا را عبادت میکردیم، گفته میشود: دروغ گفتید (اشتباه کردید)، [زیرا] خداوند نه همسری دارد و نه فرزندی، [به آنها گفته میشود:] حال چه میخواهید؟ جواب میدهند: میخواهیم ما را آب بنوشانی (آب میخواهیم)، گفته میشود: بنوشید. پس در جهنم میافتند، سپس به مسیحیان گفته میشود: چه کسی را عبادت میکردید؟ جواب میدهند: مسیح پسر خدا را عبادت میکردیم، گفته میشود: دروغ گفتید (اشتباه کردید)، [زیرا] خداوند نه همسری دارد و نه فرزندی. [به آنها گفته میشود:] حال چه میخواهید؟ جواب میدهند: میخواهیم ما را آب بنوشانی (آب میخواهیم)، گفته میشود: بنوشید، پس در جهنم میافتند. بعد از این دو گروه، متقین و عاصیانی میمانند که خداوند را عبادت میکردند و به آنها گفته میشود: چه چیزی مانع رفتن شما شده است، در حالی که همهی مردم رفتند (منتظر چه هستید)؟ میگویند: ما در حالی که بیشتر از امروز به آنها نیاز داشتیم [در زندگی دنیا، به خاطر خداوند] از ایشان جدا شدیم و اکنون دیگر نیازی به آنان نداریم، اما ما ندایی شنیدیم که میگفت: هر قومی به آن که او را پرستیده است ملحق شود و فقط منتظر پروردگارمان هستیم، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: آنگاه، خداوند جبار به صورتی غیر از صورتی که بار اول آن را دیده و شناختهاند، بر آنها ظاهر میشود (نزد آنها میآید) و میفرماید: پروردگارتان من هستم، میگویند: تو پروردگار ما هستی و در آن روز کسی جز پیامبران‡ با او سخن نمیگوید و خداوند میفرماید: آیا علامت و نشانهای بین شما و او وجود دارد که با آن او را بشناسید؟ میگویند: خودش (ذاتش)، پس سختیها رفع میگردد و خداوند از ذات خود پرده برمیدارد (دراینجا مترجم لفظ «ساق» را به ذات ترجمه نموده در حالیکه معنی ساق این نیست، و همچنان «یکشف ربنا عن ساقه» را هم «خداوند از ذات خود پرده برمیدارد» ترجمه نموده.. و این همه یک نوع تاویل مردود است که خلاف نص صریح حدیث رسول الله صلی الله علیه و سلم میباشد که میفرمایند: «یکشف ربنا عن ساقه …» یعنی: پروردگارمان از ساق خود کشف میکند…. روایت امام بخاری، مصحح). و هر مؤمنی بر او سجده میکند و در این میان کسانی باقی خواهند ماند که در دنیا برای ریا و شهرت برای خدا سجده میکردند، آنها نیز میروند تا برای خدا سجده کنند، اما هنگام سجدهکردن پشتشان یکسان [و خشک] میشود و نمیتوانند سجده کنند، سپس پُل آورده و وسط جهنم قرار داده میشود. گفتیم: ای پیامبر خدا! آن پُل چگونه و چیست؟ فرمودند: راهی است لغزان و غیر محکم و بر آن چنگالها و قلابها و خارهای بزرگ پهن و کجی است که افراد را میگیرند. امثال چنین خارهایی در نجد وجود دارند که به آنها سعدان گفته میشود. حال و وضعیت مؤمنان هنگام عبور بر پل صراط مختلف است، گروهی مانند پلکزدن و گروهی چون برق و گروهی چون باد و گروهی چون اسبان راهوار و گروهی چون شتران تیزرو از روی پل میگذرند. گروهی سالم نجات مییابند و گروهی زخمی نجات مییابند و گروهی نیز در آتش میافتند، این کار ادامه مییابد تا این که آخرین فردی که نجات مییابد، به نوعی بر روی پل کشیده میشود و اینگونه نجات مییابد و اصرار و درخواست شما از من بر دادن حق خودتان که برایتان روشن و ثابت شده، از اصرار و درخواست مؤمنان از پروردگار جبار در آن روز، بیشتر و شدیدتر نیست، وقتی که میبینند خود نجات یافتهاند و بقیهی برادرانشان در آتش گرفتار شدهاند، [مصرانه از خداوند نجات آنها را میطلبند و] میگویند: خدایا! برادرانمان! آنها با ما نماز میخواندند و با ما روزه میگرفتند و با ما اعمال خیر انجام میدادند، خداوند میفرماید: بروید و هرکس را که در قلبش به وزن یک سکه، ایمان یافتید، بیرون بیاورید. خداوند صورتهایشان را بر آتش حرام میکند. پس نزد آنها میروند، در حالی که برخی از آنها تا پاهایشان و برخی دیگر تا نصف ساقهایشان در آتش فرو رفته و پنهان شده است، سپس هرکس را که شناختند، بیرون میآورند، سپس برمیگردند و خداوند میفرماید: بروید و هرکس را که در قلبش به مقدار وزن نصف یک سکه (کمتر از گروه نخست) یافتید، بیرون بیاورید، [میروند و] بیرون میآورند و هرکس را که شناختند و سپس برمیگردند، پس خداوند میفرماید: بروید و هرکس را که ذرهای ایمان در قلبش یافتید، بیرون بیاورید، پس [میروند و] هرکس را که شناختند، بیرون میآورند.
ابوسعید میگوید: اگر باور ندارید (اگر میخواهید مطمئن شوید) این آیه را بخوانید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَظۡلِمُ مِثۡقَالَ ذَرَّهٖۖ وَإِن تَکُ حَسَنَهٗ یُضَٰعِفۡهَا﴾ [النساء: ۴۰]. «خداوند کوچکترین ظلمی به کسی نمیکند و اگر کسی کار نیکی انجام دهد، خداوند جزای آن را چندبرابر میدهد». سپس پیامبران و فرشتگان و مؤمنان شفاعت میکنند و خداوند جبار میفرماید: شفاعت خودم مانده است، آنگاه خداوند آنها را [بدون هیچ شفاعتی و تنها با فضل و کرم خود] از آتش بیرون میآورد و گروهی را بیرون میآورد که سوختهاند و آنها را در رودی میاندازند که در دهانههای بهشت قرار دارد و به آن آب حیات گفته میشود و آنها بعد از شستنشان با آب حیات جان میگیرند، همچون آن دانهای که در مسیر سیلاب میروید، شما این دانه را دیدهاید که گاهی اوقات زیر صخرهای یا کنار درختی میایستد و در آنجا رشد میکند و قسمتی از دانه که روبهروی خورشید است، سبز و قسمت دیگر آن که به طرف سایه است، سفید میباشد. این گروه از آن (آب) بیرون میآیند و همچون مرواریدند، پس با گردنبندهایی از [طلا و…] آراسته میشوند و اینگونه داخل بهشت میشوند و بهشتیان میگویند: اینان آزادشدگان خدایند (با فضل و رحمت خدا از آتش نجات یافتهاند) خداوند آنها را بدون این که کاری انجام داده باشند (بدون انجام کاری که شایستهی بهشت رفتن باشد) و بدون کار نیکی که پیش بفرستند، با فضل و رحمت و بخشش خود وارد بهشت کرده است، سپس به آنها گفته میشود: تمامی نعمتهایی که دیدید و یک برابر آن متعلق به شماست (پیشکش شما باد)»([۱]).
[۱]– «فیقبض قبضه من النار» اشاره به مؤمنان معذبی دارد که بدون عمل خیر بودهاند و فقط ایمان دارند و به خاطر گناهانی که داشتهاند در آتش افتادهاند و خداوند به کسی اجازهی شفاعت آنها را نداده است و خود بدون شفاعت کسی آنها را از دوزخ نجات میدهد. [شرح قسطلانی بر صحیح بخاری].