باب الآیات المُأوَّلَهِ بقیام القائم (۷)

۱۱و ۵۶- ﴿ أَمَّن یُجِیبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَیَجۡعَلُکُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَ ۶٢﴾ [النّمل: ۶۲]. «یا کیست که دعای درمانده را چون او را بخواند اجابت می‌کند و بلا و بدی را برطرف می‌سازد و شما را جانشینان زمین قرار می‌دهد (جمعیّت کنونی را جانشین جمعیّت سابق قرار می‌دهد) آیا با خداوند یگانه بی‌همتا، معبودی هست؟ چه اندک پند می‌گیرید».

با توجّه به آیات قبل و بعد این آیه (آیات ۶۰ تا ۶۵ سوره نمل) هر عاقل منصفی درمی‌یابد که آیات مذکور راجع به قدرت‌نمایی خدا و دعوت مشرکین به توحید و یکتاپرستی است چنانکه می‌فرماید «یا کیست که آسمانها و زمین را آفرید؟» و «یا کیست که زمین را قرارگاه ساخت و درمیان آنها جویبارها را قرار داد؟» و «یا کیست که شما را در تاریکی‌های خشکی و دریا راه می‌نماید؟» و «یا کیست که آفرینش را آغاز کرده سپس آن را بازمی‌گرداند؟» و مکرّر با استفهام انکاری می‌پرسد: «آیا با الله (= خداوند یگانه بی‌همتا) معبودی هست؟!».

أمّا جای تعجّب بسیار است که علیّ بن ابراهیم از قول کذّابی جون «صالح بن عقبه([۱])» و «ابن فضّال» واقفی که امام هشتم به بعد را دروغگو می‌دانسته، می‌گوید آیه فوق راجع به قائم است که در مقام ابراهیم نماز می‌خواند و دعایش مستجاب شده و خلیفه زمین می‌شود!!! و غافل است که سوره نمل مکّی است و در مکّه کسی مدّعی یا منکر مهدی قائم نبود تا آیه‌ای درباره او نازل شود!.

عجیب است که اینان آیاتی را که اصرار بر «توحید» دارند به «امامت» نسبت می‌دهند و از تعصّبی که دارند اگر خجالت نکشد تمام آیات قرآن را بی‌هیچ تناسبی، راجع به قائم خیالی قلمداد می‌کردند!!.

۱۲- ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ فَإِذَآ أُوذِیَ فِی ٱللَّهِ جَعَلَ فِتۡنَهَ ٱلنَّاسِ کَعَذَابِ ٱللَّهِۖ وَلَئِن جَآءَ نَصۡرٞ مِّن رَّبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمۡۚ أَوَ لَیۡسَ ٱللَّهُ بِأَعۡلَمَ بِمَا فِی صُدُورِ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٠﴾ [العنکبوت: ۱۰]. «و از مردمان کسی هست که می‌گوید به خداوند ایمان آوردیم پس چون در (راه) خدا رنج و آزاری رسد، آزار مردم را همچون عذاب خدا شمارد و هر آینه اگر نصرتی از سوی پروردگارت فرا رسد، گویند ما همراه شما بودیم مگر خداوند به آنچه در سینه جهانیان است داناتر  نیست؟!».

این آیه چنانکه مفسّرین گفته‌اند درباره کسانی است که مسلمان می‌شدند امّا چون گرفتار آزار و اذیّت مشرکین می‌شدند، تحمّل نمی‌کردند و از دین برمی‌گشتند از قبیل «عیّاش بن أبی‌ربیعۀ مخزومی» که به نقل شیخ طبرسی اسلام آورد ولی چون از خانواده خود می‌ترسید، قبل از هجرت پیامبر  صلی الله علیه و سلم به مدینه رفت. مادرش قسم خورد که نخورد و نیاشامد و سر نشوید و داخل خانه نشود تا اینکه فرزندش بازگردد  هرچند که پس از سه روز سوگند خود را زیر پا گذشت و خورد و نوش را از سر گرفت! أمّا فرزندان شوهر دیگرش، ابوجهل و حرث بن هشام که برادران مادری او بودند به مدینه رفته و او را یافتند و  ماجرای قسم مادر و غصّه او را باز گفتند و آنقدر وی را وسوسه کردند تا قبول کرد به نزد مادر مراجعت کند ولی قبل از سفر، از آن­دو عهد و پیمان گرفت که او را از دینش باز نگردانند، أمّا چون از مدینه خارج شدند دو برادر مشرک برخلاف پیمانشان، دستهایش را بسته و هر یک او را صد تازیانه زدند تا از دینش دست بردارد. او نیز تحمّل نکرد و سخنانی بر زبان آورد که شایسته نبود…. الخ.

[۱]– وی در کتاب «عرض اخبار اصول …» معرّفی شده است. (ص ۲۷۵ و ۷۶۱).

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …